گنجور

شمارهٔ ۲۷۸

لعلت مرا به کام دل آب حیات ریخت
گویی خدا ز شیرهٔ جان این نبات ریخت
هنگامه ساز صد چو زلیخا و یوسف است
ته جرعه ای که حسن تو بر کاینات ریخت
نام خدا، لبت رگ ابری است درفشان
از بس گهر زلعل تو حسن نکات ریخت
هندوی چشم شوخ تو از سرخی خمار
امروز رنگ میکده در سومنات ریخت
از حسن سیر مایه مرا در سبوی دل
جویا می نگاه به قصد زکات ریخت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لعلت مرا به کام دل آب حیات ریخت
گویی خدا ز شیرهٔ جان این نبات ریخت
هوش مصنوعی: دل من از زیبایی تو سیراب شده است، انگار که خدا روح زندگی را از وجود این گیاه در جان من ریخته است.
هنگامه ساز صد چو زلیخا و یوسف است
ته جرعه ای که حسن تو بر کاینات ریخت
هوش مصنوعی: در زمانه‌ای که عشق و زیبایی در دل‌ها می‌تپد، مانند داستان معروف زلیخا و یوسف، هر ذره‌ای از زیبایی تو بر جهان تأثیر می‌گذارد و دنیای ما را پر از عشق و حال خوب می‌کند.
نام خدا، لبت رگ ابری است درفشان
از بس گهر زلعل تو حسن نکات ریخت
هوش مصنوعی: به نام خدا، لب‌های تو مانند رگ‌های آبی است که از فراوانی زیبایی و گوهرهای ناب، به جلوه در آمده‌اند.
هندوی چشم شوخ تو از سرخی خمار
امروز رنگ میکده در سومنات ریخت
هوش مصنوعی: چشم‌های بازیگوش تو که به خاطر خمار امروزش سرخ شده‌اند، رنگ میکده را به سومنات ریخته است.
از حسن سیر مایه مرا در سبوی دل
جویا می نگاه به قصد زکات ریخت
هوش مصنوعی: از زیبایی و دلنشینی معشوق، دل من پر از سرور است. به همین خاطر، در دل خود مانند آبی در سبوی دل، به جستجوی محبت و بخشش او هستم.