شمارهٔ ۲۶۶
به چشم اهل دل آن اشک اعتبار نداشت
که لخت لخت جگر را به روی کار نداشت
کدام شمع در این تیره خاکدان افروخت
که تا سحر به رهش چشم انتظار نداشت
مپرس حاد دل تیره ام که از دم صبح
کدام روز که این آینه غبار نداشت
ز سرو و سوسن و گل داد خودنمایی داد
خوش آب و رنگ تری از تو نوبهار نداشت
به کوه و دشت و چمن طرح سیر افکندم
گلی به رنگ تو امروز روزگار نداشت
نهال آنکه بشد از گداز تن سیراب
چو نخل شمع بجز شعله برگ و بار نداشت
جمیله بود عروس جهان ولی جویا
به چشم اهل نظر رنگ اعتبار نداشت
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به چشم اهل دل آن اشک اعتبار نداشت
که لخت لخت جگر را به روی کار نداشت
هوش مصنوعی: در نگاه افرادی که به عمق احساسات پیبردهاند، آن اشکها ارزش و اعتبار خاصی نداشتند، زیرا آنها توانستند درد و رنج عمیق دل را به وضوح نشان دهند و برملا کنند.
کدام شمع در این تیره خاکدان افروخت
که تا سحر به رهش چشم انتظار نداشت
هوش مصنوعی: کدام شمع در این دنیای تاریک روشن شد که دیگران تا صبح چشم به راه او بودند؟
مپرس حاد دل تیره ام که از دم صبح
کدام روز که این آینه غبار نداشت
هوش مصنوعی: از من نپرس که دلم چرا اینقدر شاداب نیست، زیرا از صبح زود هیچ روزی را به خاطر ندارم که این آینه خالی از غبار باشد.
ز سرو و سوسن و گل داد خودنمایی داد
خوش آب و رنگ تری از تو نوبهار نداشت
هوش مصنوعی: سرو و سوسن و گل همه زیبا و خوشرنگ هستند، اما هیچیک به اندازه تو در بهار زیبا و دلربا نیستند.
به کوه و دشت و چمن طرح سیر افکندم
گلی به رنگ تو امروز روزگار نداشت
هوش مصنوعی: در دشتها و کوهها به زیباییهای طبیعت نگاه کردم و گلی را با رنگ تو دیدم که امروز هیچگونه زیبایی را نمیتوانستند به این روزگار برسانند.
نهال آنکه بشد از گداز تن سیراب
چو نخل شمع بجز شعله برگ و بار نداشت
هوش مصنوعی: درختی که به واسطه سختیها و رنجها پرورش یافته، مثل درخت نخل آبیاری شده است و جز شعلهای از آتش که به شکل شمع در آمده، هیچ برگ و میوهای ندارد.
جمیله بود عروس جهان ولی جویا
به چشم اهل نظر رنگ اعتبار نداشت
هوش مصنوعی: عروس دنیا زیبا بود، اما جویا در نظر اهل بینش، اعتبار و ارزش خاصی نداشت.

جویای تبریزی