گنجور

شمارهٔ ۲۶۰

باز در جیب و کنارم همه خون ریخته است
اشک، دل را مگر از دیده برون ریخته است
بلدی در ره رفتن زخودم حاجت نیست
همه جا لخت دل افتاده و خون ریخته است
چرخ هم بی سرو پا گرد ره سودا شد
تا فلک بر سر هم بسکه جنون ریخته است
مارهای سیه زلف به خود می پیچد
تا خط پشت لبت رنگ فسون ریخته است
خالی از خویش شدم در دم نظارهٔ او
شمع سانم نگه از دیده برون ریخته است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز در جیب و کنارم همه خون ریخته است
اشک، دل را مگر از دیده برون ریخته است
هوش مصنوعی: در جیب و کناره‌هایم همه جا پر از خون و اشک است، آیا دل من هم از چشمانم ریخته است؟
بلدی در ره رفتن زخودم حاجت نیست
همه جا لخت دل افتاده و خون ریخته است
هوش مصنوعی: تو در مسیر زندگی آنقدر ماهر هستی که نیازی به راهنمایی نداری. هر جا را که نگاه کنی، دل‌های شکسته و خون‌های ریخته شده‌ای می‌بینی.
چرخ هم بی سرو پا گرد ره سودا شد
تا فلک بر سر هم بسکه جنون ریخته است
هوش مصنوعی: چرخش دنیای بی سر و پا، در مسیر عشق و جنون، به قدری زیاد شده است که آسمان هم تحت تاثیر آن قرار گرفته و پر از جنون شده است.
مارهای سیه زلف به خود می پیچد
تا خط پشت لبت رنگ فسون ریخته است
هوش مصنوعی: موهای تیره و مجعد به دور خود می‌پیچند، زیرا خط پشت لب تو زیبایی و جاذبه خاصی دارد.
خالی از خویش شدم در دم نظارهٔ او
شمع سانم نگه از دیده برون ریخته است
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که او را می‌نگرم، تمام وجودم را از دست داده‌ام و همچون شمعی هستم که در اثر تماشای او، اشک‌هایم از چشم‌هایم سرازیر شده است.