شمارهٔ ۲۵۴
دل به غیر از باده زار و ناتوان افتاده است
چارهٔ کارش همین آتش به جان افتاده است
تا دلم در فکر رخسار بتان افتاده است
همچو مینای میاش آتش به جان افتاده است
هر کرا نبود به رنگ ماه از دریوزه عار
طشت رسوایی ز بام آسمان افتاده است
بلبل نطقم ز جوش حیرت نور رخش
همچو شمع صبحگاهی از زبان افتاده است
با همه اعضا دود چون سایه از دنبال او
آهویی کز تیر آن ابرو کمان افتاده است
گر به لطف از خاک برگیرد شود نخل بهشت
سایهای کز قد آن سرو روان افتاده است
ناوک دلدوز او جویا نشانش چون نساخت
همچو شمعم آتش اندر استخوان افتاده است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل به غیر از باده زار و ناتوان افتاده است
چارهٔ کارش همین آتش به جان افتاده است
هوش مصنوعی: دل به چیزی جز شراب و حالت نزارش مشغول نیست و برای حل مشکلش تنها همین آتش درونش است که به جانش افتاده.
تا دلم در فکر رخسار بتان افتاده است
همچو مینای میاش آتش به جان افتاده است
هوش مصنوعی: وقتی به چهرهٔ زیبانگاران فکر میکنم، قلبم همچون شیشهٔ شراب آتش میگیرد.
هر کرا نبود به رنگ ماه از دریوزه عار
طشت رسوایی ز بام آسمان افتاده است
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیبایی و درخشش ماه دست نیافته باشد، از شرم و ننگی که بر دوش دارد، مانند ظرفی شکسته از عرش آسمان به زمین افتاده است.
بلبل نطقم ز جوش حیرت نور رخش
همچو شمع صبحگاهی از زبان افتاده است
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به حالتی از شگفتی و شوق اشاره دارد که باعث شده است زبانش از بیان احساساتش ناتوان باشد. او نور چهره محبوبش را با نور صبحگاهی مقایسه میکند و میگوید که مانند شمعی که در صبح روشن میشود، زیبایی و درخشش آن چهره او را مبهوت و گنگ کرده است.
با همه اعضا دود چون سایه از دنبال او
آهویی کز تیر آن ابرو کمان افتاده است
هوش مصنوعی: دود به مانند سایهای از دنبال او حرکت میکند، همچون آهویی که در اثر تیر کمان ابرو به زمین افتاده است.
گر به لطف از خاک برگیرد شود نخل بهشت
سایهای کز قد آن سرو روان افتاده است
هوش مصنوعی: اگر با لطف و محبت از زمین برداشته شود، نخل بهشتی به وجود میآید که سایهاش برآمده از قد سروی است که در حال افتادن است.
ناوک دلدوز او جویا نشانش چون نساخت
همچو شمعم آتش اندر استخوان افتاده است
هوش مصنوعی: تیر عشق او چنان دردناک است که هرگاه نشانی از او پیدا کنم، مانند شمعی میسوزم و آتش در وجودم شعلهور میشود.

جویای تبریزی