گنجور

شمارهٔ ۲۴۹

گرنه اشک از دیده در هجران یار افتاده است
گوهر است اما زچشم اعتبار افتاده است
دوختم تا چشم خواهش بر گل رخسار یار
بخیهٔ رسوایی ام بر روی کار افتاده است
نقش پا در اضطراب از شوخی رفتار اوست
یا دل است این کز پی او بی قرار افتاده است
شکر کز بیداد چشم او چنین افتاده ام
وای بر بی طالعی کز چشم یار افتاده است
می نماید تیغ مژگان تو لنگردار تر
باده پیما باش چشمت در خمار افتاده است
بیشتر بی طاقتم جویا ز یاد آن کمر
اشک حسرت زان میانم بر کنار افتاده است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرنه اشک از دیده در هجران یار افتاده است
گوهر است اما زچشم اعتبار افتاده است
هوش مصنوعی: اگرچه اشک‌هایی که به خاطر دوری معشوق بر چشم‌ها می‌ریزد ارزشمند و گرانبها هستند، اما چون از چشمان من رفته‌اند، دیگر مورد توجه و اعتبار نیستند.
دوختم تا چشم خواهش بر گل رخسار یار
بخیهٔ رسوایی ام بر روی کار افتاده است
هوش مصنوعی: دوختن و زینت کردن چشم، به خاطر خواسته‌ای که بر روی چهره محبوبم درخشان است، باعث شده تا عیوب و رسوایی‌ام به راحتی نمایان شود.
نقش پا در اضطراب از شوخی رفتار اوست
یا دل است این کز پی او بی قرار افتاده است
هوش مصنوعی: رد پای او در دل من به خاطر شوخی‌هایش نگرانم کرده است، یا شاید این دل من است که به دنبال او آرام و قرار ندارد.
شکر کز بیداد چشم او چنین افتاده ام
وای بر بی طالعی کز چشم یار افتاده است
هوش مصنوعی: اگر بخواهم این بیت را به زبان ساده و روان بیان کنم، می‌توان گفت: از نادانی و بی‌خبری خودم ناراحتم که برای زیبایی و جذابیت نگاه او، گرفتار شده‌ام و نمی‌دانم چه بلایی بر سرم آورده است.
می نماید تیغ مژگان تو لنگردار تر
باده پیما باش چشمت در خمار افتاده است
هوش مصنوعی: چشمان تو همچون تیغی تند و برنده است و در این حالت، تو باید همچون پیمان‌نوشان باشید، زیرا چشمانت در حال غم و خم دارد.
بیشتر بی طاقتم جویا ز یاد آن کمر
اشک حسرت زان میانم بر کنار افتاده است
هوش مصنوعی: حجم زیادی از بی‌تابی‌ام به خاطر یاد آن کمر است و اشک‌های حسرت از چشمانم بر روی زمین افتاده است.