گنجور

شمارهٔ ۲۴۸

گلشن در این بهار نه تنها شکفته است
کهسار و شهر و بیشه و صحرا شکفته است
شکر خدا که باز ز فیض بهار دهر
از بس شکفته تا به دل ما شکفته است
با صد هن چرا نزن خنده بر چمن
دل را که غنچه های تمنا شکفته است
یک گل برای زینت این نه چمن بس است
دنیاست گلستان چو دل ما شکفته است
از خنده های خشک مجو انبساط دل
جام تهی ز باده گل ناشکفته است
عالم تمام یک دهن خنده شد چو گل
جویا ز بس سراسر دنیا شکفته است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گلشن در این بهار نه تنها شکفته است
کهسار و شهر و بیشه و صحرا شکفته است
هوش مصنوعی: در این بهار، تنها گلستان نیست که به شکوفایی رسیده، بلکه تمام جای‌جای سرزمین، از کوه و شهر گرفته تا جنگل و دشت، در حال شکفتن و سرسبزی است.
شکر خدا که باز ز فیض بهار دهر
از بس شکفته تا به دل ما شکفته است
هوش مصنوعی: خوشحالم که دوباره به لطف بهار زندگی، زیبایی‌ها و شگفتی‌ها در دل ما هم جوانه زده و شکوفا شده است.
با صد هن چرا نزن خنده بر چمن
دل را که غنچه های تمنا شکفته است
هوش مصنوعی: با این حالتی که داری، چرا با شادی بر دل شاد نمی‌زنی؟ زیرا در دل، امیدها و آرزوها به آرامی در حال شکفتن‌اند.
یک گل برای زینت این نه چمن بس است
دنیاست گلستان چو دل ما شکفته است
هوش مصنوعی: یک گل برای زیبایی این چمن کافی است، چون دل ما به اندازه‌ای شکفته است که دنیا مانند یک گلستان به نظر می‌رسد.
از خنده های خشک مجو انبساط دل
جام تهی ز باده گل ناشکفته است
هوش مصنوعی: از خنده‌های بی‌روح توقع نداشته باش که دل شاد و گشاده‌ای داشته باشی، چرا که دل خالی از شادی همچون گلی است که هنوز شکفته نشده است.
عالم تمام یک دهن خنده شد چو گل
جویا ز بس سراسر دنیا شکفته است
هوش مصنوعی: تمام عالم به لبخندی تبدیل شده است، همچون گل که از شادی و زیبایی، سراسر دنیا را پر کرده است.