شمارهٔ ۲۴۶
جان چیست؟ عمر من که نیارم از آن گذشت
نتوان گذشت از تو ز جان می توان گذشت
بی طالعی نگر که به گوشش نمی رسد
با آنکه شور ناله ام از آسمان گذشت
از آبگینه تیر ترازو نمی شود
چون از دلم خدنگ تو ابر و کمان گذشت
نتوان گذشت از کمر تابدار یار
زلفش به حیرتم که چسان زان میان گذشت
مردانه پشت پای به افلاک می زنم
رستم کسی بود که از این هفت خوان گذشت
گویم اگر به کوه نیارد جواب داد
از ضعف آنچه به تو به این ناتوان گذشت
جویا به طور طالب آمل غزلسراست
صیت سخنوریش ز مازندران گذشت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جان چیست؟ عمر من که نیارم از آن گذشت
نتوان گذشت از تو ز جان می توان گذشت
هوش مصنوعی: جان چیست؟ عمر من که نمیتوانم از آن گذرم، اما از تو میتوانم به خاطر جانم بگذرم.
بی طالعی نگر که به گوشش نمی رسد
با آنکه شور ناله ام از آسمان گذشت
هوش مصنوعی: بدون آگاهی او، صدا و نالههای من به گوشش نمیرسد، با وجود اینکه صدایم از آسمان نیز فراتر رفته است.
از آبگینه تیر ترازو نمی شود
چون از دلم خدنگ تو ابر و کمان گذشت
هوش مصنوعی: تیر ترازو از شیشه درست نمیشود، همانطور که تیر عشق تو از دلم گذشت و بر من تاثیر گذاشت.
نتوان گذشت از کمر تابدار یار
زلفش به حیرتم که چسان زان میان گذشت
هوش مصنوعی: از دوری یار و زیباییهایش به شدت شگفتزدهام و نمیتوانم از تماشای کمر خوشجنبش او بگذرم. حیرتزدهام که چگونه میتوان از آن زیبایی گذشت.
مردانه پشت پای به افلاک می زنم
رستم کسی بود که از این هفت خوان گذشت
هوش مصنوعی: من به طرز شجاعانهای با قدرت به آسمانها میزنم، رستم کسی است که از این هفت مرحله سخت عبور کرد.
گویم اگر به کوه نیارد جواب داد
از ضعف آنچه به تو به این ناتوان گذشت
هوش مصنوعی: اگر چیزی را از کوه بپرسم و نتواند پاسخی بدهد، این به خاطر ضعف اوست، نه به دلیل ناتوانی من در مواجهه با آنچه بر من گذشته است.
جویا به طور طالب آمل غزلسراست
صیت سخنوریش ز مازندران گذشت
هوش مصنوعی: جویا به عنوان یک جوینده و طالب، در آمل غزلسرایی مشغول است و شهرت سخنوری او از مازندران به گوش میرسد.
حاشیه ها
1400/08/18 01:11
محمد اسکندری کتکی hobbyhorseup۳@gmail.com
بیت ۶ .گویم اگر به کوه نیارد جواب داد از ضعف انچه از تو به این ناتوان گذشت

جویای تبریزی