شمارهٔ ۲۴۰
نهادی بر دلم ای نازنین دست
ازین دست است احوالم ازین دست
سرت درد خمار می مبیناد
مبادا تکیه گاه آن چنین دست
بود چون غنچهٔ نارسته از شاخ
ترا پنهان میان آستین دست
چه باشد دل گرم از سینه بربود
بتابد پنجهٔ خورشید این دست
بعینه پنجهٔ خورشید صبح است
برآرد چون زجیب آن نازنین است
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نهادی بر دلم ای نازنین دست
ازین دست است احوالم ازین دست
هوش مصنوعی: ای عزیز، تو به دل من چنان تأثیری گذاشتهای که حال و روزم به شدت تحت تأثیر توست و بیتوجهی تو به احساسات من، وضعیت مرا به شدت دستخوش تغییر کرده است.
سرت درد خمار می مبیناد
مبادا تکیه گاه آن چنین دست
هوش مصنوعی: سرت که درد میکند، از نشستن بر روی چنین دستی بپرهیز.
بود چون غنچهٔ نارسته از شاخ
ترا پنهان میان آستین دست
هوش مصنوعی: چنانکه غنچهٔ نارس که از درخت پنهان است، در آستین دست تو قرار دارد.
چه باشد دل گرم از سینه بربود
بتابد پنجهٔ خورشید این دست
هوش مصنوعی: دل گرم و شاداب، از سینه به در میرود، اگر این دست مثل پرتو خورشید بدرخشد.
بعینه پنجهٔ خورشید صبح است
برآرد چون زجیب آن نازنین است
هوش مصنوعی: دستهای خورشید صبح مانند پنجههایی هستند که از جیب نازنینش بیرون میآیند.

جویای تبریزی