گنجور

شمارهٔ ۲۳۹

تا سر ما کشتگان آن تندخو بر کف گرفت
شد چنان سرخوش که پنداری کدو بر کف گرفت
آب گردد بس که از شرم صفای عارضش
دست از آن آیینه می‌شویم که او بر کف گرفت
گفت ازین مو هم فزون‌تر عاقبت کاهد تنت
وقت گفتن تار زلف آن جعد مو بر کف گرفت
سیر دارد گلشن رخساره‌اش از عکس جام
تا گل پیمانه آن آیینه رو بر کف گرفت
ساغر پیمانه کی بر آتشم آبی زند
بعد از این باید مرا جویا سبو بر کف گرفت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا سر ما کشتگان آن تندخو بر کف گرفت
شد چنان سرخوش که پنداری کدو بر کف گرفت
هوش مصنوعی: وقتی سر ما قربانیان آن شخص تندخو را در دستانش گرفت، چنان شادمان شد که گویی کدویی در دستانش گرفته است.
آب گردد بس که از شرم صفای عارضش
دست از آن آیینه می‌شویم که او بر کف گرفت
هوش مصنوعی: آب به خاطر شرم زیبایی چهره او آن‌قدر زلال می‌شود که ما از آن آینه‌ای که او با دست گرفته، دست می‌کشیم.
گفت ازین مو هم فزون‌تر عاقبت کاهد تنت
وقت گفتن تار زلف آن جعد مو بر کف گرفت
هوش مصنوعی: او گفت که در نهایت، از این مو هم بیشتر باعث کاهش نیرو و انرژی‌ات می‌شود. در لحظه‌ای که صحبت می‌کند، تار موی پیچیده و فر خورده آن را در دست می‌گیرد.
سیر دارد گلشن رخساره‌اش از عکس جام
تا گل پیمانه آن آیینه رو بر کف گرفت
هوش مصنوعی: چهره‌ی زیبایش همچون باغی سرسبز است که از تصویر جام تا گل نوشیدنی، آینه را در دستانش دارد.
ساغر پیمانه کی بر آتشم آبی زند
بعد از این باید مرا جویا سبو بر کف گرفت
هوش مصنوعی: از این پس باید به دنبال چیزی باشم که در دل آتش من چیزی نریزد و فقط باید سبویی در دست بگیرم.