شمارهٔ ۲۳۸
دل که از بالای چشمت در گناه افتاده است
یوسفی از پهلوی اخوان به چاه افتاده است
بر فلک آهی که امشب برق جولان گشته بود
کز شفق آتش به جان صبحگاه افتاده است
سایهٔ ابروست بر پشت لب میگون یار
یا غبار سرمه زان چشم سیاه افتاده است
می توان دریافت داغ خواری روی طلب
زین کلف هایی که بر رخسار ماه افتاده است
صدمهٔ بال و پرش تا پلک و مژگان مهر شد
بر رخت در اضطراب از بس نگاه افتاده است
جلوهٔ رفتار او را تا تصور کرده ام
خون دل از دیده ام جویا به راه افتاده است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل که از بالای چشمت در گناه افتاده است
یوسفی از پهلوی اخوان به چاه افتاده است
هوش مصنوعی: دل من که به زیبایی چشمان تو دل بسته، در گناه گرفتار شده است، مانند داستان یوسف که از جانب برادرانش به چاه افتاد.
بر فلک آهی که امشب برق جولان گشته بود
کز شفق آتش به جان صبحگاه افتاده است
هوش مصنوعی: در آسمان صدایی بلند بود که امشب رعد و برق به شدت میدرخشید و از افقی که روشن بود، شعله آتش در دل صبح گسترش یافته است.
سایهٔ ابروست بر پشت لب میگون یار
یا غبار سرمه زان چشم سیاه افتاده است
هوش مصنوعی: سایهٔ ابروهای یار بر روی لبهای میگونش افتاده، یا اینکه غبار سرمهای از چشمان سیاه او بر روی آن نشسته است.
می توان دریافت داغ خواری روی طلب
زین کلف هایی که بر رخسار ماه افتاده است
هوش مصنوعی: میتوان فهمید که غم و خفگی ناشی از خواستهها و آرزوها، بر چهرههای زیبا اثر گذاشته است.
صدمهٔ بال و پرش تا پلک و مژگان مهر شد
بر رخت در اضطراب از بس نگاه افتاده است
هوش مصنوعی: آسیبهایی که به بال و پر او زده شده، تا جایی پیش رفته که پلک و مژگانش به حالت نگرانی درآمده و چهرهاش به خاطر نگاههای مکرر به شدت مضطرب شده است.
جلوهٔ رفتار او را تا تصور کرده ام
خون دل از دیده ام جویا به راه افتاده است
هوش مصنوعی: تا زمانی که به رفتار او فکر میکنم، از شدت احساساتم اشکهای غم از چشمانم جاری میشوند و دلم به شدت به سوی او میتپد.

جویای تبریزی