گنجور

شمارهٔ ۲۲۷

هر دلی آیینه دار صورت اندیشه ای است
این پری هر دم برنگ تازه ای در شیشه ای است
هر دم از عمر سبکسیر تو قدری کم شود
آمد و رفت نفس در کندن جان تیشه ای است
بسکه از آهم مکدر شد هوای گلستان
هر رگ گل گوییا در خاک پنهان ریشه ای است
اینقدرها در پی آزار خاطرها مکوش
جان من دل در فضای سینه شیر بیشه ای است
ای که می پرسی ز احوال دل جویا مپرس
دردمند عاشقی بیچاره ای غم پیشه ای است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر دلی آیینه دار صورت اندیشه ای است
این پری هر دم برنگ تازه ای در شیشه ای است
هوش مصنوعی: هر قلبی مانند یک آینه است که تصویر افکار را نمایش می‌دهد. این پری (زیبایی یا عشق) هر لحظه با رنگ و جلوه‌ای جدید در پنجره‌ای ظاهر می‌شود.
هر دم از عمر سبکسیر تو قدری کم شود
آمد و رفت نفس در کندن جان تیشه ای است
هوش مصنوعی: هر لحظه از عمر کوتاه تو مقداری کاسته می‌شود و نفس کشیدن همچون تیشه‌ای است که در حال کندن روح توست.
بسکه از آهم مکدر شد هوای گلستان
هر رگ گل گوییا در خاک پنهان ریشه ای است
هوش مصنوعی: هوای گلستان به شدت تحت تأثیر اندوه و آه من قرار گرفته است. هر گل در ظاهر زیبا و شاداب به نظر می‌رسد، اما در دل خاک، ریشه‌ای پنهان دارد که نشانه‌ای از غم و اندوه است.
اینقدرها در پی آزار خاطرها مکوش
جان من دل در فضای سینه شیر بیشه ای است
هوش مصنوعی: زیاد به فکر ایجاد ناراحتی در دل‌ها نباش. جان من، دل من در فضایی است که سرشار از قدرت و شجاعت است.
ای که می پرسی ز احوال دل جویا مپرس
دردمند عاشقی بیچاره ای غم پیشه ای است
هوش مصنوعی: اگر دنبال احوال دل من هستی، بهتر است نپرسی. من دردمند و عاشق هستم و غم، رفیق همیشگی من است.