شمارهٔ ۲۲۴
می کند چشم تو تا بیخود ز ساغر گشته است
آنقدر مستی که مژگان هم از او برگشته است
در ره شوق تو از بس پر برون آورده است
نامه ام مستغنی از بال کبوتر گشته است
کارهای چرخ از بس بی نظام افتاده است
آسمانها گوییا اوراق ابتر گشته است
چون توانم گرد دل را منع کلفت از غمش
شیشه افلاک از آهم مکدر گشته است
چارهٔ سرگشتگی ها را مجوی از آسمان
چون تو جویا او هم از بیچارگی سرگشته است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
می کند چشم تو تا بیخود ز ساغر گشته است
آنقدر مستی که مژگان هم از او برگشته است
هوش مصنوعی: چشم تو به قدری مدهوش و سرمست شده که انگار از شراب هم بیشتر مست است، به گونهای که حتی مژگان تو نیز از این حال به سمت دیگری رفتهاند و تحت تاثیر قرار گرفتهاند.
در ره شوق تو از بس پر برون آورده است
نامه ام مستغنی از بال کبوتر گشته است
هوش مصنوعی: در مسیر عشق تو، نامهام آنقدر از دل و جان پر شده است که دیگر نیازی به بال کبوتر ندارد.
کارهای چرخ از بس بی نظام افتاده است
آسمانها گوییا اوراق ابتر گشته است
هوش مصنوعی: کارها به شدت بینظم و آشفته شدهاند، بهگونهای که به نظر میرسد آسمانها همچون ورقهای ناتمام و ناقص در هم ریختهاند.
چون توانم گرد دل را منع کلفت از غمش
شیشه افلاک از آهم مکدر گشته است
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم دل را از غم و اندوه بازدارم؟ آسمان از صدای آه و نالهام تاریک و ابری شده است.
چارهٔ سرگشتگی ها را مجوی از آسمان
چون تو جویا او هم از بیچارگی سرگشته است
هوش مصنوعی: راه حل مشکلات و سرگردانیهایت را از آسمان و غیب نپرس، زیرا خود او نیز از بیسامانی و سردرگمی در رنج است.

جویای تبریزی