گنجور

شمارهٔ ۲۲

گشت از اندیشهٔ آن ترک ستم مشرب ما
همچو تبخال گره بر لب ما مطلب ما
سوز عشق از سر ما تا دم آخر نرود
استخوانی شده چون شمع ز داغت تب ما
آرزوها همه در پردهٔ دل پنهان ماند
حرف مطلب نشنیده است کسی از لب ما
کوکب طالع ما در دل شب روشن گشت
‏ صبح نوروز شد از فیض وصالت شب ما
چشم بد دور از آن آتش رخسار که دوش
سوخت جویا چو سپند از غم او کوکب ما

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گشت از اندیشهٔ آن ترک ستم مشرب ما
همچو تبخال گره بر لب ما مطلب ما
هوش مصنوعی: از فکر آن معشوق ستمکار، روح ما مانند تبخال بر لب ما زخم شده است و آنچه در دل داریم، به سختی قابل بیان است.
سوز عشق از سر ما تا دم آخر نرود
استخوانی شده چون شمع ز داغت تب ما
هوش مصنوعی: عشق ما در تمام عمر از بین نخواهد رفت و مانند شمعی که به خاطر داغی آن استخوانی شده، ما هم از این عشق به شدت می‌سوزیم.
آرزوها همه در پردهٔ دل پنهان ماند
حرف مطلب نشنیده است کسی از لب ما
هوش مصنوعی: آرزوهای ما در دل‌مان پنهان است و هیچ‌کس از سخنان واقعی ما چیزی نشنیده است.
کوکب طالع ما در دل شب روشن گشت
‏ صبح نوروز شد از فیض وصالت شب ما
هوش مصنوعی: ستاره خوشبختی ما در دل شب درخشان شد و صبح نوروز از برکت وصال تو در شب ما پدیدار گردید.
چشم بد دور از آن آتش رخسار که دوش
سوخت جویا چو سپند از غم او کوکب ما
هوش مصنوعی: نگاه حسود به آن چهره زیبا که شب گذشته دل ما را سوزاند، دور باد؛ زیرا او مانند سنبل است و غمش مانند ستاره‌ای در آسمان ما می‌درخشد.