شمارهٔ ۲۱۲
یاد ایامی که جوش گل دلم را شاد داشت
با هزاران بود افغانی که صد فریاد داشت
مشق بیتابی رسانیدم ز فیض اضطراب
دل تپیدنها خواص سیلی استاد داشت
صورت او بسکه شب بر پرده های دل نگاشت
چشم از مژگان تو گویی خامهٔ بهزاد داشت
زخمهای سینه اش منت کش مرهم نشد
هر که همچون لاله بر دل داغ مادرزاد داشت
همچو موسیقار هر شب تا سحر جویا زغم
استخوان پهلوم یک یک جدا فریاد داشت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاد ایامی که جوش گل دلم را شاد داشت
با هزاران بود افغانی که صد فریاد داشت
هوش مصنوعی: به یاد روزهایی میافتم که شادی و شوق دل من به اوج خود رسیده بود و در کنار آن، مشکلات و چالشهای زیادی وجود داشت که همگی فریاد میزدند.
مشق بیتابی رسانیدم ز فیض اضطراب
دل تپیدنها خواص سیلی استاد داشت
هوش مصنوعی: من از شدت بیتابی و اضطراب، شعری نوشتم که مانند سیلی پرانرژی و استادانه بود. دل من به خاطر این احساسات، به تپش افتاده بود.
صورت او بسکه شب بر پرده های دل نگاشت
چشم از مژگان تو گویی خامهٔ بهزاد داشت
هوش مصنوعی: چهره او به قدری زیباست که شب را بر دلهای ما نقش میزند، و گویی چشمان تو با قلمی هنرمندانه همچون بهزاد، زیباییها را ترسیم میکنند.
زخمهای سینه اش منت کش مرهم نشد
هر که همچون لاله بر دل داغ مادرزاد داشت
هوش مصنوعی: زخمهای سینهاش التیام نیافتند، چرا که هر کسی که همچون گل لاله در دلش داغی مادری به دنیا آمده داشت، نمیتوانست به او کمک کند.
همچو موسیقار هر شب تا سحر جویا زغم
استخوان پهلوم یک یک جدا فریاد داشت
هوش مصنوعی: مانند یک موسیقیدان که تا صبح هر شب در جستجوی غم خود است، در دل اندوهش فریاد میزد و درد و رنجش را یکییکی از جانش جدا میکرد.

جویای تبریزی