گنجور

شمارهٔ ۲۱۰

در زنگ ابر هر قدر آیینه هواست
چشم و دل صراحی و پیمانه را صفاست
روشن ز شمع بزم بود اهل دید را
کاخر به چشم می رود آنکس که خودنماست
خواهی به مدعا رسی از مدعا گذر
زشت است مدعای تو گر ترک مدعاست
ناحق به خاک ریخته ای خون عیش را
قاضی میان ما و تو ای محتسب، خداست!‏
جویا فریب چشم سخنگوی او مخور
کس از زبان آن مژه نشنیده است راست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در زنگ ابر هر قدر آیینه هواست
چشم و دل صراحی و پیمانه را صفاست
هوش مصنوعی: در فضای ابری و بارانی، زیبایی‌های طبیعی و حسی که در هوا وجود دارد به اندازهٔ یک آینه خود را نشان می‌دهد. چشمی که به این مناظر نگاه می‌کند و دل آرامی که آن‌ها را درک می‌کند، مانند ظرفی پر از زلالی و زیبایی است.
روشن ز شمع بزم بود اهل دید را
کاخر به چشم می رود آنکس که خودنماست
هوش مصنوعی: آشکار است که در محافل نورانی، کسانی که قادر به دیدن هستند متوجه می‌شوند که در نهایت، فردی که خود را به نمایش می‌گذارد، در دید دیگران ناپدید خواهد شد.
خواهی به مدعا رسی از مدعا گذر
زشت است مدعای تو گر ترک مدعاست
هوش مصنوعی: اگر خواسته‌ات این است که به هدف خود برسی، باید از ادعای خود عبور کنی، زیرا ادامه دادن به این ادعا وقتی که خودت به آن عمل نمی‌کنی، ناپسند است.
ناحق به خاک ریخته ای خون عیش را
قاضی میان ما و تو ای محتسب، خداست!‏
هوش مصنوعی: ای محتسب، قاضی واقعی در میان ما و تو خداست! تو بی‌دلیل شادی‌ها را به خاک ریخته‌ای و این ناحق است.
جویا فریب چشم سخنگوی او مخور
کس از زبان آن مژه نشنیده است راست
هوش مصنوعی: به‌خاطر زیبایی و فریبندگی چشمان او، فریب نخور. کسی چیزی از زبان آن مژه نشنیده است، چون او فقط با نگاهش صحبت می‌کند.