شمارهٔ ۲۰۳
دل و ستم ز کار افتاد از پرکاری چشمت
تنم لاغر چو مژگان است از بیماری چشمت
شدم آباد ویرانی چو منظور تو گردیدم
خرابی را عمارت می کند معماری چشمت
دل خون گشته ام را می کشد بر خار مژگانش
نباشد بیش ازین با عاشقان دلداری چشمت
حذر اولی ز بدمستی که خنجر در کفش باشد
از آن ترسم که مژگانت نماید یاری چشمت
زبان فهم نگه شاید به این معنی رسد جویا
نهان با دل ز مژگان است خنجر کاری چشمت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل و ستم ز کار افتاد از پرکاری چشمت
تنم لاغر چو مژگان است از بیماری چشمت
هوش مصنوعی: دل و جانم از شدت کار و زحمت خسته و افسرده شدهاند؛ چشمان تو چنان زیبا و پرکار هستند که بر روی بدن من آثار ضعف و لاغری را نمایان کردهاند، گویی که من بیمار هستم.
شدم آباد ویرانی چو منظور تو گردیدم
خرابی را عمارت می کند معماری چشمت
هوش مصنوعی: وقتی که عشق تو به سراغم آمد، ویرانی من به نوعی آباد شد. چشمت مانند یک معمار، خرابیهای زندگیام را به بنایی زیبا و دلنشین تبدیل کرد.
دل خون گشته ام را می کشد بر خار مژگانش
نباشد بیش ازین با عاشقان دلداری چشمت
هوش مصنوعی: دل من که به شدت غمگین و جریحهدار است، دیگر نمیتواند بیشتر از این طاقت بیاورد و تحمل کند. نگاه عاشقانهات به من آرامش نمیدهد.
حذر اولی ز بدمستی که خنجر در کفش باشد
از آن ترسم که مژگانت نماید یاری چشمت
هوش مصنوعی: از مستی دوری کن، چون ممکن است که خنجری در دست داشته باشی. من از این میترسم که مژگان تو به چشمت کمک کند.
زبان فهم نگه شاید به این معنی رسد جویا
نهان با دل ز مژگان است خنجر کاری چشمت
هوش مصنوعی: زبان نمیتواند به خوبی مفهوم را منتقل کند، شاید این احساس به این دلیل باشد که دل از رازها و سکوتها آگاه است. چشمان تو مانند خنجری عمل میکند که به عمق وجود انسانی نفوذ میکند.

جویای تبریزی