شمارهٔ ۱۹۸
دل را گشاد کار ز فیض دماغ ماست
این قفل را کلید ز خط ایاغ ماست
پاشیدن از خجالت رخسار او به خاک
طور نیازپاشی گلهای باغ ماست
ارواح قدسیان دم پروانگی زنند
در محفلی که روشنی اش از چراغ ماست
در خون نشسته لاله صفت برگ برگ گل
از رشک لخت لخت دل داغ داغ ماست
هر قطرهٔ سرشک جگر گوشهٔ دلست
آن گوهر است اشک که چشم و چراغ ماست
باشد برون ز عالم هستی دیار ما
جویا کسی که رفت ز خود در سراغ ماست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل را گشاد کار ز فیض دماغ ماست
این قفل را کلید ز خط ایاغ ماست
هوش مصنوعی: دل را گشادهایم و زندگیمان خوب است، زیرا نعمت و رحمت الهی به ما رسیده است. این قفلهای زندگی که بر دلمان بسته شده، تنها با هنری که در نوشتن داریم، باز میشود.
پاشیدن از خجالت رخسار او به خاک
طور نیازپاشی گلهای باغ ماست
هوش مصنوعی: خجالت او همچون گلهای باغ ماست که بر زمین میریزد.
ارواح قدسیان دم پروانگی زنند
در محفلی که روشنی اش از چراغ ماست
هوش مصنوعی: روحهای پاک و مقدس در جمعی که نور آن از چراغ ماست، به شوق و شوری میپردازند.
در خون نشسته لاله صفت برگ برگ گل
از رشک لخت لخت دل داغ داغ ماست
هوش مصنوعی: لاله، با رنگ خونین خود، نشسته و برگهای گل به خاطر حسادت همچون دلهای داغ ما به صورت تکهتکه و پارهپاره است.
هر قطرهٔ سرشک جگر گوشهٔ دلست
آن گوهر است اشک که چشم و چراغ ماست
هوش مصنوعی: هر قطرهٔ اشکی که از دل میریزد، نشاندهندهٔ عشق و احساس عمیق است. این اشکها، همچون جواهراتی ارزشمند، نور و روشنی بخش زندگی ما هستند.
باشد برون ز عالم هستی دیار ما
جویا کسی که رفت ز خود در سراغ ماست
هوش مصنوعی: کسی به دنبال ماست که از دنیای مادی جدا شده و میخواهد از ما خبر بگیرد.

جویای تبریزی