شمارهٔ ۱۹۴
عشق آنجا کز پی ایجاد عالم رنگ ریخت
رنگ ویرانی مرا در دل به صد نیرنگ ریخت
مو به مویم شد زجوش شوق بیتاب سماع
نالهٔ قانون دل از بسکه سیر آهنگ ریخت
بسکه بردم شکوهٔ سنگین دلی هایت به خاک
بر سر کوی تو بعد از من غبارم سنگ ریخت
نالهٔ بیتاب عشق از بسکه وحشت خیز بود
ساقی حسن ترا از کف شراب رنگ ریخت
با خیال او گذشت امشب عجب هنگامه ای
طرح صلح انداخت جنگ و صلح رنگ جنگ ریخت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق آنجا کز پی ایجاد عالم رنگ ریخت
رنگ ویرانی مرا در دل به صد نیرنگ ریخت
هوش مصنوعی: عشق در جایی آغاز شد که برای خلق عالم، رنگی به وجود آمد و این رنگ به حقایق و ویرانیهای قلب من با نیرنگهای زیادی تزریق شد.
مو به مویم شد زجوش شوق بیتاب سماع
نالهٔ قانون دل از بسکه سیر آهنگ ریخت
هوش مصنوعی: هر یک از موهای من به خاطر شوق و هیجان ناشی از موزیک و رقص، به حالت انفعال درآمده است. صدای دل من به قدری تحت تأثیر آهنگ و نالهها قرار گرفته که احساس میکنم این سر و صداها به حدی زیاد است که نمیتوانم از آن سیر شوم.
بسکه بردم شکوهٔ سنگین دلی هایت به خاک
بر سر کوی تو بعد از من غبارم سنگ ریخت
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوه شدید دل تو، من به محلهات آمدم و خاک را بر سرم ریختم، و بعد از رفتن من، این غم همچنان بر سینهام سنگینی میکند و گویی غباری از ناراحتی بر جانم نشسته است.
نالهٔ بیتاب عشق از بسکه وحشت خیز بود
ساقی حسن ترا از کف شراب رنگ ریخت
هوش مصنوعی: ناله و گریهٔ عاشق به خاطر شدت وحشت و اضطرابش، باعث شد که ساقی به خاطر زیباییات شراب را از دست بدهد و بریزد.
با خیال او گذشت امشب عجب هنگامه ای
طرح صلح انداخت جنگ و صلح رنگ جنگ ریخت
هوش مصنوعی: امشب با یاد او، شگفتانگیز گذشت و جنگ و صلح به هم آمیختند. گویی که روند صلح به وجود آمد و رنگ و بوی جنگ تغییر کرد.

جویای تبریزی