گنجور

شمارهٔ ۱۹

ایمن از جور حوادث ساخت عجز من مرا
شیشه جانیها حصاری گشت از آهن مرا
چون نباشم خوشدل از بیتابیی کز درد اوست
صبح نوروزیست هر چاکی ز پیراهن مرا
آتشم؛ آتش، مکن تکلیف سیر گلشنم
پر فشانیهای بلبل می زند دامن مرا
بر نمی تابد مزاج نازکم گلگشت باغ
بی دماغ از نکهت گل می کند گلشن مرا
پردهٔ فانوس نتواند حجاب شمع شد
کی نهان در سینه می ماند دل روشن مرا
بار سنگین گریبان برنتابد وحشتم
در جنون جویا چو صحرا بس بود دامن مرا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایمن از جور حوادث ساخت عجز من مرا
شیشه جانیها حصاری گشت از آهن مرا
هوش مصنوعی: ایمان به اینکه حوادث نمی‌توانند به من آسیبی بزنند، باعث شده است که احساس کنم ناتوانی من در برابر این مشکلات، مثل شیشه‌ای است که دور جانم را احاطه کرده و از من در برابر خطرات محافظت می‌کند.
چون نباشم خوشدل از بیتابیی کز درد اوست
صبح نوروزیست هر چاکی ز پیراهن مرا
هوش مصنوعی: زمانی که من از بی‌قراری و درد او خوشحال نیستم، هر زخم یا شکافی در پیراهنم مانند صبح نوروزی است.
آتشم؛ آتش، مکن تکلیف سیر گلشنم
پر فشانیهای بلبل می زند دامن مرا
هوش مصنوعی: من آتشین هستم؛ حالم را خراب نکن. نغمه‌های بلبل در باغ گل می‌پیچد و دامن من را می‌فشارد.
بر نمی تابد مزاج نازکم گلگشت باغ
بی دماغ از نکهت گل می کند گلشن مرا
هوش مصنوعی: مزاج من تحمل نمی‌کند که در باغ بی‌حس و حال بگردم، زیرا نکهت گل برایم مانند گلشن شادابی می‌آورد.
پردهٔ فانوس نتواند حجاب شمع شد
کی نهان در سینه می ماند دل روشن مرا
هوش مصنوعی: پردهٔ چراغ نمی‌تواند نور شمع را پنهان کند، چرا که عشق و احساسات روشن من در دل من همیشه باقی می‌ماند.
بار سنگین گریبان برنتابد وحشتم
در جنون جویا چو صحرا بس بود دامن مرا
هوش مصنوعی: نمی‌توانم بار سنگینی را تحمل کنم و ترسم از دیوانگی، به اندازه‌ای هست که دیگر نتوانم بیشتر از این پیش بروم.