شمارهٔ ۱۷۷
رفتن زخود به دشت جنون هادی من است
طومار آه محضر آزادی من است
از جوش درد منبع غم های عالمم
هر دل که در فغان شده فریادی من است
طرح مرا زمانه ز رنگ پریده ریخت
عنقا خراب رشک ز آبادی من است
صد کوه قاف را کند از جا چو پرکاه
آنجا که زور بازوی فرهادی من است
جویا محیط عالم امکان بود دلم
در رقص خوشدلی فلک از شادی من است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رفتن زخود به دشت جنون هادی من است
طومار آه محضر آزادی من است
هوش مصنوعی: رفتن به دنیای جنون، راهنمای من است و فریادهای اندوه، نشانهای از نبود آزادی من است.
از جوش درد منبع غم های عالمم
هر دل که در فغان شده فریادی من است
هوش مصنوعی: از شدت درد و رنجی که دارم، تمام اندوههای جهان را احساس میکنم. هر دل آزردهای که فریاد میزند، نشاندهندهٔ حال من است.
طرح مرا زمانه ز رنگ پریده ریخت
عنقا خراب رشک ز آبادی من است
هوش مصنوعی: زمانه نقشی از من ساخته که رنگش پریده است و مرغی ز بلندیهای خیالم به حسادت از رونق زندگیام پرواز کرده است.
صد کوه قاف را کند از جا چو پرکاه
آنجا که زور بازوی فرهادی من است
هوش مصنوعی: برای من هیچ دشواری وجود ندارد، حتی اگر هزار کوه بزرگ را جا به جا کنم، چون قدرت و نیروی من به اندازهای است که مانند پر کاهی بتوانم بر همه چیز غلبه کنم.
جویا محیط عالم امکان بود دلم
در رقص خوشدلی فلک از شادی من است
هوش مصنوعی: دل من مشتاق این است که حال و هوای جهان را بشنود و در خوشحالی من، آسمان نیز در حال رقص و شادی است.

جویای تبریزی