شمارهٔ ۱۷۵
بی زبانی روز محشر عذرخواه ما بس است
خامشی در شرمساریها گواه ما بس است
ما تنگ ظرفان به یاد باده مستی می کنیم
در بهاران سایهٔ تا کی پناه ما بس است
گرد راه نیستی شو تا به مقصد پی بری
در محبت، رفتن از خود خضر راه ما بس است
احتیاج شاهدی در دعوی عشق تو نیست
مهر داغی بر سر طومار آه ما بس است
در شب هجران او جویا ز یادش می رویم
اینقدر در عشق بازیها گناه ما بس است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بی زبانی روز محشر عذرخواه ما بس است
خامشی در شرمساریها گواه ما بس است
هوش مصنوعی: در روز قیامت وقتی که نتوانیم سخن بگوییم، همین که از ما عذرخواهی کنیم کافی است. سکوت ما در برابر شرم و ننگها، خود گواهی بر اعمال ما خواهد بود.
ما تنگ ظرفان به یاد باده مستی می کنیم
در بهاران سایهٔ تا کی پناه ما بس است
هوش مصنوعی: ما در دوران بهار به یاد نوشیدنیهایی که ما را سرخوش میکند، غمهای خود را فراموش میکنیم؛ اما تا کی میتوانیم زیر سایهٔ این پناهگاه آرامش بمانیم؟
گرد راه نیستی شو تا به مقصد پی بری
در محبت، رفتن از خود خضر راه ما بس است
هوش مصنوعی: برای دستیابی به هدف در عشق، باید از خودخواهی و فراموشی عبور کنی. وجود یک راهنما مانند خضر برای ما کافی است تا راه را پیدا کنیم.
احتیاج شاهدی در دعوی عشق تو نیست
مهر داغی بر سر طومار آه ما بس است
هوش مصنوعی: در دعوی عشق تو نیازی به شاهد نیست، همینکه نشان دلی را بر صفحه دل ما گذاشتهای کافی است.
در شب هجران او جویا ز یادش می رویم
اینقدر در عشق بازیها گناه ما بس است
هوش مصنوعی: در شبهای دوری از او، یادش را جستوجو میکنیم و به این اندازه در عشق ورزیها، گناهان ما کافی است.

جویای تبریزی