گنجور

شمارهٔ ۱۶۳

ترا کاری بجز جور و جفا نیست
مرا هم شیوه ای غیر از وفا نیست
مکرر سیر باغ حسن کردیم
گلشن را رنگ و بویی از وفا نیست
گزیدم بسکه شبها از ندامت
چو مقراضم لب و دندان جدا نیست
به جان شرمنده ام از همت دل
که در بند حصول مدعا نیست
دوای دل بود دردی که ما راست
دل عشاق محتاج دوا نیست
حریفی را به پیری می پرستم
که همچون صبح بی صدق و صفا نیست
به خود امیدها دارم که هرگز
امیدی از کسم غیر از خدا نیست
دلم بیگانهٔ بزمی است کآنجا
نگاهی با نگاهی آشنا نیست
مرا در عشقبازی از نکویان
به جز مهر و وفایی مدعا نیست
چه می دانستم ای بیگانه خوبان
که در شهر شما رسم وفا نیست
سرت گردم ترحم کن به جویا
دلش را اینقدر تاب جفا نیست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترا کاری بجز جور و جفا نیست
مرا هم شیوه ای غیر از وفا نیست
هوش مصنوعی: تو فقط به من ظلم و ستم می‌کنی و من هم چیزی جز وفا و محبت به تو ندارم.
مکرر سیر باغ حسن کردیم
گلشن را رنگ و بویی از وفا نیست
هوش مصنوعی: ما بارها به باغ زیبایی سفر کردیم، اما در این گلشن هیچ نشانه‌ای از وفاداری و صداقت وجود ندارد.
گزیدم بسکه شبها از ندامت
چو مقراضم لب و دندان جدا نیست
هوش مصنوعی: من از شدت پشیمانی شب‌ها به خود می‌پیچم و این‌قدر آزار می‌بینم که مثل چنگ می‌زنم به دندان‌هایم و احساس می‌کنم هیچ چیزی از من جدا نیست.
به جان شرمنده ام از همت دل
که در بند حصول مدعا نیست
هوش مصنوعی: به خودم شرمنده‌ام از اینکه دل و اراده‌ام در دستیابی به خواسته‌هایم ناتوان است و نمی‌تواند به هدف‌هایش برسد.
دوای دل بود دردی که ما راست
دل عشاق محتاج دوا نیست
هوش مصنوعی: دردی که عاشقان با دل راست تحمل می‌کنند، خود درمان قلب است و نیازی به معالجه ندارد.
حریفی را به پیری می پرستم
که همچون صبح بی صدق و صفا نیست
هوش مصنوعی: من به یک رفیق پیری احترام می‌گذارم که مثل صبح، خالص و صاف نیست.
به خود امیدها دارم که هرگز
امیدی از کسم غیر از خدا نیست
هوش مصنوعی: من به امیدهای خودم اتکا دارم، زیرا هیچ امیدی جز از جانب خداوند ندارم.
دلم بیگانهٔ بزمی است کآنجا
نگاهی با نگاهی آشنا نیست
هوش مصنوعی: دل من در میان جمعی است که هیچ پیوند عاطفی و آشنایی در آنجا وجود ندارد.
مرا در عشقبازی از نکویان
به جز مهر و وفایی مدعا نیست
هوش مصنوعی: در عشق و محبت، از خوبان فقط محبت و وفا را می‌طلبم.
چه می دانستم ای بیگانه خوبان
که در شهر شما رسم وفا نیست
هوش مصنوعی: نمی‌دانستم ای بیگانه، که در شهر شما وفاداری و صداقت رواج ندارد.
سرت گردم ترحم کن به جویا
دلش را اینقدر تاب جفا نیست
هوش مصنوعی: به خاطر من لطفی کن و به حال دل نگرانم رحم کن؛ زیرا دیگر نمی‌توانم این اندازه سختی را تحمل کنم.