شمارهٔ ۱۵۹
زهر چشم آلوده بود این باده کاندر جام ریخت
ساقی امشب لخت دل چون غنچه ام در کام ریخت
بسکه لبریز طراوت در خرام آمد به باغ
آبروی صد خیابان گل از آن اندام ریخت
شکوه ای کردم رقم از اشک ریزی های چشم
چون ز گل شبنم ز حسرت نامه ام پیغام ریخت
گریه شست آن داغ را کز یاد چشمت داشت دل
حیف کز بسیاری باران گل بادام ریخت
کی شراب خوشدلی جویا به دست آسان فتد
غنچه از بهر شکفتن خون دل در جام ریخت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهر چشم آلوده بود این باده کاندر جام ریخت
ساقی امشب لخت دل چون غنچه ام در کام ریخت
هوش مصنوعی: این نوشیدنی زهرآلود است و ساقی آن را در جام ریخته است. امشب، دل من مانند غنچهای باز شده، و من به کام این باده افتادهام.
بسکه لبریز طراوت در خرام آمد به باغ
آبروی صد خیابان گل از آن اندام ریخت
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و تازگیای که در گامهایش دارد، باغ پر از گلها به خاطر او، زینت و جلالش را به نمایش گذاشته و از وجودش، شکوفهها و عطر خوش به بیرون میریزد.
شکوه ای کردم رقم از اشک ریزی های چشم
چون ز گل شبنم ز حسرت نامه ام پیغام ریخت
هوش مصنوعی: من از غصه و درد دل نالهای سر به قلم آوردم، مانند شبنم که بر روی گلها میریزد، اشکهای چشمانم راز و حسرت قلبیام را به نگارش درآورد.
گریه شست آن داغ را کز یاد چشمت داشت دل
حیف کز بسیاری باران گل بادام ریخت
هوش مصنوعی: اشکها آن درد و اندوه را که از یاد چشمت در دل به جا مانده بود، پاک کردند. افسوس که به خاطر بارش زیاد باران، گلهای درخت بادام ریختند.
کی شراب خوشدلی جویا به دست آسان فتد
غنچه از بهر شکفتن خون دل در جام ریخت
هوش مصنوعی: در جستجوی شراب خوشحالکننده، به راحتی به دست نمیآید؛ چنانکه غنچه برای شکفتن، نیاز به ریختن خون دل دارد.

جویای تبریزی