گنجور

شمارهٔ ۱۴۹

در تن ز بسکه بی تو مرا یافت راه تاب
در سینه ام چو زلف تو برداشت آه تاب
خوابانده ام به سرمه چو سوسن زبان خویش
در زنگ خامشی شده تیغم سیاه تاب
بگرفت نور بدر نقاب کلفت به رو
رفت از حجاب عارض او در پناه تاب
طاقت رباست عشق ز جویا توان مجو
نگذاشت با دل آن صنم کج کلاه تاب

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در تن ز بسکه بی تو مرا یافت راه تاب
در سینه ام چو زلف تو برداشت آه تاب
هوش مصنوعی: در درون من از شدت longing برای تو، صدایی مانند زخم زلف تو به وجود آمده است. دل من به خاطر دوری تو، تب و تاب می‌خورد و احساس می‌کنم دلم به شدت می‌لرزد.
خوابانده ام به سرمه چو سوسن زبان خویش
در زنگ خامشی شده تیغم سیاه تاب
هوش مصنوعی: زبانم را مانند سوسن به سرمه خوابانده‌ام و در سکوتی که به زنگ تبدیل شده است، تیغ سیاه خود را نهان کرده‌ام.
بگرفت نور بدر نقاب کلفت به رو
رفت از حجاب عارض او در پناه تاب
هوش مصنوعی: نور ماه در پشت نقابی درخشان پنهان شده و با تابش خود، حجاب صورت او را کنار زده است.
طاقت رباست عشق ز جویا توان مجو
نگذاشت با دل آن صنم کج کلاه تاب
هوش مصنوعی: عشق بسیار طاقت‌فرساست و گاهی نمی‌توان آن را تحمل کرد. این احساس، دل را از دست می‌دهد و کسی که زیبا و فریبنده است، نمی‌گذارد که به راحتی این احساس را فراموش کنیم.