گنجور

شمارهٔ ۱۴۸

در خاک مرا ز آتش دل گشت بدن آب
شد هممچو حبابم کفن از پهلوی تن آب
از هر گل این باغ شمیم جگر آید
گویا که ز ابر مژه ام خورده چمن آب
چون غنچه بهر قطرهٔ اشکم گل زخمی است
برداشته از چاک جگر دیدهٔ من آب
از یاد شکرخند تو گردیده ز شبنم
گرداب صفت غنچهٔ گل را بدهن آب

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در خاک مرا ز آتش دل گشت بدن آب
شد هممچو حبابم کفن از پهلوی تن آب
هوش مصنوعی: در خاک من به دلیل آتش درونم، بدنم به شکل آب درآمد و مانند حبابی شده‌ام که کفنم از کناره‌های بدنم مثل آب بیرون آمده است.
از هر گل این باغ شمیم جگر آید
گویا که ز ابر مژه ام خورده چمن آب
هوش مصنوعی: هر کدام از گل‌های این باغ بوی دلنشینی دارند، مانند این که چمن‌ها از اشک چشمانم تر شده‌اند.
چون غنچه بهر قطرهٔ اشکم گل زخمی است
برداشته از چاک جگر دیدهٔ من آب
هوش مصنوعی: هر قطره اشک من مانند غنچه‌ای است که به خاطر زخم‌هایی که بر دل دارم شکوفا شده است. این اشک‌ها از چاک‌های جگر من جاری می‌شوند.
از یاد شکرخند تو گردیده ز شبنم
گرداب صفت غنچهٔ گل را بدهن آب
هوش مصنوعی: به خاطر لبخند شیرین تو، یاد غنچهٔ گل را که مانند شبنم می‌درخشد، فراموش کرده‌ام.