شمارهٔ ۱۲۱
مه من چون دهد عرض صفای پیکر خود را
کشد صبح از خجالت بر سر خود چادر خود را
از آن با چشم دل حیران حسن خوبرویانم
که صنعت می نماید خوبی صنعتگر خود را
زبان خبث یاران سر کند چون تیغ بازی را
ز بس می ترسم از بزم چنین گیرم سر خود را
بتی دارم که سازد لیلی شب از حجاب او
نهان در حقهٔ مهر از کواکب زیور خود را
مگر گیرند در وجه بهای یک دهن خنده
بهار است و به رنگ غنچه گردآور زر خود را
مده در موج خیز غم عنان صبر را از کف
به ساحل می رسد هر کس نبازد لنگر خود را
میفکن بر زبان سخت گویان خویش را جویا
چرا عاقل زند بر سنگ خارا گوهر خود را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مه من چون دهد عرض صفای پیکر خود را
کشد صبح از خجالت بر سر خود چادر خود را
هوش مصنوعی: وقتی ماه زیبایی خود را به نمایش میگذارد، صبح از شرم و حیا، رویش را میپوشاند و چادر بر سر میگذارد.
از آن با چشم دل حیران حسن خوبرویانم
که صنعت می نماید خوبی صنعتگر خود را
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و نیکی چهرههای زیبا، چشمانم پر از شگفتی است، چرا که هنری که زیبایی را به وجود میآورد، خودش هم زیباست.
زبان خبث یاران سر کند چون تیغ بازی را
ز بس می ترسم از بزم چنین گیرم سر خود را
هوش مصنوعی: زبان ناپسند دوستان را چون سر نیزه میدانم و از ترس این نوع مجالس، خودم را کناری میکشم.
بتی دارم که سازد لیلی شب از حجاب او
نهان در حقهٔ مهر از کواکب زیور خود را
هوش مصنوعی: من محبوبی دارم که مانند لیلی، شب را میسازد، او از پشت پردهای پنهان است و مانند ستارهها، زیبایی خود را به نمایش میگذارد.
مگر گیرند در وجه بهای یک دهن خنده
بهار است و به رنگ غنچه گردآور زر خود را
هوش مصنوعی: شاید تنها با پرداخت بهایی اندک، میتوان به شادی و زیبایی بهار و رنگینکمانی از تازهگی دست یافت.
مده در موج خیز غم عنان صبر را از کف
به ساحل می رسد هر کس نبازد لنگر خود را
هوش مصنوعی: در میان امواج غم و پریشانی، صبر خود را از دست نده. هر کسی که در این مسیر تسلیم نشود، به آرامش و ساحل نجات میرسد.
میفکن بر زبان سخت گویان خویش را جویا
چرا عاقل زند بر سنگ خارا گوهر خود را
هوش مصنوعی: با دیگران به درشتی صحبت نکن و از آنها سوال نکن. زیرا فرد عاقل هرگز ارزش و گوهری که دارد را بر روی سنگ سخت نمیگذارد.

جویای تبریزی