شمارهٔ ۸ - در تهنیت عید رمضان
کیخسرو عید آمد با فر جهان آرا
بر افسر کاوسیش شکل مه نو طغرا
پور پشن غم را زد بلبله برخارا
از قامت ترکانش فرخ علم دارا
وز طلعت خوبانش آئینه اسکندر
هرگوشه بتی حور حوری چو بهشت از روش
روش آیتی از قبله، قبله خجل از ابروش
ابروش کشیده تیغ تیغ اخته برآهوش
آهوش بقصد دل دل شیفته از گیسوش
گیسوش زسر تا پا پا روح روان تا سر
آن مغبچگان شهر در زلف زده شانه
دلهای پریشانرا آراسته کاشانه
برطره اشان شیدا فرزانه و دیوانه
بر مار اگر افسون خواندند شد افسانه
هان زلف بتان بنگر ماری بود افسونگر
هر سوبتی از مستی می خورده و خون کرده
افتاده و سیمین دست بر سرو ستون کرده
وان زلف کجش حلقه در گوش جنون کرده
مخض دل ما بردن از سحر و فسون کرده
در جامه نهان شمشاد بر مژه عیان خنجر
آن دخترکان چون مهر مهری مه تو غبغب
غبغب بفرازش مه مه راست زمو عقرب
عقرب ختنی نافه نافه ظلمانی شب
شب را زخویش پروین پروین همه گرد لب
لب نغمه سرا ناهید ناهید پر از اختر
ترکا نفحات می از نافه اذفر به
رخساره ام اصفر شد زان راح معصفر به
پرکن قدحم کامروز صهبای موفر به
ای سینه صاف تو چون بخت ملک فربه
وی موی میان تو چون دشمن شه لاغر
شه معتمدالدوله آن داور شه اجداد
برسده او امجاد رخسا پی استسعاد
خرگاه شکوه وی دارد زنجوم اوتاد
شاهی که وجود اوست قطب فلک ایجاد
بل برفلک ایجاد یمن قلمش محور
ای زاختر اقبالت اجرام در استظهار
در عالم تمکینت گوئی فلک دوار
رعب تو حوادث را در دیده خلد مسمار
ثابت بود از هستیت این نه فلک سیار
آری نبود اعراض جز قائم بر جوهر
روزیکه زمیغ تیغ باران شر است (و)شور
خون جوشد چون طوفان از بام و درو تنور
پرگاو سرانرا کوش از لاتذر شیپور
هم روح چو پور نوح از فلک تن افتد دور
هم مرگ چو کشتیبان اندر فکند لنگر
زین وقعه که اندر قاف عنقا بودش زلزال
بر صلصل جان آمد تنگ این قفس صلصال
وز طرز صهیل و تک ختلی است عقاب آغال
هر گرد زغن آسا از بیم ببندد بال
تا دال پری تیرت چون بازگشاید پر
تا نام زفرهاد است ایام تو شیرین باد
تا اسم زگلگونست خنگ خدمت زین باد
از بار بد بهجت بر بزم تو تحسین باد
نزد حشمت پرویز از خیل مساکین باد
خصمت بدهانش زهر یارت بلبش شکر
شمارهٔ ۷ - در تهنیت عید رمضان: شوال رسید و مه روزه بسفر شدشمارهٔ ۹ - درتهنیت عید غدیر و منقبت مولای متقیان امیر مومنان علی بن ابیطالب (ع): ای بعذایرت بسی عاشق را دل است گم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کیخسرو عید آمد با فر جهان آرا
بر افسر کاوسیش شکل مه نو طغرا
هوش مصنوعی: کیخسرو به همراه فر و زیبایی جهانی خود، همانند ماه نو بر تاج کاوس، ظاهر شد.
پور پشن غم را زد بلبله برخارا
از قامت ترکانش فرخ علم دارا
هوش مصنوعی: پسر پشن غم به شدت ناله میزد و از قامت زیبا و برازنده ترکها به عنوان دارندهی افتخارات یاد میکرد.
وز طلعت خوبانش آئینه اسکندر
هوش مصنوعی: چهره زیبای او مانند آینهای است که تصویر اسکندر (پادشاه بزرگ و فتوحاتش) را به نمایش میگذارد.
هرگوشه بتی حور حوری چو بهشت از روش
روش آیتی از قبله، قبله خجل از ابروش
هوش مصنوعی: در هر گوشهای، زیبایی همانند حوریان بهشتی وجود دارد و چهرهاش چون نشانهای است که حتی قبله نیز از زیباییاش خجالت میکشد.
ابروش کشیده تیغ تیغ اخته برآهوش
آهوش بقصد دل دل شیفته از گیسوش
هوش مصنوعی: ابروهای او مانند تیغی تیز و برنده است، که بر روی زیبایی آهو قرار گرفته است. دل عاشق او به خاطر زیبایی و گیسوانش دچار شوق و هیجان شده است.
گیسوش زسر تا پا پا روح روان تا سر
هوش مصنوعی: موهایش از سر تا پا، روح و جانش را از سر به تصویر میکشد.
آن مغبچگان شهر در زلف زده شانه
دلهای پریشانرا آراسته کاشانه
هوش مصنوعی: مردم زیبای شهر با موهای بلند و دلربا، دلهای ناراحت را آرایش میکنند و به آنها آرامش میبخشند.
برطره اشان شیدا فرزانه و دیوانه
بر مار اگر افسون خواندند شد افسانه
هوش مصنوعی: هر چند که آن شخص شیدا و باهوش همچون دیوانهای است، اگر بر مار سخن جادو بخواند، آن داستان به افسانهای تبدیل میشود.
هان زلف بتان بنگر ماری بود افسونگر
هوش مصنوعی: به زلفهای زیبای معشوق نگاه کن که مانند ماری جادوگری است.
هر سوبتی از مستی می خورده و خون کرده
افتاده و سیمین دست بر سرو ستون کرده
هوش مصنوعی: هر کس که در حال مستی بوده، از درد و غم خود را در آغوش گرفته و با دستان نقرهایاش محکم به ستون عشق چنگ زده است.
وان زلف کجش حلقه در گوش جنون کرده
مخض دل ما بردن از سحر و فسون کرده
هوش مصنوعی: موهای کج و تابدار او به گوش دیوانگی درآمده و قلب ما را با سحر و جادو به تسخیر خود درآورده است.
در جامه نهان شمشاد بر مژه عیان خنجر
هوش مصنوعی: در درون لباس، شمشادی پنهان است و بر مژهها، خنجر به وضوح نمایان است.
آن دخترکان چون مهر مهری مه تو غبغب
غبغب بفرازش مه مه راست زمو عقرب
هوش مصنوعی: دختران مانند ماهی درخشان هستند و زیبایی آنها همچون نوری است که میدرخشد. گردنهای آنها بلند و زیباست و چهرههایشان همچون روشنی ماه است، در حالی که در دل آنها عشق و محبت نهفته است.
عقرب ختنی نافه نافه ظلمانی شب
شب را زخویش پروین پروین همه گرد لب
هوش مصنوعی: عقرب رقصان در شب تار همیشه در حال حرکت است و همچنان که شب را به خود میپیوندد، زیباییهای آن نیز در کنار او قرار دارد.
لب نغمه سرا ناهید ناهید پر از اختر
هوش مصنوعی: لب نغمهسرا ناهید، یعنی دهان و صدای ناهید پر از ستاره است. در اینجا به زیبایی و جاذبه صدای ناهید اشاره شده که به اندازهای زیبا و دلنشین است که میتوان آن را پر از درخشندگی و نور مانند ستارهها تصور کرد.
ترکا نفحات می از نافه اذفر به
رخساره ام اصفر شد زان راح معصفر به
هوش مصنوعی: بوی خوشی که از گل و نسیم میآید، چهرهام را زرد کرده است، همانطور که شراب زردرنگ من به من تاثیر گذاشته است.
پرکن قدحم کامروز صهبای موفر به
ای سینه صاف تو چون بخت ملک فربه
هوش مصنوعی: امروز با جرعهای از شراب گوارا قدح خود را پر کن، زیرا سینهی دلنشین تو همچون بختی نیکو و سعادتمند است.
وی موی میان تو چون دشمن شه لاغر
هوش مصنوعی: موهای تو در میان صورتت مانند دشمنی لاغر است.
شه معتمدالدوله آن داور شه اجداد
برسده او امجاد رخسا پی استسعاد
هوش مصنوعی: امیر معتمدالدوله که به عنوان داور شناخته میشود، به اجدادش افتخار میکند و در پی به دست آوردن خوشبختی است.
خرگاه شکوه وی دارد زنجوم اوتاد
شاهی که وجود اوست قطب فلک ایجاد
هوش مصنوعی: خرگاه او نشان از عظمت و شأن او دارد، مانند ستارهای در آسمان که وجود او محور و مرکز همه چیز است.
بل برفلک ایجاد یمن قلمش محور
هوش مصنوعی: این جمله به زیباییِ خاصی اشاره دارد که قلم شاعر به آسمان میرسد و آن را تحت تأثیر قرار میدهد. به عبارت دیگر، قدرت و تأثیر هنر و خلاقیت شاعر به اندازهای است که میتواند عالم بالا را نیز تحت الشعاع قرار دهد.
ای زاختر اقبالت اجرام در استظهار
در عالم تمکینت گوئی فلک دوار
هوش مصنوعی: ایستادگی و عزت تو در دنیا مانند ستارهای روشن است، به گونهای که گویی آسمان در دورانی بینظیر به کمک تو آمده است.
رعب تو حوادث را در دیده خلد مسمار
ثابت بود از هستیت این نه فلک سیار
هوش مصنوعی: ترس و هیبت تو بر حوادث و اتفاقات تاثیرگذار بود، بهطوری که در برابر بهشت، همچون میخی محکم و ثابت ایستاده بود. وجود تو آنقدر تاثیرگذار است که مثل فلکی در حال گردش نیست.
آری نبود اعراض جز قائم بر جوهر
هوش مصنوعی: بله، جز وجود اصلی، هیچ چیز دیگری نیست که بتواند از آن دور بماند.
روزیکه زمیغ تیغ باران شر است (و)شور
خون جوشد چون طوفان از بام و درو تنور
هوش مصنوعی: روزی خواهد رسید که براثر بارش شدید باران، زمین به حالت شر و ناامنی درخواهد آمد و مانند طوفانی، خون به شدت جاری خواهد شد و تنورهای آتشین هم پر از التهاب و جنبش خواهند شد.
پرگاو سرانرا کوش از لاتذر شیپور
هم روح چو پور نوح از فلک تن افتد دور
هوش مصنوعی: به زودی وقت خود را هدر ندهید و با شجاعت پیش بروید، زیرا مانند روح نوح که از آسمان بر زمین فرود آمد، ما نیز باید از بندها آزاد شویم و به سمت فرازها حرکت کنیم.
هم مرگ چو کشتیبان اندر فکند لنگر
هوش مصنوعی: همچنان که کشتیبان در دریا لنگر را به درون میاندازد و کشتی را متوقف میکند، مرگ نیز به ما زندگی ما را به پایان میرساند و ما را در سکونی جدید قرار میدهد.
زین وقعه که اندر قاف عنقا بودش زلزال
بر صلصل جان آمد تنگ این قفس صلصال
هوش مصنوعی: در این رویداد که قافلۀ عنقا به آن شتافت، زلزلهای بر جان این زمین تنگ، مانند قفس صلصالی، فرود آمد.
وز طرز صهیل و تک ختلی است عقاب آغال
هر گرد زغن آسا از بیم ببندد بال
هوش مصنوعی: عقاب به خاطر صدا و شیوه پروازش، از ترس از پرستو (زغن) هر بار که صدای آن را میشنود، بالهاش را میبندد.
تا دال پری تیرت چون بازگشاید پر
هوش مصنوعی: وقتی که تیر تو دلت را به پرواز درآورد، مانند باز که پرواز میکند، به اوج میرسد.
تا نام زفرهاد است ایام تو شیرین باد
تا اسم زگلگونست خنگ خدمت زین باد
هوش مصنوعی: هر وقت نام فرهاد بر زبان جاری باشد، روزهای تو خوش و شیرین خواهد بود و تا زمانی که نام گلگون به میان میآید، خدمتی که میکنی به خوبی و خوشی ادامه دارد.
از بار بد بهجت بر بزم تو تحسین باد
نزد حشمت پرویز از خیل مساکین باد
هوش مصنوعی: از شادی و خوشی تو، بیداری و شور زندگی ایجاد میشود و برکت و عظمتت از زندگی فقرا و نیازمندان هم بالاتر است.
خصمت بدهانش زهر یارت بلبش شکر
هوش مصنوعی: دشمن تو با زبانش سم را به تو میدهد، در حالی که محبوبت شیرین است.