شمارهٔ ۷ - در تهنیت عید رمضان
شوال رسید و مه روزه بسفر شد
جای من ازو تا بسفر شد به سقر شد
در یزد ز بی بادگیم عمر هدر شد
زین موطنم اوقات بنفرین پدر شد
تنها نه همینم رمضان بی می سرشد
کز بیم امیرم همه ماهی رمضان بود
آنم که بجز سوی می ناب نرفتم
آنچیز شدم مست از او آب نرفتم (؟)
تا شب نزدم یک دوسه بط خواب نرفتم
هم خواب بجز بابت نایاب نرفتم
بی می عطش ار کشت پی آب نرفتم
می قوت جان و کز کم قوت روان بود
سختا که بیزد آمدم و شاهد و می نیست
زان سخت تر این غم که مرا پای بری نیست
این ملک دروغست خود از دوره کی نیست
شهری که در او میکده نی داخل شی نیست
امروز اگر نقل و می و بربط و نی نیست
این کیفر آن کاینهمه بی حد وکران بود
ای ترک بگو چاره ام اندر پی می چیست
خواهم که مریض افتم و تدبیر جز این نیست
آنگاه ببینیم که دارنده می کیست
بگرفته که بیمارم و نوشم که مداویست
من راستی آنست که بی می نکنم زیست
تا هست چنین باشد و تا بود چنان بود
آوخ که زمیر اجل آن اصل شهامت
نظمی نه که می بتوان خورد سلامت
یا اسم دوا باید یا ترک اقامت
وی هم بشناسد همه قسمش بعلامت
این هوش و فراست نبود غیرکرامت
زیرا که بهره ره که شدم آگه از آن بود
یزدیست که از نان کس اگر وصف بیان کرد
خوردند زبانش که بدان وصف زنان کرد
میر آمد و زد یکتنه سلب هیجان کرد
کشور همی آباد به لشکر نتوان کرد
احیای دل خلق بتدبیر و لسان کرد
وین کارنه در قوه شمشیر و سنان بود
ای قطب زمین ای فلک الاطلس احسان
ای صورت دانائی و ای معنی انسان
هر مشکلی از فکرت نقاد تو آسان
دانی ز جلادت قلل و ودای یکسان
گر چرخ کشد کینه نگردی تو هراسان
آری هنرش پیش نرفت آنکه جبان بود
شمارهٔ ۶ - در تهنیت مولود مسعود مرکز دایره اصطفا خاتم الانبیاء محمد مصطفی صلی الله علیه و آله: فرق دو جهان یافت ز میلاد نبی تاجشمارهٔ ۸ - در تهنیت عید رمضان: کیخسرو عید آمد با فر جهان آرا
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شوال رسید و مه روزه بسفر شد
جای من ازو تا بسفر شد به سقر شد
هوش مصنوعی: ماه شوال فرا رسید و روزهدار سفر کرد. از آن زمان تا سفر او به سقر رسید.
در یزد ز بی بادگیم عمر هدر شد
زین موطنم اوقات بنفرین پدر شد
هوش مصنوعی: در یزد، به خاطر بیحرکتی و عدم پیشرفت، عمر من هدر رفت و زمانم در این محل لعنتبار به سر آمد.
تنها نه همینم رمضان بی می سرشد
کز بیم امیرم همه ماهی رمضان بود
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در ماه رمضان، به دلیل ترسی که از امیر دارم، نمیتوانم به راحتی از می و نوشیدنی لذت ببرم. احساس میکنم که تمامی روزهای رمضان تحت تأثیر این ترس قرار دارند و امکان خوشی و شادی را از من گرفتهاند.
آنم که بجز سوی می ناب نرفتم
آنچیز شدم مست از او آب نرفتم (؟)
هوش مصنوعی: من تنها به سمت می ناب رفتهام و هیچ چیز دیگری نمیشناسم، و از نوشیدن آن چنان مست شدم که دیگر به هیچجا نمیروم.
تا شب نزدم یک دوسه بط خواب نرفتم
هم خواب بجز بابت نایاب نرفتم
هوش مصنوعی: من تا دیروقت بیدار ماندم و خوابم نبرد، فقط برای این که به چیزی که به راحتی پیدا نمیشود فکر کنم، به خواب نرفتم.
بی می عطش ار کشت پی آب نرفتم
می قوت جان و کز کم قوت روان بود
هوش مصنوعی: اگر بدون شراب به عطش خود رسیدگی نکردم، این را بدان که شراب قوت جان است و جان من به خاطر کمبود این قوت، دچار ضعف و ناتوانی است.
سختا که بیزد آمدم و شاهد و می نیست
زان سخت تر این غم که مرا پای بری نیست
هوش مصنوعی: سخت است که من به میخانه آمدم، اما نه شاهدی هست و نه شرابی. حتی از این هم سختتر این است که من امکان رفتن از این وضعیت ناراحتکننده را ندارم.
این ملک دروغست خود از دوره کی نیست
شهری که در او میکده نی داخل شی نیست
هوش مصنوعی: این سرزمین واقعیت ندارد و از گذشتهای دور هیچ شهری نیست که در آن میکدهای وجود نداشته باشد.
امروز اگر نقل و می و بربط و نی نیست
این کیفر آن کاینهمه بی حد وکران بود
هوش مصنوعی: امروز اگر نمیخوری و نمینوازی، بدان که این نتیجهی دلیلی است که تو را به اینجا کشانده.
ای ترک بگو چاره ام اندر پی می چیست
خواهم که مریض افتم و تدبیر جز این نیست
هوش مصنوعی: ای ترک، بگو راه درمان من در جستجوی می چیست. میخواهم که بیمار شوم و تدبیری جز این ندارم.
آنگاه ببینیم که دارنده می کیست
بگرفته که بیمارم و نوشم که مداویست
هوش مصنوعی: به زودی خواهیم دید که صاحب و دارندهی این می چه کسی است، در حالی که من در حال حاضر بیمار هستم و نوشیدنیام هم موجب درمان من است.
من راستی آنست که بی می نکنم زیست
تا هست چنین باشد و تا بود چنان بود
هوش مصنوعی: من حقیقتاً نمیتوانم بدون نوشیدنی زندگی کنم، تا زمانی که این وضعیت ادامه دارد و اوضاع به همین شکل باقی بماند.
آوخ که زمیر اجل آن اصل شهامت
نظمی نه که می بتوان خورد سلامت
هوش مصنوعی: افسوس که سرنوشت ناگزیر، بر آن بنیاد شجاعت اثر میگذارد و آدمی را به سلامت نمیگذارد.
یا اسم دوا باید یا ترک اقامت
وی هم بشناسد همه قسمش بعلامت
هوش مصنوعی: یا باید نام دارو را بشناسی، یا کسی که باید در محل بماند، باید تمامی انواع آن را بشناسد و نشانههایش را بداند.
این هوش و فراست نبود غیرکرامت
زیرا که بهره ره که شدم آگه از آن بود
هوش مصنوعی: این هوش و درک من به دلیل لطف و کرامت الهی است، زیرا هنگامی که در مسیر حق قرار گرفتم، متوجه حقیقت شدم.
یزدیست که از نان کس اگر وصف بیان کرد
خوردند زبانش که بدان وصف زنان کرد
هوش مصنوعی: یعنی این شخص یزدی است که اگر کسی از نان دیگری وصفی بگوید، زبان او را قطع میکنند؛ زیرا او به آن وصفها افترا زده است.
میر آمد و زد یکتنه سلب هیجان کرد
کشور همی آباد به لشکر نتوان کرد
هوش مصنوعی: میر تنها وارد شد و با حضورش هیجان را از دلها گرفت. با وجود او دیگر کسی نمیتوانست به سرزمینهای آباد لشکرکشی کند.
احیای دل خلق بتدبیر و لسان کرد
وین کارنه در قوه شمشیر و سنان بود
هوش مصنوعی: او دل مردم را با تدبیر و سخن زنده کرد، و این کار تنها با قدرت شمشیر و تیر ممکن است.
ای قطب زمین ای فلک الاطلس احسان
ای صورت دانائی و ای معنی انسان
هوش مصنوعی: ای محور جهان، ای کوه بلند، ای نیکوکار، ای نماد دانش و ای معنا و مفهوم انسان.
هر مشکلی از فکرت نقاد تو آسان
دانی ز جلادت قلل و ودای یکسان
هوش مصنوعی: هر مشکلی را با نیروی تفکر و قضاوت خود به راحتی حل میکنی، مانند اینکه در میان قلهها و درهها به راحتی حرکت میکنی.
گر چرخ کشد کینه نگردی تو هراسان
آری هنرش پیش نرفت آنکه جبان بود
هوش مصنوعی: اگر روزگار به تو کینه ورزد، ترسان نخواهی شد؛ زیرا کسی که ترسو باشد هیچگاه در هنر و موفقیت پیشرفت نمیکند.