شمارهٔ ۴ - وله
ای لب جانپرورت بهین ولیعهد نوش
حالت چشمان تو راهزن میفروش
مظفری حلقهات حسن فکنده به گوش
تبریز آمد پدید نبیذ پنهان بنوش
که این بلد را خدیو مظفرالدین شه است
زین پس مانند پیش فتنه و مستی مکن
بلندی قدر خویش بدل به پستی مکن
ز عربده نیستی به کار هستی مکن
به زلف با جان خلق درازدستی مکن
کز ملک این ملک را دست ستم کوته است
کم جو فرعونوَش مرتبهٔ برتری
بنده مکن خلق را به طُرّهٔ عنبری
شه نپسندد به ملک این همه حیلتگری
مگو که چشمم زند ره به شه از ساحری
که باطل سحر را شه چو کلیم الله است
دانم تسخیر ما به قبضهٔ خوی توست
کمند صد شهر دل سلسلهٔ موی توست
به اسخط شه کسی کی نگران سوی توست
اگرچه از مهر و ماه روشنتر روی توست
ولی ضمیر ملک غیرت مهر و مه است
به من اگر مایلی یمین مردانه خور
وگر نه عشاق کش نه می به میخانه خور
ترک می ار مشکل است به خانه رندانه خور
آخر شب بهر خواب یک دو سه پیمانه خور
وگرنه ویران ز شاه به فرق من بنگه است
گوزن طبعا کنون ز سر دورنگی بنه
آب شنا چون نماند رسم نهنگی بنه
مساز گرگ آشتی خصلت جنگی بنه
وزان غزالان چشم خوی پلنگی بنه
کاندر تبریز شیر ز بیم شه روبه است
راستی ای کجکلاه چهای به می پایبست
ز صبح تا شب خمار ز شام تا صبح مست
گیرم بخشید شاه برد متانت ز دست
تجرع دائمی درستی آرد شکست
که شرب نزد ادیب خوش به گه و بیگه است
سادهرخا پر منوش می چو بیجاده را
که باده خوردن مدام عیب بود ساده را
هنوز رو سوی توست قومی دلداده را
ولی بخوان همچو من مدح ملکزاده را
که وجدش از می فزون نزد دل آگه است
چو هی بر آن خاره کوب توسن اسود زند
سمش به تک سنگ را کنده به فرقد زند
او به فرازش چو برق به هر مجند زند
دست چو بر دستهٔ تیغ مهند زند
جوشنِ داوودیاش نرمتر از دیبه است
ای ملکی کِت ملوک خیره به فرزانگی
شمع ضمیر تو را شمس به پروانگی
ز چهر تو کاخ عقل پر قمر خانگی
سلب نگردد ز تو شیمهٔ مردانگی
که شخص تو فطرتش از این نکوشیمه است
کیهان موروث توست خطهٔ تبریز چیست
کسری دربان توست پایهٔ چنگیز چیست
نزد دو ابرشت سرعت شبدیز چیست
از عظمت در برت شوکت پرویز چیست
که بهر شیرین هنوز شهره به هر جرگه است
حق ندهد خسروی عبث به هر تات و ترک
که بهر یک میش خویش گله سپارد به گرگ
سلطنت از ایزد است به مرد حملی سترگ
شهی سزا بر چو تو وجودی آمد بزرگ
کِش ز برازندگی گردون فرش ره است
شمارهٔ ۳ - درتهنیت عید غدیر و منقبت حضرت امیر (ع): ترکا بجوش خم غدیر از نیاز بینشمارهٔ ۵ - ورودیه است: خیر مقدم بخرام ای بت سیمین صدرا
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای لب جانپرورت بهین ولیعهد نوش
حالت چشمان تو راهزن میفروش
هوش مصنوعی: ای لبهای زیبا و دلنشین تو، بهترین ولیعهد خوشبختی هستی؛ وضعیت چشمان تو همچون دزد عاشق، دلها را میرباید.
مظفری حلقهات حسن فکنده به گوش
تبریز آمد پدید نبیذ پنهان بنوش
هوش مصنوعی: حلقه زیبا و ارزشمند تو، شهر تبریز را روشن کرده و نوشیدنی خوشمزهای به طور پنهانی در دسترس است که آن را بنوش.
که این بلد را خدیو مظفرالدین شه است
هوش مصنوعی: این شهر تحت فرمانروایی شاه مظفرالدین قرار دارد.
زین پس مانند پیش فتنه و مستی مکن
بلندی قدر خویش بدل به پستی مکن
هوش مصنوعی: از این پس به مانند گذشته گرفتار فتنه و شکیب نکن، ارزش و مقام خود را به پستی مبدل نکن.
ز عربده نیستی به کار هستی مکن
به زلف با جان خلق درازدستی مکن
هوش مصنوعی: بر سر فریاد و غوغا و عصبانیت نباش، به کارهای درست و با تدبیر بپرداز. به ظاهر دیگران که با خلق و خوی خاصی رفتار میکنند، دخالت نکن و از آنها دوری کن.
کز ملک این ملک را دست ستم کوته است
هوش مصنوعی: به دلیل ظلم و ستم در این سرزمین، سلطنت و قدرت واقعی در دست مردم نیست.
کم جو فرعونوَش مرتبهٔ برتری
بنده مکن خلق را به طُرّهٔ عنبری
هوش مصنوعی: به دنبال برتری و مقام فرعون نباش و مقام خود را نسبت به دیگران پایین نیاور. نباید با تظاهر به بزرگی، دیگران را ناچیز جلوه دهی.
شه نپسندد به ملک این همه حیلتگری
مگو که چشمم زند ره به شه از ساحری
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شاه، از این همه نیرنگ و فریب خوشش نمیآید و بهتر است به آن اشاره نشود. گویا من به واسطه جادو و سحر، به شاه نزدیک میشوم.
که باطل سحر را شه چو کلیم الله است
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاه باطل را به چالش میکشد، مانند موسی کلیم الله میشود.
دانم تسخیر ما به قبضهٔ خوی توست
کمند صد شهر دل سلسلهٔ موی توست
هوش مصنوعی: میدانم که قدرت تسلط بر من در دستان توست و همچنین میدانم که عشق من به تو مانند زنجیری به دور قلب من پیچیده است.
به اسخط شه کسی کی نگران سوی توست
اگرچه از مهر و ماه روشنتر روی توست
هوش مصنوعی: کسی که به تو فکر میکند و نگران توست، هرچند که چهرهاش از نور خورشید و ماه زیباتر باشد، برای هیچکس مهم نیست.
ولی ضمیر ملک غیرت مهر و مه است
هوش مصنوعی: شخصیت و زیبایی کسی که مورد علاقه و محبت قرار گرفته، به مانند روشنایی و محبت ماه و خورشید است.
به من اگر مایلی یمین مردانه خور
وگر نه عشاق کش نه می به میخانه خور
هوش مصنوعی: اگر علاقهمندی به من، با شجاعت و مردانگی به من نزدیک شو، و اگر نه، عشاق را به کشتن بکش و در میخانه مشغول نوشیدن شو.
ترک می ار مشکل است به خانه رندانه خور
آخر شب بهر خواب یک دو سه پیمانه خور
هوش مصنوعی: ترک کردن میخواری کار سختی است، اما در انتهای شب وقتی که برای خواب آماده میشوی، یک یا دو تا پیمانه از آن بنوش.
وگرنه ویران ز شاه به فرق من بنگه است
هوش مصنوعی: در غیر این صورت، اگر شاه به من نگاه کند، به طور حتم خراب و ویران خواهم شد.
گوزن طبعا کنون ز سر دورنگی بنه
آب شنا چون نماند رسم نهنگی بنه
هوش مصنوعی: گوزن به طور طبیعی اکنون به دلیل دو رنگی که دارد از دور فرار میکند. وقتی آبی نمانده، دیگر هیچ نشانهای از نهنگ نیست.
مساز گرگ آشتی خصلت جنگی بنه
وزان غزالان چشم خوی پلنگی بنه
هوش مصنوعی: هرگز با گرگ آشتی نکن، زیرا ذات او جنگجو است. همچنین از نظر رفتاری، شبیه پلنگی باش که در نگاهش، خصوصیت و زیبایی غزال را دارد.
کاندر تبریز شیر ز بیم شه روبه است
هوش مصنوعی: در تبریز، شیر به خاطر ترس از پادشاه، تبدیل به روباه شده است.
راستی ای کجکلاه چهای به می پایبست
ز صبح تا شب خمار ز شام تا صبح مست
هوش مصنوعی: ای کجکلاه، از صبح تا شب در حال خمر هستی و از شام تا صبح مستی، راستی چه چیزی تو را به می وابسته کرده است؟
گیرم بخشید شاه برد متانت ز دست
تجرع دائمی درستی آرد شکست
هوش مصنوعی: اگر فرض کنیم که سلطان در حال بخشش است، متانت و آرامش را از دست داده و همواره در حال آزمون و چشیدن حقیقت است، اما در نهایت به شکست میرسد.
که شرب نزد ادیب خوش به گه و بیگه است
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب برای فرد فرهیخته و هنرمند در هر زمان و مکانی خوشایند و دلپذیر است.
سادهرخا پر منوش می چو بیجاده را
که باده خوردن مدام عیب بود ساده را
هوش مصنوعی: مراقب باش که در کوچه و خیابان با چهرهای بیزرق و برق مشغول نوشیدن شراب نشوی؛ چرا که این عادت برای کسی که ساده و بیآلایش است، مناسب نیست و عیب به حساب میآید.
هنوز رو سوی توست قومی دلداده را
ولی بخوان همچو من مدح ملکزاده را
هوش مصنوعی: هنوز گروهی از دلباختگان به تو توجه دارند، اما تو همچون من ستایش فرزند پادشاه را بخوان.
که وجدش از می فزون نزد دل آگه است
هوش مصنوعی: شوری که از نوشیدن شراب به آدم دست میدهد، برای دل آگاه از آن احساس بیشتر و عمیقتری دارد.
چو هی بر آن خاره کوب توسن اسود زند
سمش به تک سنگ را کنده به فرقد زند
هوش مصنوعی: وقتی اسب سیاه پا به زمین میزند، سمش به سنگ سختی برخورد میکند و آن را میشکند.
او به فرازش چو برق به هر مجند زند
دست چو بر دستهٔ تیغ مهند زند
هوش مصنوعی: او مانند برق به بلندیاش میدرخشد و با چنان قدرت و چستی به هر چیز میرسد که گویی دستش به دستهٔ شمشیر ماهرانهای میچسبد.
جوشنِ داوودیاش نرمتر از دیبه است
هوش مصنوعی: لباس جوشن داوودیاش از نرمترین پارچهها هم لطیفتر و راحتتر است.
ای ملکی کِت ملوک خیره به فرزانگی
شمع ضمیر تو را شمس به پروانگی
هوش مصنوعی: ای فرشتهای که شاهان به حکمت تو خیرهماندهاند، نور دل تو مانند شمعی است که پروانه به دور آن میچرخد.
ز چهر تو کاخ عقل پر قمر خانگی
سلب نگردد ز تو شیمهٔ مردانگی
هوش مصنوعی: از چهرهٔ تو، خانهٔ عقل و خرد روشن و شفاف میشود و هرگز این زیبایی و قدرت مردانگی از تو کم نخواهد شد.
که شخص تو فطرتش از این نکوشیمه است
هوش مصنوعی: فطرت تو به گونهای است که این تلاشها برایت طبیعی نیست.
کیهان موروث توست خطهٔ تبریز چیست
کسری دربان توست پایهٔ چنگیز چیست
هوش مصنوعی: جهان گستردهای که در اختیار توست، سرزمین تبریز چه رابطهای با آن دارد؟ و مقام تو به عنوان دربان کیست؟ در اینجا، پایه و اساس چنگیز چه معنایی دارد؟
نزد دو ابرشت سرعت شبدیز چیست
از عظمت در برت شوکت پرویز چیست
هوش مصنوعی: در نزد دو ابرش، که نماد بزرگان و شخصیتهای مهم هستند، سرعت و چابکی اسب شبدیز چه معنایی دارد؟ از آن طرف، عظمت و بزرگی تو چه ارتباطی با شکوه و جلال پرویز (پادشاه بزرگ) دارد؟
که بهر شیرین هنوز شهره به هر جرگه است
هوش مصنوعی: به خاطر شیرین، هنوز در هر جمعی مشهور و معروف است.
حق ندهد خسروی عبث به هر تات و ترک
که بهر یک میش خویش گله سپارد به گرگ
هوش مصنوعی: خداوند به کسی که ارزش و شایستگی ندارد، حکمت و سروری نمیدهد. همانطور که شخصی هزاران گوسفند را در اختیار گرگ قرار نمیدهد، بلکه باید آنها را در نزد خود نگه دارد و از آنها مراقبت کند.
سلطنت از ایزد است به مرد حملی سترگ
شهی سزا بر چو تو وجودی آمد بزرگ
هوش مصنوعی: سلطنت و پادشاهی از سوی خداوند است و مردی که چنین ویژگیهای بزرگ و شایستهای دارد، سزاوار پادشاهی و حکومت است. وجودی چون تو که دارای عظمت و بزرگی است، در این مقام شایسته است.
کِش ز برازندگی گردون فرش ره است
هوش مصنوعی: این جمله به معنای آن است که زیبایی و جلوههای آسمان میتواند راهی برای دستیابی به سعادت و خوشبختی باشد.