شمارهٔ ۲۴ - در تهنیت عید صیام
ای خم ابروی تو بزلف مجعد
همچو مهی نو بشام عید مقید
قرب طرب جو که روز گشت مبعد
شد بفراز شفق هلال مصعد
ریزمیی چون شفق بجام هلالی
با زخم بوی خمر یافته تصعید
مستند آبا و امهات و موالید
درکف دهر از جنان فتاده مقالید
آخر آبان مه است وگشته از آن عید
«اول اردی بهشت ماه جلالی »
ای بجمالت سرشت صفوت نوروز
چهره ات اندر دو زلف ماه شب افروز
ساز قدح کن کزوست درجگرم سوز
بر عدد روزگار روزه یک امروز
بخش مرا سی ایاغ می بتوالی
عقل من از خواب روز مجنون گردید
دل ز نشست شبم پر از خون گردید
روزم شب شد شرابم افیون گردید
راست شنو روزگار وارون گردید
مسند ایام را گرفت لیالی
ای تن تو خوبتر ز روح فرشته
گرد رخت حسن خط ناز نبشته
باز طرب را پدید شد سر رشته
خیز که اینک قضای عهد گذشته
یک مه باید زدن شراب دو سالی
بزم رنود ار نداشت زمرمه نی
بود بمسجد اگر تهاجم لاشی
امروز آن کر و فر دگرگون شد هی
هرچه بگوئی کم است مجلس بی می
آنچه بخواهی پر است مسجد خالی
موذن کازرد بر مناره گلورا
برد ز سر خواب خلق برز وکورا
صوتش سوزن نمود بر تن مورا
شکر که اکنون زرشک مطرب اورا
گشته به لالی بدل زبان بلالی
باز زخردان گسست سلک بزرگان
جام میشان فتاد از تن گرگان
میکده گردید وقف عیش سترکان
یافت تبدل بفکر غمره ترکان
ذکر ابوحمزه فرید ثمالی
شد فرح از چرخ بر زمین متراکم
هر طرف از عشرتی بپاست مراسم
صف زده اندر اسلام خواجه اعاظم
خواجه اعظم محمد بن القاسم
آنکه ملقب بود زشاه بوالی
عرش محامد براق ران معارج
جان روافض هلاک جسم خوارج
مفخر دانشوران داخل و خارج
داده ز اقرانش ارتقای معارج
عاطفت حق تبارک و تعالی
فاتح ابواب مغلقات مباحث
سد سدید سبیل سیل حوادث
تخت نیارا زمجد نعم الوارث
در برجاهش که هست عالم ثالث
ارض و سما کلبه ایست سافل و عالی
ایکه زرایت بدام رای و نجاشی
عقل برهوشت از فطن بتحاشی
فتح و ظفر را بدوش از تو غواشی
بزم ترا آسمان مقیم حواشی
کوی تو را بخت پاسبان حوالی
میرا بهر ملوک ازگهر وگنج
بی سخن شاعران نخیزد جز رنج
شعر بماند نه حکمرانی از گنج
خاصه چو من شاعری ادیب سخن سنج
کامده ضرب المثل بنغزه مقالی
پار در این بزم و این بساط و همین تخت
سعدالملک آرمیده بود جوان بخت
امروز از سست کار کرده و یا سخت
شعر منش حاصل است نی زر و نی رخت
زان همه اعتبار ملکی و مالی
هان چکنی تا بمن که دور تو باشد
گردش گیتی منوط شورتو باشد
شیر فلک سخره پیش ثور تو باشد
به که بما لطف و بذل طور تو باشد
کت بستائیم درخجسته خصالی
تا بفلک باشد از هلال علامت
تا رمضانست ماه خیر و کرامت
تاکه بشوال درخوشی است اقامت
شادی بی یاد تو بدام ندامت
صدر جدا از تو در شکنج لئالی
شمارهٔ ۲۳ - در تهنیت عیدنوروز و منقبت اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام گوید: چو نوروز کاوه سان علم برکتف نهادشمارهٔ ۲۵ - وله: از بیم آصف ای تتری ترک نوشخند
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای خم ابروی تو بزلف مجعد
همچو مهی نو بشام عید مقید
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و خمیدهات مانند یک ماه نو در شب عید، جذاب و دلربا است. موهایت هم مانند تارهای مجعد و زیبا، به زیبایی تو افزوده است.
قرب طرب جو که روز گشت مبعد
شد بفراز شفق هلال مصعد
هوش مصنوعی: به دنبال شادی و شوق باش که هنگامی که روز سپری شد، افق به رنگ نوازی در میآید و هلال در آسمان بالا میرود.
ریزمیی چون شفق بجام هلالی
هوش مصنوعی: در شب، درخشش ملایم و زیبایی مانند رنگهای شفق در افق دیده میشود که به شکل هلال در ظرفی ریز و لطیف جلوهگر است.
با زخم بوی خمر یافته تصعید
مستند آبا و امهات و موالید
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی اشاره به تاثیرات نوشیدنیهای الکلی بر حالت مستی و تغییرات روحی و جسمی افرادی دارد که از نسلهای گذشته به ارث بردهاند. در واقع، شاعر به ارتباط بین موروثی بودن این حالتها و تجربیات گذشته اشاره میکند. به عبارتی دیگر، این مستی و تاثیرات آن، نه تنها مختص فرد کنونی است، بلکه به نسلهای قبلی و خانوادهاش نیز برمیگردد و نشاندهنده یک نوع زنجیرهای از تجربیات و حالتها در میان نسلهاست.
درکف دهر از جنان فتاده مقالید
آخر آبان مه است وگشته از آن عید
هوش مصنوعی: در دستان زمان، امتیازاتی که از بهشت به ما رسیده است، مانند کلیدی به بهشت میمانند. در پایان آبانماه، دیگر روحافزایی و شادی به ما رسیده و در واقع، این زمان به نوعی جشن و خوشحالی است.
«اول اردی بهشت ماه جلالی »
هوش مصنوعی: اولین روز اردیبهشت ماه، روزی است که به نام جلالی شناخته میشود.
ای بجمالت سرشت صفوت نوروز
چهره ات اندر دو زلف ماه شب افروز
هوش مصنوعی: ای کسی که زیباییات مظهر نوروز و صفا است، چهرهات در دو زلفت همانند ماهی است که شب را روشن میکند.
ساز قدح کن کزوست درجگرم سوز
بر عدد روزگار روزه یک امروز
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و درونی شاعر میپردازد. شاعر از یک سو از زیبایی و لذتهای زندگی سخن میگوید و از دیگر سو به وضعیت زمان و واقعیت روزمره اشاره میکند. او میخواهد با نواختن موسیقی و داشتن یک لیوان شراب، احساساتش را بیان کند و از زودگذری روزگار آگاه است. در واقع، او میخواهد از لحظههای زندگی لذت ببرد و به سادگی به لحظههای کنونی توجه کند، بدون اینکه خود را درگیر اندوه یا تفکرات سنگین کند.
بخش مرا سی ایاغ می بتوالی
هوش مصنوعی: من شراب میخورم و در مجالس شادی و سرور شرکت میکنم.
عقل من از خواب روز مجنون گردید
دل ز نشست شبم پر از خون گردید
هوش مصنوعی: عقل من در طول روز به هوش آمده و بیدار شده است، اما وقتی شب میشود و در تنهایی به سر میبرم، قلبم از اندوه و غمسرشتی مانند خون در دلم میغلطد.
روزم شب شد شرابم افیون گردید
راست شنو روزگار وارون گردید
هوش مصنوعی: روز من به شب تبدیل شد و شرابم به افیون مبدل گشت. به درستی گوش کن که چگونه روزگار به طرز عجیبی تغییر کرده است.
مسند ایام را گرفت لیالی
هوش مصنوعی: روزها و شبها به ترتیب و نظم خاصی در حال گذر هستند.
ای تن تو خوبتر ز روح فرشته
گرد رخت حسن خط ناز نبشته
هوش مصنوعی: بدن تو زیباتر از روح فرشته است و بر چهرهات زیبایی و لطافت به وضوح نمایان است.
باز طرب را پدید شد سر رشته
خیز که اینک قضای عهد گذشته
هوش مصنوعی: شادی و نشاط دوباره خود را نشان داد، زیرا اکنون زمان وفای به وعدههای گذشته فرا رسیده است.
یک مه باید زدن شراب دو سالی
هوش مصنوعی: باید یک شب مهتابی با شراب خوشی را سپری کرد.
بزم رنود ار نداشت زمرمه نی
بود بمسجد اگر تهاجم لاشی
هوش مصنوعی: اگر جشن و سروری وجود نداشت، صدای نی هم در مسجد شنیده نمیشد، چون هجوم ناچیز و بیروحی باعث میشود که این فضا خالی و بیاحساس باشد.
امروز آن کر و فر دگرگون شد هی
هرچه بگوئی کم است مجلس بی می
هوش مصنوعی: امروز حال و هوای شادی و شور عوض شده است و هر چه بگویی در وصف این مجلس کم است؛ چون اینجا بدون شراب نیست.
آنچه بخواهی پر است مسجد خالی
هوش مصنوعی: هر آنچه آرزو داشته باشی، در این مسجد پر است، حتی اگر خود مسجد خالی باشد.
موذن کازرد بر مناره گلورا
برد ز سر خواب خلق برز وکورا
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به موذن است که صدای اذان را از مناره بلند میکند تا مردم را از خواب بیدار کند و به نماز دعوت کند. این کار او باعث میشود که مردم خواب را ترک کرده و به سمت عبادت بیایند.
صوتش سوزن نمود بر تن مورا
شکر که اکنون زرشک مطرب اورا
هوش مصنوعی: صدایش به مانند سوزنی بر تنم فرو میرود، خوشا به حالم که اکنون زرشک نوازندهاش را دارم.
گشته به لالی بدل زبان بلالی
هوش مصنوعی: زبان بلالی به لالی تبدیل شده است و دیگر نمیتواند صحبت کند.
باز زخردان گسست سلک بزرگان
جام میشان فتاد از تن گرگان
هوش مصنوعی: ناگهان عقل و خرد از دستان بزرگان جدا شد و جام می از دستان گرگان افتاد.
میکده گردید وقف عیش سترکان
یافت تبدل بفکر غمره ترکان
هوش مصنوعی: میخانه به محلی برای لذت تبدیل شده است و در آن نوشیدنیها و خوشیها حاصل شده است که فکر و ذهن افراد را تحت تأثیر قرار میدهد.
ذکر ابوحمزه فرید ثمالی
هوش مصنوعی: ابوحمزه فرید ثمالی یکی از شخصیتهای مهم تاریخ اسلام است که در زمینه دعاگویی و عرفان شناخته شده است. او در دعاها و صحبتهایش به نکات عمیق معنوی و الهی اشاره میکند و به مومنان راهنمایی میکند که چگونه به خداوند نزدیکتر شوند و درک بهتری از وجود معنوی خود داشته باشند. دعای او نمونهای از عواطف قلبی و نیازهای روحانی انسانها را نشان میدهد و بر آن تأکید دارد که باور به خداوند و ارتباط با او، راهی برای آرامش روحی و به دست آوردن کمال است.
شد فرح از چرخ بر زمین متراکم
هر طرف از عشرتی بپاست مراسم
هوش مصنوعی: زمین پر از شادی و خوشحالی شده است و هر طرف، نشانههایی از جشن و سرور دیده میشود.
صف زده اندر اسلام خواجه اعاظم
خواجه اعظم محمد بن القاسم
هوش مصنوعی: در صفی که در دین اسلام تشکیل شده است، جمعی از بزرگترین شخصیتها و دانشمندان قرار دارند که در رأس آنها محمد بن القاسم قرار دارد.
آنکه ملقب بود زشاه بوالی
هوش مصنوعی: کسی که از طرف شاه به لقب والی شناخته میشود.
عرش محامد براق ران معارج
جان روافض هلاک جسم خوارج
هوش مصنوعی: سقوط روحی و معنوی مخالفان و دشمنان دین، در کنار عرش و مقام بلند ستایشها و خوبیها، رخ میدهد. این شعر به نوعی به سرنوشت حذفی و ذلتبار شمایلهای گمراهی اشاره دارد.
مفخر دانشوران داخل و خارج
داده ز اقرانش ارتقای معارج
هوش مصنوعی: این شخص به عنوان افتخار دانشمندان، چه در داخل کشور و چه در خارج، شناخته میشود و در میان همسالان خود به درجات بالایی دست یافته است.
عاطفت حق تبارک و تعالی
هوش مصنوعی: عاطفه و محبت خاص خداوند متعال است.
فاتح ابواب مغلقات مباحث
سد سدید سبیل سیل حوادث
هوش مصنوعی: کسی که درهای بسته را میگشاید و راههای سخت را هموار میکند، مانند سدی محکم در برابر سیلاب حوادث عمل میکند.
تخت نیارا زمجد نعم الوارث
در برجاهش که هست عالم ثالث
هوش مصنوعی: تخت نیارا یعنی تختی که از میوه و نعمتهایی که به ارث رسیده، ساخته شده و در سرای او یعنی در جایگاهش، واقعا جهانی دیگر وجود دارد.
ارض و سما کلبه ایست سافل و عالی
هوش مصنوعی: زمین و آسمان مثل خانهای هستند که یک طبقه پایین و یک طبقه بالا دارد.
ایکه زرایت بدام رای و نجاشی
عقل برهوشت از فطن بتحاشی
هوش مصنوعی: ای که در دام دیگران اسیر شدهای، عقلت را از هوش و درایت دور نگهدار.
فتح و ظفر را بدوش از تو غواشی
بزم ترا آسمان مقیم حواشی
هوش مصنوعی: پیروزی و کامیابی بر دوش توست، و جشن تو زیر آسمان مملو از زیباییها و حواشی است.
کوی تو را بخت پاسبان حوالی
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که در اطراف مکان تو، خوش شانسی و سرنوشت نگهبانی میکند. این به معنای آن است که محیط و فضای اطراف تو تحت حفاظت و حمایت بخت خوب قرار دارد.
میرا بهر ملوک ازگهر وگنج
بی سخن شاعران نخیزد جز رنج
هوش مصنوعی: انسانهایی که زادهی خانوادههای سلطنتی و ثروتمند هستند، هرگز بدون کلام هنرمندانه نمیتوانند به خوشبختی دست یابند و در غیر این صورت تنها زحمت و درد نصیبشان خواهد شد.
شعر بماند نه حکمرانی از گنج
خاصه چو من شاعری ادیب سخن سنج
هوش مصنوعی: شعر باقی میماند و حکمرانی نه، زیرا من شاعر و ادیبی با سخن سنجی خاص هستم.
کامده ضرب المثل بنغزه مقالی
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که آمدهای تا به نوعی خاطره یا داستانی را بیان کنی که به نوعی معروف و شناخته شده است. این جمله به معنای اشاره به یک موضوع یا مسألهای است که قبلاً در جامعه یا فرهنگ به آن پرداخته شده و حالا فردی قصد دارد آن را دوباره مطرح کند.
پار در این بزم و این بساط و همین تخت
سعدالملک آرمیده بود جوان بخت
هوش مصنوعی: جوانی خوش شانس در این جشن و گردهمایی و بر روی این تخت بادآوردهای خوابیده بود.
امروز از سست کار کرده و یا سخت
شعر منش حاصل است نی زر و نی رخت
هوش مصنوعی: امروز حاصل تلاش و سختکوشی من، نه به خاطر طلا و ثروت است و نه به خاطر زیبایی و ظاهر، بلکه به خاطر زحمتهایی است که کشیدهام.
زان همه اعتبار ملکی و مالی
هوش مصنوعی: به خاطر تمامی مقام و ثروتهای دنیایی،
هان چکنی تا بمن که دور تو باشد
گردش گیتی منوط شورتو باشد
هوش مصنوعی: ای کاش نگاهی به من بیندازی، زیرا تمام دور و بر من به وجود تو وابسته است.
شیر فلک سخره پیش ثور تو باشد
به که بما لطف و بذل طور تو باشد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر اشاره دارد که شیر آسمانی (نماد قدرت و شکوه) در مقابل تو (ثور) به هیچ میارزد و اینکه بهتر است که مهربانی و سخاوت تو بر دیگران نادیده نماند. در واقع، عظمت و بزرگی تو برتر از هر عنوان و مقام دیگر است.
کت بستائیم درخجسته خصالی
هوش مصنوعی: کتاب را در ویژگیهای خوشایند ستایش کنیم.
تا بفلک باشد از هلال علامت
تا رمضانست ماه خیر و کرامت
هوش مصنوعی: تا زمانی که ماه هلال در آسمان باشد، علامت رمضان است و این ماه به عنوان ماه خیر و بخشش شناخته میشود.
تاکه بشوال درخوشی است اقامت
شادی بی یاد تو بدام ندامت
هوش مصنوعی: تا زمانی که در خوشی و شادی هستم، از یاد تو دور نیستم و اگر فراموش کنم، پشیمانی به سراغم خواهد آمد.
صدر جدا از تو در شکنج لئالی
هوش مصنوعی: در بالای سر تو، در بین درخشش موهایت، شکوه و زیبایی است.