شمارهٔ ۲۰ - وله
تبارک الله ای ماه ناصری مآت
به مهر کوش که افکنده ظل الهی ذات
رخ ملک به چنین روز تافت بر ذرات
به سان جلوهٔ مصباح قدس از مشکات
وزین مبارک رخ عالمی است پر برکات
بده شراب مهنا که حله البرکه
کلاه را دگر از ناز کج گذاشته بخت
ز وصل فصل حمل مست شد برودت سخت
پر از زمرد نارس ز سبزه جیب درخت
پر از رسیده عقیق از شقیق که را رخت
به عرش اکلیل آرند فخر افسر و تخت
به لفظ و معنی نازند خطبه و سکه
الا که شیرهٔ جانستی و خمیرهٔ شرم
کرم نمای و بده جامی از عصارهٔ کرم
خصوص حال که چرخ از زمین برد آزرم
شخ از درشتی دی رست و شاخ گل شد نرم
هوا گذشت ز سردی می آر گرماگرم
مبادا آنگه به خم ماند و شود سرکه
الا که چهر تو برف است و لعل تو شنگرف
ربوده عکس ز شنگرفت آن رخ چون برف
رسد بهار و در این ظرف کم من کم ظرف
مدان که عمر کنم جز به شاهد و می صرف
مگو ز ساده و باده چرا نبری حرف
که من ز کودکیام گشته این سخن ملکه
خوش است از لبت این فصل نغمه اشنفتن
نبیذ خوردن و رندانه پیش هم خفتن
نخواهد این همه بر بیزریام آشفتن
گرفتم ار نخرند از من این گهر سفتن
حرام باشد ای ترک ترک می گفتن
مرا به خانه بود تا که از پدر ترکه
فرخ ز مرکز ماهی گذشت از بر ماه
به تهنیت مترنم شد السن وافواه
ز یک طرف طرب از جشن ناصرالدین شاه
ز یک طرف شعف از رستن صنوف گیاه
وز ااسنلاک چنین جشن میر چم خرگاه
ز کف به شکر فشاند لئال منسلکه
شمارهٔ ۱۹ - درتهنیت عید غدیر و منقبت حضرت امیر علیه السلام: الا ای چهر چون عیدت به از وصل بت خلخشمارهٔ ۲۱ - وله: ای پسری کز جمال خلعت نازت به تن
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تبارک الله ای ماه ناصری مآت
به مهر کوش که افکنده ظل الهی ذات
هوش مصنوعی: خداوند را الحمد که ای ماه ناصری، تو با مهر و محبت خود سایه الهی را بر سر دیگری افکندهای.
رخ ملک به چنین روز تافت بر ذرات
به سان جلوهٔ مصباح قدس از مشکات
هوش مصنوعی: چهرهی زیبای پادشاهی در چنین روزی بر ذرات عالم میتابد، مانند روشنی که چراغ مقدسی از درون محفظهای تاریک ساطع میکند.
وزین مبارک رخ عالمی است پر برکات
بده شراب مهنا که حله البرکه
هوش مصنوعی: این جمله به ما میگوید که وجود این چهره مبارک، به دنیا برکتهای زیادی میبخشد. با اشاره به شادابی و سرزندگی، درخواست میکند که شراب خوشطعم و لذتبخشی آورده شود که خود نمادی از برکت و خوشبختی است.
کلاه را دگر از ناز کج گذاشته بخت
ز وصل فصل حمل مست شد برودت سخت
هوش مصنوعی: کلاه را به شیوهای خاص بر سر گذاشتهام و به خاطر جذابیت و زیباییام از بخت و اقبال خود لذت میبرم. در این زمان، گرمای عشق و وصال همچنان بر من سنگینی میکند و در عین حال، هوای سرد و طاقتفرسا نیز وجود دارد.
پر از زمرد نارس ز سبزه جیب درخت
پر از رسیده عقیق از شقیق که را رخت
هوش مصنوعی: درختان پر از جواهرات طبیعی هستند؛ سبزه و زمردهای نارس به جیب درختان آویزان شده و عقیقهای رسیده از شکوفهها بر زمین ریختهاند. زیبایی و ارزشمند بودن این طبیعت، شخصیت و زیبایی خاصی را به آن میبخشد.
به عرش اکلیل آرند فخر افسر و تخت
به لفظ و معنی نازند خطبه و سکه
هوش مصنوعی: در آسمان، تاج و تخت با شکوهی به وجود میآید و در کلام و مفهوم به زیبایی و شکوهمندی خود میبالد، مانند وعظ و سکهای که دارای ارزش و اهمیت هستند.
الا که شیرهٔ جانستی و خمیرهٔ شرم
کرم نمای و بده جامی از عصارهٔ کرم
هوش مصنوعی: ای کاش تو آمیزهای از جان و حیا هستی، مهربان باش و جامی پر از عصاره مهربانی به من بده.
خصوص حال که چرخ از زمین برد آزرم
شخ از درشتی دی رست و شاخ گل شد نرم
هوش مصنوعی: در حال حاضر، وقتی چرخ تقدیر از زمین دور شده، غرور و سفتی دیروز به نرمی و لطافت تبدیل شده و مانند گل شده است.
هوا گذشت ز سردی می آر گرماگرم
مبادا آنگه به خم ماند و شود سرکه
هوش مصنوعی: هوا از سردی گذشت و به گرما میرسد، پس باید مواظب باشی که مبادا نوشیدنیات در ظرف بماند و به سرکه تبدیل شود.
الا که چهر تو برف است و لعل تو شنگرف
ربوده عکس ز شنگرفت آن رخ چون برف
هوش مصنوعی: چهره تو همچون برف است و لبانت مانند لعل قرمز، زیبایی چهرهات تصویری را از رنگ سرخ لبانت دزدیده و رخسارت را همانند برف نمایان کرده است.
رسد بهار و در این ظرف کم من کم ظرف
مدان که عمر کنم جز به شاهد و می صرف
هوش مصنوعی: بهار میآید و در این ظرف کوچک، به کم بودن آن اهمیت نده، زیرا من فقط با عشق و شراب زندگی میکنم و چیز دیگری نمیخواهم.
مگو ز ساده و باده چرا نبری حرف
که من ز کودکیام گشته این سخن ملکه
هوش مصنوعی: نگو چرا از راز سادگی و شراب صحبت نمیکنی، زیرا من از دوره کودکیام به این موضوع عادت کردهام و این فکر برایم ملکه شده است.
خوش است از لبت این فصل نغمه اشنفتن
نبیذ خوردن و رندانه پیش هم خفتن
هوش مصنوعی: این شعر به بیان لذتهای زندگی و لحظات شادی که با هم بودن و نوشیدنیهای خوشمزه همراه است، میپردازد. شاعر از زیبایی صدای لبان محبوبش و خوشیهایی که در کنار هم دارند صحبت میکند. در این لحظهها، هم مینوشند و هم آرامش را در کنار هم تجربه میکنند.
نخواهد این همه بر بیزریام آشفتن
گرفتم ار نخرند از من این گهر سفتن
هوش مصنوعی: من قصد ندارم به این خاطر که بیارزش است، نگران شوم؛ اگر این گوهری که دارم را از من نخرند، مهم نیست.
حرام باشد ای ترک ترک می گفتن
مرا به خانه بود تا که از پدر ترکه
هوش مصنوعی: ای ترک، به من نگویید که حرام است؛ چرا که من تا زمانی که پدرم ترکه را به خانه آورد، از شما دور نبودهام.
فرخ ز مرکز ماهی گذشت از بر ماه
به تهنیت مترنم شد السن وافواه
هوش مصنوعی: فرخ از وسط ماه عبور کرد و با خوشحالی شروع به آوازخوانی کرد و دهن و زبانش به شکرگزاری مشغول شد.
ز یک طرف طرب از جشن ناصرالدین شاه
ز یک طرف شعف از رستن صنوف گیاه
هوش مصنوعی: در یک سو، شادی و سرور از جشن ناصرالدین شاه وجود دارد و در سوی دیگر، خوشحالی و شادابی از رویش و رونق انواع گیاهان احساس میشود.
وز ااسنلاک چنین جشن میر چم خرگاه
ز کف به شکر فشاند لئال منسلکه
هوش مصنوعی: وقتی به تماشای این جشن مینشینی، تمام وجودت را با شادی پر کن و مثل یالهای زیبا درگیر این لحظههای شیرین باش.