گنجور

شمارهٔ ۱۶ - در مدح محمدمیرزا سیف‌الدوله

ای به خم زلف تو حجلهٔ چینی صنم
خال تو در زیر چشم نافه و آهو به هم
برهمنت آفتاب حلقه‌به‌گوشت حرم
خنده پدید از لبت همچو وجود از عدم
روی تو در موی تو نور دوچارِ ظلم
ای به دو مرجان تو عقدهٔ دُر مندرج
نرم سرانگشت تو کلید گنج فرج
عشق تو عشاق را خوب‌تر از هر نهج
قامت ما شد کمان ابرویت از چینت کج
تیر تو بر ما نشست چشم تو کرد از چه رم
گرچه بود نرم‌تر زاطلسِ چینت عذار
لیک کند نرمی‌اش بر دل ما خارخار
مشک تو ناهید پوش سرو تو خورشید بار
با رخت از روشنی بود مه و مهر تار
بر لبت از نازکی بوسه نمودن ستم
بازتر از خون کیست خنجر نازت به مشت
کآرزوی آن مرا زخم‌نخورده بکشت
در رهت اندوه و رنج راحت خرد و درشت
بهر زمین‌بوسِ توست گر شده‌ام گوژپشت
چون که سپهر برین پیش ولی النّعم
سجده به خاک درش مایهٔ نور جباه
ناصیهٔ آفتاب بر سخن من گواه
نعل سم بادپاش حلقه‌کش گوش ماه
رایت منصور او آیت فتح سپاه
قبهٔ خرگاه او جنت جند و حشم
ایکه به دیهیم تو عرش برین داده بوس
در بر منجوق تو گونهٔ خور سندروس
فوج ترا اوج چرخ توشه‌کشی چاپلوس
مهابتت بشکند سطوت افغان به کوس
رعایتت جان دمد در تن شیر علم
جرعه‌کش مهر توست هرچه به گیتی بقا
ریزه‌خور قهر توست آنچه به گیهان فنا
تابع امرت قدر مطیع نهیَت قضا
خوف موبّد بود از تو گسستن رجا
عزّ مخلّد بود بر تو شدن معتصم
روزی کز توسنی خنگ رجال نبرد
گرد ز غبرا زنند بر فلک گرد گرد
پیچد از آوای کوس در دل البرز درد
گوشت به چشمه ز ره جوشد ز‌اندام مرد
بس بدل آید ز گرز بر سمن او درم
ناگه گیری بر اسب چون تو ز صرصر سبق
بلکت از پیل‌ها باز نوردد ورق
زان همه گردان کنی سد مجال نطق
از دم تیغت که هست جوهر تأیید حق
خصم شود منهزم ملک شود منتظم
میرا این نغز شعر که غرق معنی بود
ز حسن مضمون بکر یکسره حبلی بود
باکره و حامله این خوش دعوی بود
نی نی اشعار من مادر عیسی بود
که در بکارت پُر است ز روح قدسش شکم
تا که بگرید غمام بخت تو در خنده باد
تا که زند خنده برق خصم تو گرینده باد
ز رفته‌ات خوب‌تر زمان آینده باد
نخل مراد تو سبز بیخ غمت کنده باد
معاندت مبتذل معاونت محتشم

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای به خم زلف تو حجلهٔ چینی صنم
خال تو در زیر چشم نافه و آهو به هم
هوش مصنوعی: ای محبوب زیبا، تو همچون شخصیتی هستی که در دل زلف‌های تو فرزندان عشق و زیبایی به دنیا آمده‌اند. خال زیبای تو در زیر چشمانت، جلوه‌ای مانند آهو دارد که دل‌ها را می‌رباید.
برهمنت آفتاب حلقه‌به‌گوشت حرم
خنده پدید از لبت همچو وجود از عدم
هوش مصنوعی: به زیبایی و جلوه‌های وجود تو، همچون آفتابی که بر سر حلقه‌ات می‌تابد، خنده‌ای از لب‌های تو پدیدار می‌شود که شبیه ظهور چیزی از هیچ می‌باشد.
روی تو در موی تو نور دوچارِ ظلم
هوش مصنوعی: موی تو مانند نوری است که در دل تاریکی به چشم می‌خورد.
ای به دو مرجان تو عقدهٔ دُر مندرج
نرم سرانگشت تو کلید گنج فرج
هوش مصنوعی: تو مانند مرجانی و زیبایی‌ات در دل‌ها گنجینه‌ای پنهان دارد. نرمی و لطافت دست‌های تو همچون کلیدی است که می‌تواند درهای خوشبختی و فرج را بگشاید.
عشق تو عشاق را خوب‌تر از هر نهج
قامت ما شد کمان ابرویت از چینت کج
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده است که عاشقان به زیبایی بیشتری برسند و زیبایی کمان ابروی تو به خاطر چین و چروک آن، جلوه‌ای خاص پیدا کرده است.
تیر تو بر ما نشست چشم تو کرد از چه رم
هوش مصنوعی: چشمان تو مانند تیر به قلب ما نشست و ما را غافلگیر کرد.
گرچه بود نرم‌تر زاطلسِ چینت عذار
لیک کند نرمی‌اش بر دل ما خارخار
هوش مصنوعی: با وجود اینکه چهره‌اش از جنس ابریشم نرم‌تر است، اما به خاطر نرمی‌اش دل ما را به درد می‌آورد و زخم می‌زند.
مشک تو ناهید پوش سرو تو خورشید بار
با رخت از روشنی بود مه و مهر تار
هوش مصنوعی: عطر تو مانند بوی مشک، زیبایی تو چون درخت سرو و نور تو همانند خورشید است؛ زیبایی و نورت به نحوی است که ماه و خورشید در برابر آن کم نور جلوه می‌کنند.
بر لبت از نازکی بوسه نمودن ستم
هوش مصنوعی: بر روی لب‌های تو به قدری لطیف و ظریف است که بوسیدن آن می‌تواند به عنوان یک عمل ظالمانه به نظر برسد.
بازتر از خون کیست خنجر نازت به مشت
کآرزوی آن مرا زخم‌نخورده بکشت
هوش مصنوعی: کیست که همچون خون، درد و زخم را نمی‌چشد و به خاطر آرزوی دلش، با عشق خود، مرا به زخم‌های ناشی از آن می‌کشد؟
در رهت اندوه و رنج راحت خرد و درشت
بهر زمین‌بوسِ توست گر شده‌ام گوژپشت
هوش مصنوعی: در مسیر تو با وجود درد و مشقت، به راحتی و آرامش می‌رسد. برای زمین بوسیدن تو، اگر هم به زحمت بیفتم و به نظر بسیار کوچکم بیاید.
چون که سپهر برین پیش ولی النّعم
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان برتر، بر مقام ولی نعمت قد علم کرده است.
سجده به خاک درش مایهٔ نور جباه
ناصیهٔ آفتاب بر سخن من گواه
هوش مصنوعی: در برابر درگاه او به خاک می‌افتم و این عمل باعث نورانی شدن پیشانی‌ام می‌شود، چنان‌که آفتاب درستی سخن من را شهادت می‌دهد.
نعل سم بادپاش حلقه‌کش گوش ماه
رایت منصور او آیت فتح سپاه
هوش مصنوعی: نعل سم بادپاش همانند حلقه‌ای است که به گوش ماه می‌زند، و این نشانه‌ای از پیروزی و موفقیت سپاه منصور است.
قبهٔ خرگاه او جنت جند و حشم
هوش مصنوعی: درباره این شخص می‌توان گفت که محل زندگی‌اش به اندازه‌ای با شکوه و زیبا است که به بهشت شگفت‌انگیزی شبیه می‌باشد، و همراهان و خدمتگزاران او نیز در این مکان حضور دارند.
ایکه به دیهیم تو عرش برین داده بوس
در بر منجوق تو گونهٔ خور سندروس
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی و عظمت تو، مانند کسی که بر بالای عرش نشسته، به تو احترام می‌گذارم و در دل شادمانم.
فوج ترا اوج چرخ توشه‌کشی چاپلوس
مهابتت بشکند سطوت افغان به کوس
هوش مصنوعی: تعداد زیادی از افراد به خاطر قوت و بلندی مقام تو در زندگی، به دنبال تو هستند. آن بزرگایی که به موجب قدرت و عظمت تو، از تملق و چاپلوسی دست نمی‌کشند، می‌توانند در مقابل تو به زانو درآیند و از تو فرمان ببرند.
رعایتت جان دمد در تن شیر علم
هوش مصنوعی: رعایت تو جان تازه‌ای به وجود می‌آورد و نیرو و پویایی خاصی به علم و دانش می‌بخشد.
جرعه‌کش مهر توست هرچه به گیتی بقا
ریزه‌خور قهر توست آنچه به گیهان فنا
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو باعث جاودانگی و ادامه حیات است، اما خشم و غضب تو باعث نابودی و فنا است.
تابع امرت قدر مطیع نهیَت قضا
خوف موبّد بود از تو گسستن رجا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر کسی به دستورات و فرامین عمل کند، به خوبی از عهده کارها برمی‌آید و از سرنوشتش می‌ترسد، در حالی که اگر امیدش را از دست بدهد، ممکن است ارتباطش را با منبع قدرت قطع کند.
عزّ مخلّد بود بر تو شدن معتصم
هوش مصنوعی: عزت همیشگی تو از آن معتصم است.
روزی کز توسنی خنگ رجال نبرد
گرد ز غبرا زنند بر فلک گرد گرد
هوش مصنوعی: روزی فرا خواهد رسید که اگر در روزگار بی‌خودان و نادانان، مردان بیدار و آگاه به پا خیزند، گرد و غبار مشکلات را از آسمان می‌زدایند و وضعیت را بهبود می‌بخشند.
پیچد از آوای کوس در دل البرز درد
گوشت به چشمه ز ره جوشد ز‌اندام مرد
هوش مصنوعی: صدای کوس در دل کوه البرز به گوش می‌رسد. به همین خاطر، درد و رنجی که در وجودمان هست، همچون زره‌ای که به تن مردان می‌جوشد، در وجود ما جاری می‌شود.
بس بدل آید ز گرز بر سمن او درم
هوش مصنوعی: بسیار خوب، می‌توان گفت که درختان سمن با تزیینات بسیار زیبایشان می‌توانند توجه را جلب کنند. در واقع، این شجره با زیبایی و حرارت خود، جایگاهی ویژه در دل‌ها دارد.
ناگه گیری بر اسب چون تو ز صرصر سبق
بلکت از پیل‌ها باز نوردد ورق
هوش مصنوعی: ناگهان بر اسب سوار می‌شوی، همانند گلی که از شدت رعد و برق می‌لرزاند؛ تو از قدرتمندان و بزرگان در می‌گذری و ورق برمی‌گردانی.
زان همه گردان کنی سد مجال نطق
از دم تیغت که هست جوهر تأیید حق
هوش مصنوعی: از میان تمام این جمعیت، صدای تو به قدری قوی است که به سلاحی که در دست داری، هیچ کس جرات صحبت کردن ندارد؛ زیرا تو دارای حقیقتی هستی که مورد تأیید حق قرار گرفته است.
خصم شود منهزم ملک شود منتظم
هوش مصنوعی: وقتی دشمن شکست می‌خورد، این باعث می‌شود که نظم و انتظام در کارها برقرار شود و امور به خوبی مدیریت شوند.
میرا این نغز شعر که غرق معنی بود
ز حسن مضمون بکر یکسره حبلی بود
هوش مصنوعی: این شعر زیبا و پرمحتوا، به وضوح نشان می‌دهد که چگونه یک مضمون خوب و تازه، شعر را غنایی دوچندان می‌بخشد و آن را از غرق شدن در معانی عمیق نجات می‌دهد. در واقع، زیبایی و جذابیت شعر، به خاطر محتوای بکر و تازه‌ای است که در آن به کار رفته و باعث می‌شود تا هر خواننده‌ای به آن علاقه‌مند شود.
باکره و حامله این خوش دعوی بود
نی نی اشعار من مادر عیسی بود
هوش مصنوعی: این شعر به گونه‌ای تعبیر می‌کند که شاعر خود را به زنی نسبت می‌دهد که هم بکر است و هم حامله، و این اشاره به این دارد که شعر او، همچون فرزندی، از خود او متولد شده است. در واقع، شاعر می‌گوید که اشعارش مانند فرزندی عزیز هستند و به نوعی به تولدی فوق‌العاده و استثنایی اشاره دارد، همچنان که عیسی در باورهای مذهبی به عنوان یک شخصیت خاص و متفاوت شناخته می‌شود.
که در بکارت پُر است ز روح قدسش شکم
هوش مصنوعی: شکمی که از نور روح القدس پر شده و به نوعی در خلوص و پاکی قرار دارد.
تا که بگرید غمام بخت تو در خنده باد
تا که زند خنده برق خصم تو گرینده باد
هوش مصنوعی: تا زمانی که بخت تو در حال خندیدن است، غم تو باید بگرید و تا آنجا که دشمن تو در حال گریه است، باید خوشحالی و خنده داشته باشی.
ز رفته‌ات خوب‌تر زمان آینده باد
نخل مراد تو سبز بیخ غمت کنده باد
هوش مصنوعی: زمان آینده از زمان گذشته‌ات بهتر باشد. آرزوی تو با درختی سرسبز که ریشه‌های غم تو را قطع کرده، محقق شود.
معاندت مبتذل معاونت محتشم
هوش مصنوعی: دشمن‌ات بی‌اعتبار است، اما هم‌نشینی با تو افتخارآمیز و با معنویت است.