گنجور

شمارهٔ ۱۳ - وله

حبذا اردوی شه کآرد سپهرش التجا
شمس را باشد قباب خیمهایش پیشوا
منتظم خیلی چو انجم در خیامی چرخ سا
گر صدا خیزد زگردون زان خیم خیزد صدا
ور خلل افتد در انجم بنگری زایشان خلل
کرده نعمای بهشت از بارگاه شه ظهور
آب گردان گرد خرگاهش چو تسنیم و طهور
خلدوش با هر خوشی نزدیک و از هر رنج دور
عیش موجود اندر او چون در ارم غلمان و حور
طیش معدوم اندر او چون در حرم لات و هبل
بند زر از خسروی خرگه بمیخ آهنا
همچو اژدرها که بر پیچد بگرد بهمنا
نی مجسم رای سام از کله روئین تنا
یا سر زلف منیژه حلقه زن بر بیژنا
یا کمند رستمی بر گردن کاموس یل
گرد اردو و از قراولهای شه مریخ گاه
نگذرد آنجا زبیم از وهم اگر افتد کلاه
آسمانرا بی اجازت بر امیری نیست راه
هرشبی گردد زمین چون چرخ پر خورشید و ماه
بس شود اطراف هر مخیم مشاعل مشتعل
زیر حبل چادرشه کهکشان را ضیف بین
در عمادش وضع محور را زکم وکیف بین
فتنه را کالا در آن مامن بمیل و حیف بین
نزهت اردی باردو در شتا و صیف بین
هان باردو رو زاردی خواهی ارنعم البدل
از سراپرده زمین چون آسمان پر دایره
دایره خط نقطه لب ماهی بهر یک نادره
میر هر خرگاه را روشن زبدری باصره
شب بوجد از بره آهو روز از آهو بره
صبح درفکر غزال و شام در فکر غزل
شاه فرماید چو عزم صید را بر خوش فرض
پر کند سهمش جهانی را زطول و عمق و عرض
پیل مست از دیده موران مفر خواهد بقرض
لنگ گردد پای در تحت الثری ازگاو ارض
تنگ گردد جای در فوق الثریا برحمل
خسرو صاحبقران روی ظفر پشت جنود
ناصرالدین شاه غازی مظهر غیب و شهود
حد انسان سد امکان صرف دل عین خلود
جان دانش کان بینش فصل جود اصل وجود
نور مطلق ظل حق ماه ملل شاه دول
نی کند تقدیر با تدبیر او چون و چرا
نی بود اوهام چون احکام او گردون گرا
نزد رایش نسبت اشراق برخور افترا
منظر لاهوترا زیبنده تختش ماورا
محضر ناسوترا فرخنده بختش ماحصل
ای شه میکال جان ای خسرو جبریل تن
وی سرافیلت بشیپور معسکر مفتتن
بردم تیغ تو عزرائیل را حب الوطن
نوک تیرک معنی الموت یاتی بغته
جان خصمت صورت قد غره طول الامل

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حبذا اردوی شه کآرد سپهرش التجا
شمس را باشد قباب خیمهایش پیشوا
هوش مصنوعی: چه خوب است اردوگاه پادشاهی که آسمان به خاطر تابش خورشیدش به او پناه می‌آورد و چادرهایش راهنمایان را در بر گرفته است.
منتظم خیلی چو انجم در خیامی چرخ سا
گر صدا خیزد زگردون زان خیم خیزد صدا
هوش مصنوعی: وقتی که نظام کائنات به خوبی و نظم ستاره‌ها در کنار هم قرار گرفته، چرخش آسمان نیز می‌تواند صدایی ایجاد کند که از آن خیمه برمی‌خیزد.
ور خلل افتد در انجم بنگری زایشان خلل
هوش مصنوعی: اگر در ستارگان نقصی پیش آید، باید به زاییده‌های آنها نگاه کنی که همان نقص را نشان می‌دهد.
کرده نعمای بهشت از بارگاه شه ظهور
آب گردان گرد خرگاهش چو تسنیم و طهور
هوش مصنوعی: بهشتیان از بارگاه شاه بهشتی، نعمت‌ها و خوبی‌هایی دریافت کرده‌اند. آب‌های زلال و پاکی که همچون آب تسنیم (آبی در بهشت) در اطراف مکان او جاری است.
خلدوش با هر خوشی نزدیک و از هر رنج دور
عیش موجود اندر او چون در ارم غلمان و حور
هوش مصنوعی: بهشت با هر نوع خوشی همراه است و از هر نوع رنج دور است. لذت‌های درون آن مانند غلمان و حور در بهشت است.
طیش معدوم اندر او چون در حرم لات و هبل
هوش مصنوعی: در دل او، وجود هیچ خشم و غضبی نیست، مانند جایی که بت‌های لات و هبل قرار داشتند.
بند زر از خسروی خرگه بمیخ آهنا
همچو اژدرها که بر پیچد بگرد بهمنا
هوش مصنوعی: زنجیر طلایی از بزرگی و شکوه مثل اژدهایی که به دور خود می‌پیچد، به دور گردن خیال‌ها و آرزوها می‌افتد.
نی مجسم رای سام از کله روئین تنا
یا سر زلف منیژه حلقه زن بر بیژنا
هوش مصنوعی: صدای نی نماد عقلی است که از طریق فکر و تفکر به جهانی فراتر از خود می‌رسد. همچنین گیسوی منیژه، مجسم شده است و همانند حلقه‌ای دور بیژنا می‌چرخد، به نوعی نشان‌دهنده‌ی ارتباط یا پیوندی عمیق و زیباست.
یا کمند رستمی بر گردن کاموس یل
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن قدرت و شجاعت رستم، قهرمان افسانه‌ای ایرانی است که به عنوان نماد قوی و شجاع در ادبیات فارسی شناخته می‌شود. "کمند رستمی" به معنای قدرت و توانایی او در غلبه بر دشمنان و چالش‌هاست، و "کاموس یل" اشاره به شخصیتی قوی و بزرگ دارد. در واقع، این بیت به تأکید بر ویژگی‌های برجسته رستم و مقایسه آن با یلی دیگر اشاره دارد.
گرد اردو و از قراولهای شه مریخ گاه
نگذرد آنجا زبیم از وهم اگر افتد کلاه
هوش مصنوعی: به دور اردوگاه و از نگهبانان شهر مریخ، گاه ترس و واهمه اجازه نمی‌دهد که به آنجا نزدیک شوم. اگر کلاهی بیفتد، احساس می‌کنم که در خطر هستم.
آسمانرا بی اجازت بر امیری نیست راه
هرشبی گردد زمین چون چرخ پر خورشید و ماه
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند بدون اجازه به آسمان دسترسی پیدا کند. هر شب، زمین مانند چرخ می‌چرخد و زیر نور خورشید و ماه قرار می‌گیرد.
بس شود اطراف هر مخیم مشاعل مشتعل
هوش مصنوعی: کافی است که اطراف هر چادر آتش‌های روشن وجود داشته باشد.
زیر حبل چادرشه کهکشان را ضیف بین
در عمادش وضع محور را زکم وکیف بین
هوش مصنوعی: در زیر چادر کهکشان، ستاره‌ها را مشاهده کن. در حالتی که او ایستاده است، محور را از نگرش کم و زیاد بررسی کن.
فتنه را کالا در آن مامن بمیل و حیف بین
نزهت اردی باردو در شتا و صیف بین
هوش مصنوعی: در اینجا به وضوح گفته می‌شود که در هنگام بروز مشکل یا چالش، انسان باید مراقب باشد و دقت کند که چه چیزهایی را به عنوان مامن و پناهگاه انتخاب می‌کند. همچنین، اشاره به تغییرات فصلی و زیبایی‌های مختلف دارد و این که در شرایط مختلف، انسان باید با احتیاط رفتار کند و از زیباها لذت ببرد بدون آنکه در دام فتنه‌ها بیفتد.
هان باردو رو زاردی خواهی ارنعم البدل
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از زردی و غمی که به تو دست داده رهایی یابی، باید خودت را تمرین دهی و برای تغییر در نفس و روح خود اقدام کنی.
از سراپرده زمین چون آسمان پر دایره
دایره خط نقطه لب ماهی بهر یک نادره
هوش مصنوعی: از اعماق زمین تا آسمان، همه جا پر از دایره‌ها و خطوط است. به گونه‌ای که هر نقطه و هر لبۀ محیط ماهی، نشانه‌ای است از نادری و زیبایی.
میر هر خرگاه را روشن زبدری باصره
شب بوجد از بره آهو روز از آهو بره
هوش مصنوعی: هر شب ستاره‌ای آسمان را روشن می‌کند که دل را شاد می‌سازد و در روز، آهو با شکوهی زیبا در دل طبیعت می‌رقصد.
صبح درفکر غزال و شام در فکر غزل
هوش مصنوعی: صبح به یاد زیبایی و سر زندگی غزال‌ها هستم و شب در اندیشه سرودن شعر و غزل.
شاه فرماید چو عزم صید را بر خوش فرض
پر کند سهمش جهانی را زطول و عمق و عرض
هوش مصنوعی: وقتی شاه تصمیم به شکار می‌گیرد، خوشبختی خود را با پر کردن سهمش از نعمت‌های جهان، در هر راستا و اندازه‌ای جشن می‌گیرد.
پیل مست از دیده موران مفر خواهد بقرض
لنگ گردد پای در تحت الثری ازگاو ارض
هوش مصنوعی: فیل در حال مستی به مورها اعتنا نمی‌کند و هرچند ممکن است که پایش به زمین گیر کند، اما در نهایت بر بزرگی خود باقی خواهد ماند و زیر فشار مشکلات کوچک نخواهد شکست.
تنگ گردد جای در فوق الثریا برحمل
هوش مصنوعی: جایی که در آسمان بالای ستاره‌ها قرار دارد، به شدت تنگ خواهد شد برای آنکه توان تحمل بار سنگینی را داشته باشد.
خسرو صاحبقران روی ظفر پشت جنود
ناصرالدین شاه غازی مظهر غیب و شهود
هوش مصنوعی: خسرو بزرگ، که پیروزی‌های او مشهور است، بر پشت سپاه پیروزی، ناصرالدین شاه غازی، که تجسمی از عالم غیب و شهود است، نشسته است.
حد انسان سد امکان صرف دل عین خلود
جان دانش کان بینش فصل جود اصل وجود
هوش مصنوعی: حد و حدود انسان، مانع از رسیدن به امکانات و ظرفیت‌های بی‌پایان اوست. قلب و روح او به علت دانش و بینش عمیقش، به جاودانگی نزدیک می‌شود. این شناخت و بینش، منجر به بخشندگی و اصل وجود او می‌گردد.
نور مطلق ظل حق ماه ملل شاه دول
هوش مصنوعی: نور مطلق، سایه خداوند، و ماه ملت‌ها است که پادشاهی را به همراه دارد.
نی کند تقدیر با تدبیر او چون و چرا
نی بود اوهام چون احکام او گردون گرا
هوش مصنوعی: نی (یعنی هیچ) نمی‌تواند تقدیر را تغییر دهد و با تدبیر و فکر انسان جای خود را نمی‌دهد. افکار و تخیلات انسان به هیچ وجه نمی‌تواند مانند قوانین و سرنوشت حاکم بر جهان باشد.
نزد رایش نسبت اشراق برخور افترا
منظر لاهوترا زیبنده تختش ماورا
هوش مصنوعی: در نزد حاکم خود، نور و الهام با زیبایی و جلوه‌های آسمانی، شایسته‌ی مقام والای اوست و به او جلوه‌ای از عالم قدس می‌بخشد.
محضر ناسوترا فرخنده بختش ماحصل
هوش مصنوعی: در محضر انسان‌ها، بخت و اقبال خوش او به ثمر نشسته است.
ای شه میکال جان ای خسرو جبریل تن
وی سرافیلت بشیپور معسکر مفتتن
هوش مصنوعی: ای جانِ میکال، ای پادشاهی همچون جبریل، وجود تو مانند سرافیل است که با شیپور خود در معسکر، توجه همه را جلب کرده و به وجد می‌آورد.
بردم تیغ تو عزرائیل را حب الوطن
نوک تیرک معنی الموت یاتی بغته
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در این شعر، شاعر به ارتباط بین مرگ و وطن اشاره دارد. او می‌گوید که چاقوی مرگ (عزرائیل) را به همراه عشق به وطن حمل می‌کند و نشان می‌دهد که مرگ می‌تواند ناگهانی و غیرمنتظره باشد. این مفهوم به نوعی از تعهد به وطن و پذیرش ناپایداری زندگی اشاره می‌کند.
جان خصمت صورت قد غره طول الامل
هوش مصنوعی: جان تو در خطر است و زیبایی قد تو، خود را نشان می‌دهد و آرزوهای طولانی تو را به چالش می‌کشد.