شمارهٔ ۱۲ - در تهنیت عید قربان
عید قربان بود ای لعبت شوخ سپهی
راست خیز از پی احرام و بنه کج کلهی
وز صفا هر وله آموز بدان سرو سهی
رخ فرو سا بحجر تابری از وی سیهی
همچو کز نقره شود بذل سپیدی بمحک
ایکه برد ازکف ما صبر تو مفتاح فرج
بتولای تو رستیم زتکلیف و هرج
حاجیانرا بپرستیدن بیت از تو حجج
کس مناسک نشناسد زتو امسال بحج
محرم کعبه شوند از همه افواج ملک
عمل حلقه ما با تو زحیرت تکبیر
دست در حلقه زدن حک شده از لوح ضمیر
حلقه وش بی سر و پائیم و سرا پا تقصیر
حلق خلقی چو در آن حلقه مویست اسیر
سزد ارگشته زدل حلقه بیت الله حک
طفلی و با توکه فرمود بیا هر وله کن
نیست حج واجبت از شیخ برو مسئله کن
یا زما دور شو و طی چنین مرحله کن
از رخی آفت حج رحم برین قافله کن
کاندر آنجا که توئی زهد شود مستهلک
بر چه مذهب تو مگر معتقد ای نوش لبی
کآفت اهل منی زآن حرکات عجبی
مست اندر عرفات ازبط بنت العنبی
ازعجم دست کشیده پی قتل عربی
مرحبا تا چه کند حسن تو الله معک
عشق لبهای تو بازار تذکر شکند
ناز حسنت دل ما را بتصور شکند
توبه را غمزه ات از روی تهور شکند
دست جمال فتد گردن اشتر شکند
که زحمل چو توئی برد زدلها مدرک
فرقه بر سر وصل تو بهم در جدلند
جوقه از غم هجرت بخیم معتزلند
در بر محملت احرار برقص جملند
قومی آنسان بتماشای رخت مشتغلند
که نسازند طواف حرم حق بکتک
بنه ای ترک پسر خرقه تدلیس بجا
زاهدانرا بدل از شاهدی انداز فجا
خوف عشاق بدل کن زترقص برجا
توکجا زهد کجا سبحه و دستار کجا
درخور بوسی و بزم و طرب و جام کزک
حمل جملی که بود هودجت ای مایه ناز
نه عجب از طرب آید اگر اندر پرواز
ولی این پیشه بسوز و مئی اندیشه بساز (؟)
تکیه گه چون کنی از خار مغیلان حجاز
توکه رنجیدی اگر داشتی از گل تو شک
ازتو زیبد که بدوش افکنی از زلف کمند
خاصه اکنون که جهانده بجهان عید سمند
خیز و از چهره ستان باج زترکان خجند
قبله خود بجز از درگه آصف مپسند
تا زمین بوسیت از مهرکند ماه فلک
آن وزیریکه بشه بست دل و از خود رست
کمرش را ملک اندر سعد الملکی بست
ظلم برخاست زکیهان چو وی ازعدل نشست
تا که بردست وزارت قلم آورد بدست
پای مردم نتراود زحسام و بیلک
کار آفاق رواج ازهمم کافی داد
نظم جمهور بپردانی و کم لافی داد
درد هر ناحیه را داروی بس شافی داد
عزتش حق زبرازنده دل صافی داد
کس زحق عزت نگرفته بزور و بکمک
ایکه حکم تو چو تقدیر روان برافلاک
گوهرت جرعه کش از موجه بحر لولاک
رنجه در پهنه قدرت قدم استدراک
شرفه قصر جلال تو فراتر ز سماک
پایه کاخ شکوه تو فروتر ز سمک
هرچه کلک تو نگارد ز رشاقت افصح
زده اقوال تو از خمکده وحی قدح
گیتی اندر زمنت مبشر از قد افلح
دوستان را که بود از درجات تو فرح
دشمن ار دیدن آن را نتواند بدرک
آصفا خاطر جیحون ز تالم فرسود
گرچه اغلب ز عطایت بتنعم آسود
چه غم ار ملکت موروث مرا خصم ربود
کز بتول آنکه خداوندی جیحونش بود
کرد با حیله و تزویر رمع غضب فدک
آدمی زاده گر از قرض برآوردی دم
اینک آفاق بزیر دم من گشتی گم
ولی از شرم تو خاموشم و خون خور چون خم
گر رسیدم بری و رسته شدم زین مردم
زیر دم خروشان می نهم از هجو خسک
تا فلک دور زند یکسره دوران تو باد
تا بود کیوان چوبک زن ایوان تو باد
تا چمد مهر چو گو درخم چوگان توباد
جان احباب خصوصا من قربان توباد
بدسگالت نشود از غم و اندوه منفک
شمارهٔ ۱۱ - در عید غدیر و منقبت پادشاه عرش سریرحضرت امیر علیه سلام الله الملک القدیر گوید: زد ای وشاق غدار عید غدیر خرگاهشمارهٔ ۱۳ - وله: حبذا اردوی شه کآرد سپهرش التجا
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عید قربان بود ای لعبت شوخ سپهی
راست خیز از پی احرام و بنه کج کلهی
هوش مصنوعی: ای معشوقه شاداب، روز عید قربان است، بلند شو و برای انجام مراسم آماده شو، با حالتی کنجکاو و بازیگوش.
وز صفا هر وله آموز بدان سرو سهی
رخ فرو سا بحجر تابری از وی سیهی
هوش مصنوعی: از صفای هر شوق و ذوق، یاد بگیر. بدان که همانند سرو بلند و زیبایی، رخسار لطیفی دارد که همچون گلی خاص و دلنواز از خنجر سنگی آن سر بر میآورد.
همچو کز نقره شود بذل سپیدی بمحک
هوش مصنوعی: مانند اینکه فضیلت و زیبایی با نقره و صفای آن به دیگران بخشیده میشود.
ایکه برد ازکف ما صبر تو مفتاح فرج
بتولای تو رستیم زتکلیف و هرج
هوش مصنوعی: صبر تو ابزار گشایش است و به وسیله محبت تو، ما از مشکلات و سختیها نجات یافتهایم.
حاجیانرا بپرستیدن بیت از تو حجج
کس مناسک نشناسد زتو امسال بحج
هوش مصنوعی: حاجیها فقط با دیدن کعبه به پرستش تو میپردازند، زیرا هیچکس جز تو مناسک حج را نمیشناسد. امسال هم همه به سوی تو آمدهاند تا حج انجام دهند.
محرم کعبه شوند از همه افواج ملک
هوش مصنوعی: افرادی از تمامی گروهها و فرشتگان به مقام قرب و نزدیکی به کعبه میرسند و در آنجا حاضر میشوند.
عمل حلقه ما با تو زحیرت تکبیر
دست در حلقه زدن حک شده از لوح ضمیر
هوش مصنوعی: در حلقه ما، عمل و حرکت تو شبیه تکبیر است. وقتی دست در این حلقه میزنیم، این کار در دل و ضمیر ما ثبت شده است.
حلقه وش بی سر و پائیم و سرا پا تقصیر
حلق خلقی چو در آن حلقه مویست اسیر
هوش مصنوعی: ما مانند حلقهای بی سر و پا هستیم و در این حالت، تمام نواقص و خطاهای خود را به دوش میکشیم. گرداگرد ما همچون حلقهای از مو، دیگران را به خود جذب کرده و در بند عشق آنها اسیر شدهایم.
سزد ارگشته زدل حلقه بیت الله حک
هوش مصنوعی: اگر کسی با دل و جان به گرد کعبه بگردد و به آن نزدیک شود، شایسته است که مورد محبت و رحمت خداوند قرار گیرد.
طفلی و با توکه فرمود بیا هر وله کن
نیست حج واجبت از شیخ برو مسئله کن
هوش مصنوعی: در اینجا به بیان این مطلب پرداخته میشود که در دوران کودکی و در کنار تو، چیزهایی گفته میشود که هیچ کدام از آنها الزامات دینی نیستند. بهتر است به جای پرداختن به آن مسائل، به سوالها و مسائل علمی و شرعی مراجعه کرد.
یا زما دور شو و طی چنین مرحله کن
از رخی آفت حج رحم برین قافله کن
هوش مصنوعی: ای زمان، دور شو و این مرحله را طی کن، از چهرهات چون آفتاب، بر این جمعیت رحم کن.
کاندر آنجا که توئی زهد شود مستهلک
هوش مصنوعی: در آن مکان که تو حضور داری، زهد و پارسایی از بین میرود.
بر چه مذهب تو مگر معتقد ای نوش لبی
کآفت اهل منی زآن حرکات عجبی
هوش مصنوعی: آیا به جز عقاید خاصی که داری، دلیل دیگری برای این رفتارهای عجیب و غریبت وجود دارد که اهل من را آشفته کرده است، ای کسی که لبهای شیرین داری؟
مست اندر عرفات ازبط بنت العنبی
ازعجم دست کشیده پی قتل عربی
هوش مصنوعی: در عرفات مستی به سر دارد و از عطر انگور عجم دست برداشته و به فکر قتل و خونریزی عربی است.
مرحبا تا چه کند حسن تو الله معک
هوش مصنوعی: سلام! ببینیم حسن تو چه کارهایی با کمک خدا میتواند انجام دهد.
عشق لبهای تو بازار تذکر شکند
ناز حسنت دل ما را بتصور شکند
هوش مصنوعی: عشق به لبهای تو، باعث میشود که دل ما در یاد تو بیقرار شود و زیبایی تو این دلربایی را بیشتر میکند.
توبه را غمزه ات از روی تهور شکند
دست جمال فتد گردن اشتر شکند
هوش مصنوعی: غرض این است که با نگاهی زیبا و وسوسهانگیز، تو میتوانی توبه و پشیمانی را از دل کسی بشکنی و با جذابیت خود، دست به کارهای نادرست بزنی. به عبارت دیگر، زیبایی و فریبایی تو آنقدر قوی است که میتواند انسان را از راه درست منحرف کند و او را به گمراهی سوق دهد.
که زحمل چو توئی برد زدلها مدرک
هوش مصنوعی: کسی که مثل تو بار سنگین دلها را بر دوش میکشد، درک و فهم بالایی دارد.
فرقه بر سر وصل تو بهم در جدلند
جوقه از غم هجرت بخیم معتزلند
هوش مصنوعی: برخی از افراد به خاطر وصالت با هم در نزاع و بحث هستند، در حالی که گروهی دیگر به خاطر غم جدایی تو، به گوشهای نشسته و افسردهاند.
در بر محملت احرار برقص جملند
قومی آنسان بتماشای رخت مشتغلند
هوش مصنوعی: در آغوش محبوب تو، آزادگان به رقص درآمدهاند و گروهی به تماشای زیباییهای تو مشغولند.
که نسازند طواف حرم حق بکتک
هوش مصنوعی: که به خاطر توهین و بیاحترامی، دور حرم حق بهدور نچرخند.
بنه ای ترک پسر خرقه تدلیس بجا
زاهدانرا بدل از شاهدی انداز فجا
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به تضاد میان ظاهر و باطن اشاره میکند. او میگوید که برخی از زاهدان در ظاهر خود را پرهیزگار و دور از دنیا معرفی میکنند، اما در باطن ممکن است با چیزهای ناپسند درگیر باشند. به نوعی به این نکته میپردازد که نباید فریب ظاهر کسی را خورد، زیرا ممکن است در دلشان چیزی غیر از آنچه نشان میدهند وجود داشته باشد.
خوف عشاق بدل کن زترقص برجا
توکجا زهد کجا سبحه و دستار کجا
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر عشق در حرکت و جنب و جوش هستند، نه اینکه در سکون باشند. در این مسیر، زهد و عبودیت و همچنین نمایشهای ظاهری مانند ذکر گفتن و پوشیدن لباسهای مخصوص، جایی ندارد.
درخور بوسی و بزم و طرب و جام کزک
هوش مصنوعی: این عبارت به زیبایی از لزوم ایجاد فضایی شاد و سرزنده برای معاشرت و خوشگذرانی سخن میگوید. اشاره به این دارد که محیط و شرایط باید طوری باشد که افراد بتوانند به جشن و شادی پرداخته و لحظات خوشی را با یکدیگر تجربه کنند. همچنین تأکید بر این است که باید از لذتهای زندگی و خوشیها بهرهمند شد.
حمل جملی که بود هودجت ای مایه ناز
نه عجب از طرب آید اگر اندر پرواز
هوش مصنوعی: اگر تو دارای جملات زیبا و دلانگیز هستی، شگفتی نیست که در پرواز، شادی و خوشحالی به وجود آید.
ولی این پیشه بسوز و مئی اندیشه بساز (؟)
تکیه گه چون کنی از خار مغیلان حجاز
هوش مصنوعی: بهتر است که از مشغلهها و کارهای سخت و بیفایده دست بکشی و به جای آن، به فکر ایجاد افکار و ایدههای مثبت باشی. وقتی که در جایی قرار میگیری، باید مراقب باشی که از چیزهای ناپسند و دردناک دوری کنی.
توکه رنجیدی اگر داشتی از گل تو شک
هوش مصنوعی: اگر از گل خویش رنجیدهای، نگران نباش.
ازتو زیبد که بدوش افکنی از زلف کمند
خاصه اکنون که جهانده بجهان عید سمند
هوش مصنوعی: شایسته است که تو با زلف خود من را به دام بیندازی، به ویژه اکنون که جشن عید به دنیا میآید.
خیز و از چهره ستان باج زترکان خجند
قبله خود بجز از درگه آصف مپسند
هوش مصنوعی: بیدار شو و با زیباییات دل را به دست بیاور، در خجند با چهرهی خود گام بردار، اما جز از درگاه آصف چیزی نپسند.
تا زمین بوسیت از مهرکند ماه فلک
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمین از محبت تو بوسه بگیرد، آسمان نیز تو را در آغوش خواهد گرفت.
آن وزیریکه بشه بست دل و از خود رست
کمرش را ملک اندر سعد الملکی بست
هوش مصنوعی: وزیری که دلش را به معنای واقعی به دیگران سپرده و از خودخواهیهایش فاصله گرفته، کمرش را به پادشاهی و سرزمین سعد الملک بسته است.
ظلم برخاست زکیهان چو وی ازعدل نشست
تا که بردست وزارت قلم آورد بدست
هوش مصنوعی: ظلم و ستم از نیکیها و فضیلتها برخاست زمانی که فردی از عدالت کنارهگیری کرد. در نتیجه، قدرت و مسند وزارت بدست کسانی افتاد که در آن قلم و نوشتن را به کار گرفتند.
پای مردم نتراود زحسام و بیلک
هوش مصنوعی: مردم در سختیها و مشکلات نباید بیاحساس و سرد باشند، باید همدیگر را حمایت کنند و همراهی کنند.
کار آفاق رواج ازهمم کافی داد
نظم جمهور بپردانی و کم لافی داد
هوش مصنوعی: فعالیتهای جهان بهگونهای است که نظم تودهها را به وجود میآورد و به اوج میرساند، اما در عین حال احتیاج به پرهیز از سخنان بیهوده و لاف زدن دارد.
درد هر ناحیه را داروی بس شافی داد
عزتش حق زبرازنده دل صافی داد
هوش مصنوعی: هر دردی در هر قسمت از بدن، دارای دارویی مؤثر و شفا بخش است. عزت و بزرگی این دارو از سوی خداوند و به خاطر دلهای پاک است.
کس زحق عزت نگرفته بزور و بکمک
هوش مصنوعی: هیچکس به زور و به کمک دیگران، عزت و کرامت را از خداوند دریافت نکرده است.
ایکه حکم تو چو تقدیر روان برافلاک
گوهرت جرعه کش از موجه بحر لولاک
هوش مصنوعی: ای که فرمان تو مانند قضا و قدر بر فراز آسمان ها است، گوهر تو همچون دریا موج میزند و من پیوسته از زیباییات سیراب میشوم.
رنجه در پهنه قدرت قدم استدراک
شرفه قصر جلال تو فراتر ز سماک
هوش مصنوعی: در دل قدرت، تلاش و کوشش موجب تعالی و بزرگواری است، و مقام و عظمت تو فراتر از ستارهها است.
پایه کاخ شکوه تو فروتر ز سمک
هوش مصنوعی: پایههای کاخ عظمت تو پایینتر از پرواز پرندگان است.
هرچه کلک تو نگارد ز رشاقت افصح
زده اقوال تو از خمکده وحی قدح
هوش مصنوعی: هرچه تو با نبوغ و خلاقیت خویش بنویسی، از فضیلت و شرافت تو سخن میگوید و به واسطهی الهام و وحی، کلامت به طرزی زیبا و دلنشین بیان میشود.
گیتی اندر زمنت مبشر از قد افلح
دوستان را که بود از درجات تو فرح
هوش مصنوعی: در دنیا، در زمان تو، بشارتی برای دوستانی که از درجات تو شادمان هستند، وجود دارد.
دشمن ار دیدن آن را نتواند بدرک
هوش مصنوعی: اگر دشمن نتواند درک کند که چه چیزی را میبیند، قدرتش را نمیتواند بر ما تحمیل کند.
آصفا خاطر جیحون ز تالم فرسود
گرچه اغلب ز عطایت بتنعم آسود
هوش مصنوعی: با دلی گرفته و ناراحت، دل جیحون از غم و اندوه فرسوده است، با این حال، بسیاری از افراد از بخشش و عطای تو در آرامش و آسایش به سر میبرند.
چه غم ار ملکت موروث مرا خصم ربود
کز بتول آنکه خداوندی جیحونش بود
هوش مصنوعی: چه غمی دارد اگر دشمنان سرزمین من را بربایند، زیرا من از مادری به دنیا آمدهام که خداوند جیحون (یک رود بزرگ) او بوده است.
کرد با حیله و تزویر رمع غضب فدک
هوش مصنوعی: با نقشه و فریب، غصب فدک را انجام داد.
آدمی زاده گر از قرض برآوردی دم
اینک آفاق بزیر دم من گشتی گم
هوش مصنوعی: انسان اگر از بدهی و قرض خود رهایی یابد، اکنون همه چیزهایی که در اطرافش هست، زیر نفوذ و تسلط او قرار میگیرد و او را در خود گم میکند.
ولی از شرم تو خاموشم و خون خور چون خم
گر رسیدم بری و رسته شدم زین مردم
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و حیا از تو، سکوت میکنم و مانند خم که خونش را میخورد، در درون خودم میریزم. وقتی به تو رسیدم، از این مردم رهایی یافتم و آزاد شدهام.
زیر دم خروشان می نهم از هجو خسک
هوش مصنوعی: من در زیر صدای خروشان، از شاعران تمسخر میکنم و به انتقاد میپردازم.
تا فلک دور زند یکسره دوران تو باد
تا بود کیوان چوبک زن ایوان تو باد
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهان در حال گردش است، تو نیز در اوج و خوشبختی باشی، و تا وقتی کیوان (سیاره زحل) در آسمان وجود دارد، خوشی و آرامش زندگیات پایدار باشد.
تا چمد مهر چو گو درخم چوگان توباد
جان احباب خصوصا من قربان توباد
هوش مصنوعی: بگذار تا محبتت مانند گوی در میدان بازی تو باشد، جانم فدای تو، به ویژه دوستان نزدیکم.
بدسگالت نشود از غم و اندوه منفک
هوش مصنوعی: نذار غم و اندوه از تو جدا نشه.