شمارهٔ ۱۰ - در تهنیت عید صیام و تبریک مقرب الخاقان حسینقلی خان سعدالملک
ای رخ سعد اخترت فتنهٔ دلهای قوم
چشم تو بیدار را راهزن آمد به نوم
روی بشو مو بتاب ز سر بنه خواب یوم
که آخر از کمدلی سپر بینداخت صوم
چو تیغ شوال ماه گشت برون از غلاف
پیر مغان باز دوش جانب خم رو نمود
خشتش از سر گرفت میکده خوشبو نمود
منادیِ میْکشی روان به هر سو نمود
صافی چون شد افق هلال ابرو نمود
چو عکس شمشیر زر درون مراه صاف
شیخ به جمع مرید گرچه بسی خسته شد
ز بیست چون رفت چار جمعش بگسسته شد
به چار چون سه فزود دکان او بسته شد
سلخ چو رفت چار جمعش بگسسته شد
بس که به منبر سرود هی سخنانی گزاف
حالی رعب از عوام به شیخ سالوس بین
به بزم رقص از خواص شوخ شکر بوس بین
به شاهد آیین نگر به زاهد افسوس بین
به جای موذن به کوی ولولهٔ کوس بین
که افکَنَد از شکوه به سقف گردون شکاف
در رمضان ای پسر ز چهرت اقبال رفت
ز طرهات تاب شد ز خال تو حال رفت
ولی نه تنها به تو بر این منوال رفت
به من هم ایام صوم ماهی چون سال رفت
سوخت بس از هجر می ز حنجرم تا به ناف
میم لبا روزه برد مکارمت از صفات
بس الف قد تو دال شد اندر صلات
جیم دو زلفت نشست چندی چون دزد مات
کنون بیا و بیار میی چو عین الحیات
که زد علم جیش عیش ز قیروان تا به قاف
نگارکان دزد هوش به نرگس مستشان
ز جعد عنبرفروش سرها پابستشان
تیر ستم بر قلوب جهنده از شستشان
مغبچگان جفت جفت به دست همدستشان
چون دو وشاق عزب به شامگاه زفاف
شمارهٔ ۹ - درتهنیت عید غدیر و منقبت مولای متقیان امیر مومنان علی بن ابیطالب (ع): ای بعذایرت بسی عاشق را دل است گمشمارهٔ ۱۱ - در عید غدیر و منقبت پادشاه عرش سریرحضرت امیر علیه سلام الله الملک القدیر گوید: زد ای وشاق غدار عید غدیر خرگاه
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای رخ سعد اخترت فتنهٔ دلهای قوم
چشم تو بیدار را راهزن آمد به نوم
هوش مصنوعی: ای چهرهی خوشبخت و درخشان تو، باعث آشفتگی دلهای مردم شدهای؛ چشم تو که بیدار و هوشیار است، سبب گمراهی و فریب کسانی شده است که در خوابند.
روی بشو مو بتاب ز سر بنه خواب یوم
که آخر از کمدلی سپر بینداخت صوم
هوش مصنوعی: به زیبایی خود بپرداز و با موی دلفریب خود، خواب را از سرت دور کن؛ چرا که روزی فرا میرسد که از ناتوانی و بیحوصلگی، به زانو درمیآیی و از پا میافتی.
چو تیغ شوال ماه گشت برون از غلاف
هوش مصنوعی: وقتی که تیرگی شب کنار میرود و روشنی ماه به طور کامل نمایان میشود، مانند تیغی که از غلافش بیرون آمده است.
پیر مغان باز دوش جانب خم رو نمود
خشتش از سر گرفت میکده خوشبو نمود
هوش مصنوعی: دیشب، آن مرد سالخورده که استاد من در مسائل روحانی است، به سمت بارگاه میرفت و دقت کرد که سبکی خاص دارد. او سرش را بالا نگه داشت و با هر قدمش، بوی خوشی از میخانه به مشام میرسید.
منادیِ میْکشی روان به هر سو نمود
صافی چون شد افق هلال ابرو نمود
هوش مصنوعی: دین که برمیخیزد و آوازهای در هر سوی میافکند، به مانند هلال ابرو که با روشنیاش آسمان را پرنور میکند، صاف و شفاف به نظر میرسد.
چو عکس شمشیر زر درون مراه صاف
هوش مصنوعی: مانند تصویری از شمشیر طلایی که درون آینهای صاف دیده میشود.
شیخ به جمع مرید گرچه بسی خسته شد
ز بیست چون رفت چار جمعش بگسسته شد
هوش مصنوعی: شیخ با اینکه در میان مریدان بسیار خسته شده بود، اما وقتی که به چهار نفر رسید، همه چیز تغییر کرد و جمعش از هم پاشید.
به چار چون سه فزود دکان او بسته شد
سلخ چو رفت چار جمعش بگسسته شد
هوش مصنوعی: وقتی که چهار به سه اضافه شد، مغازهاش بسته شد و وقتی چهارماه پایان یافت، جمعیتش پراکنده شد.
بس که به منبر سرود هی سخنانی گزاف
هوش مصنوعی: بسیار صحبتهای بیاساس و بیمحتوا بر روی منبر مطرح میشود.
حالی رعب از عوام به شیخ سالوس بین
به بزم رقص از خواص شوخ شکر بوس بین
هوش مصنوعی: به منظرهای نگاه کن که در آن مردم عادی به شیخی با رفتارهای توخالی و فریبنده مینگرند، در حالی که در محفل رقص، افراد خاص میرقصند و با شوخی و شیرینی به همدیگر بوسه میزنند. این تصویر نشاندهنده تضاد و تفاوت بین رفتارها و احساسات در دو گروه مختلف است.
به شاهد آیین نگر به زاهد افسوس بین
به جای موذن به کوی ولولهٔ کوس بین
هوش مصنوعی: به زیبایی و آداب معشوق بنگر، به زاهد که در حسرت است توجه کن، و به جای اذانگویان، صدای خوش کوس و شیپور را در محله بشنو.
که افکَنَد از شکوه به سقف گردون شکاف
هوش مصنوعی: او به گونهای شکایت و ناله میکند که گویی از شدت درد و غم، سقف آسمان را میشکافد.
در رمضان ای پسر ز چهرت اقبال رفت
ز طرهات تاب شد ز خال تو حال رفت
هوش مصنوعی: در ماه رمضان، پسر، از چهرهات شادی و نیکبختی رخت بربسته و زیباییات به خاطر خال صورتت تحتالشعاع قرار گرفته است.
ولی نه تنها به تو بر این منوال رفت
به من هم ایام صوم ماهی چون سال رفت
هوش مصنوعی: اما نه تنها برای تو به این صورت گذشت، بلکه ایام روزهداری من هم مانند یک سال سپری شد.
سوخت بس از هجر می ز حنجرم تا به ناف
هوش مصنوعی: از زمان جدایی، چنان ناراحت و دلتنگ هستم که درد و رنج آن به اعماق وجودم رسیده است.
میم لبا روزه برد مکارمت از صفات
بس الف قد تو دال شد اندر صلات
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به زیبایی و مرتبه بالای انسانی اشاره میکند و از ویژگیهای نیکوی فردی سخن میگوید که در روزهداری و عبادت به فضیلتها و صفات پسندیده دست یافته است. همچنین به زیبایی چهره و قد و قامت او اشاره میکند که در حال عبادت و نماز، جلوهگر میشود. این بیت به نوعی به ارزشهای معنوی و اخلاقی انسان تأکید میکند.
جیم دو زلفت نشست چندی چون دزد مات
کنون بیا و بیار میی چو عین الحیات
هوش مصنوعی: مدتی بر سر دو زلف تو مانند دزد نشستهام و حیرانم. اکنون بیا و می را بیاور که همچون زندگی بخش است.
که زد علم جیش عیش ز قیروان تا به قاف
هوش مصنوعی: علمی که بر افراشته شد، خوشی و لذت از قیروان شروع شد و تا قاف ادامه پیدا کرد.
نگارکان دزد هوش به نرگس مستشان
ز جعد عنبرفروش سرها پابستشان
هوش مصنوعی: زیبایان با نگاهی خوابآلود و دلربا، عقل را از آدمی میربایند و با موهای خوشبو و زیبا، اذهان را به خود مشغول میکنند.
تیر ستم بر قلوب جهنده از شستشان
مغبچگان جفت جفت به دست همدستشان
هوش مصنوعی: تیر ظلم به دلها مینشیند و افرادی که در کنار هم هستند، تحت تأثیر این فشار قرار میگیرند.
چون دو وشاق عزب به شامگاه زفاف
هوش مصنوعی: در شامگاه عروسی، مانند دو عاشق پرشور، با هم در کنار هم قرار میگیرند.