گنجور

شمارهٔ ۱۵ - در خطاب به حلقه زن باب ماتم هلال محرم

باز ای مه محرم پر شور سر زدی
واندر دلم شراره ز عاشور برزدی
سختا که روی تو مگر از سنگ کرده‌اند
کاینک دوباره حلقه ماتم به در زدی
بازآمدی و بر دل مجروح من چو پار
از غصه نیشتر زدی و بیشتر زدی
تو آن نه‌ای مگر که به شر تاختی ز خیر
وآنگاه ره به زاده خیر البشر زدی
تو آن نه‌ای مگر که به جای کفی ز آب
پیکان به حلق اصغر خونین جگر زدی
آن سر که چرخ روی به پایش همی نهاد
بر نوک نی نموده به هر رهگذر زدی
دستی که آستین ورا بوسه داد چرخ
در قطع آن تو دامن کین بر کمر زدی
با منقذبن مرّه شدی یار بس ز مکر
نزد پدر عمود به فرق پسر زدی
تو خود همان مهی که به پیشانی حسین
با سنگ جور نقشه شق القمر زدی
تو خود همان مهی که به میل تنی شریر
در خمیه‌گاه آل پیمبر شرر زدی
بر پیکر امام امم با زبان تیغ
زخمی دهان نبسته که زخمی دگر زدی
شاهی که خاک مقدم او روح کیمیاست
بر نیزه سنان سرش از بهر زر زدی
از کام خشک و چشم تر عترت رسول
تا حشر شعله در دل هر خشک و تر زدی
از روبهان چند برانگیختی سپه
وآنگه به حیله پنجه با شیر نر زدی
از دادگر نگشته به شرم و سکینه را
سیلی به رخ ز مردم بیدادگر زدی
زینب که در سیر ز علی بود یادگار
او را به تازیانه هر بد سیَر زدی
هردم ز تست دیده جیحون گهر نثار
تا با چه زهره بر شه والا گهر زدی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز ای مه محرم پر شور سر زدی
واندر دلم شراره ز عاشور برزدی
هوش مصنوعی: ای ماه، دوباره با شور و شوق به دیدارم آمدی و در دل من شعله‌ای از عاشورا شعله‌ور کردی.
سختا که روی تو مگر از سنگ کرده‌اند
کاینک دوباره حلقه ماتم به در زدی
هوش مصنوعی: به سختی باید گفت که آیا چهره‌ات به سنگ تبدیل شده است؟ زیرا دوباره غم و اندوه به سراغمان آمده است.
بازآمدی و بر دل مجروح من چو پار
از غصه نیشتر زدی و بیشتر زدی
هوش مصنوعی: تو دوباره برگشتی و بر دل رنجیده من زخم‌های جدیدی زدی، مانند چاقویی که به زخم‌های قدیمی فشار می‌آورد و درد بیشتری ایجاد می‌کند.
تو آن نه‌ای مگر که به شر تاختی ز خیر
وآنگاه ره به زاده خیر البشر زدی
هوش مصنوعی: تو آن هستی که تنها وقتی به کمالات و فضایل انسانی دست یافتی که از ذخایر درونی خود استفاده کرده و در مسیر نیکو بودن گام برداشتی.
تو آن نه‌ای مگر که به جای کفی ز آب
پیکان به حلق اصغر خونین جگر زدی
هوش مصنوعی: تو آن نیستی که فقط به‌ظاهر و به خاطر اندکی از خواسته‌هایت به هر طریقی آسیب برسانی؛ مانند این که به جای کفی پر از آب، تیر را به حلق یک جوان بی‌گناه بزنید و او را آزار دهید.
آن سر که چرخ روی به پایش همی نهاد
بر نوک نی نموده به هر رهگذر زدی
هوش مصنوعی: هیچ کس سرنوشتش را نمی‌تواند به سادگی تغییر دهد؛ اگر کسی به نیکی قدم بردارد، دیگران نیز از او یاد می‌گیرند و تحت تأثیر او قرار می‌گیرند.
دستی که آستین ورا بوسه داد چرخ
در قطع آن تو دامن کین بر کمر زدی
هوش مصنوعی: دست کسی که آستین او را بوسید، حالا چرخ زمان به گونه‌ای او را قطع کرده که تو با کینه‌توزی، دامن خود را به کمر زدی.
با منقذبن مرّه شدی یار بس ز مکر
نزد پدر عمود به فرق پسر زدی
هوش مصنوعی: تو با زیبا رویی به محبت و لطف می‌نگری، اما در عین حال، مکر و حیله‌گری نیز در دل داری. پدرت با این‌که ظاهراً از تو حمایت می‌کند، اما در حقیقت در برابر محبت و دوستی‌تان، نوعی دشمنی در دل احساس می‌کند.
تو خود همان مهی که به پیشانی حسین
با سنگ جور نقشه شق القمر زدی
هوش مصنوعی: تو خود همان ماهي هستی که با سنگ سختی بر پیشانی حسین، نقشهٔ شکافتن ماه را ترسیم کردی.
تو خود همان مهی که به میل تنی شریر
در خمیه‌گاه آل پیمبر شرر زدی
هوش مصنوعی: تو خود همان ماهی که با ارادهٔ خویش، در جایی که اهل بیت پیامبر حضور دارند، آتش و شور و هیجان ایجاد کردی.
بر پیکر امام امم با زبان تیغ
زخمی دهان نبسته که زخمی دگر زدی
هوش مصنوعی: بر روی بدن امام بزرگ، زخم‌های زیادی وجود دارد و او با زبان تیغ، زخمی دیگر بر دل افراد وارد کرده‌اند که بیانگر درد و رنجی عمیق است.
شاهی که خاک مقدم او روح کیمیاست
بر نیزه سنان سرش از بهر زر زدی
هوش مصنوعی: شاهی که خاک پای او مانند روح کیمیا ارزشمند است، بر نیزه‌ای از سنان قرار گرفته و به خاطر زر و طلا سرش را از تن جدا کردی.
از کام خشک و چشم تر عترت رسول
تا حشر شعله در دل هر خشک و تر زدی
هوش مصنوعی: از لبان خشک و چشمان اشک‌آلود اهل بیت پیامبر تا روز قیامت، شعله‌ای در دل همه انسان‌ها، چه خشک و چه تر، روشن کردی.
از روبهان چند برانگیختی سپه
وآنگه به حیله پنجه با شیر نر زدی
هوش مصنوعی: چندین روباه را به جنگ آورده‌ای و سپس با حیله و نیرنگ، برخوردی با شیر نر داشته‌ای.
از دادگر نگشته به شرم و سکینه را
سیلی به رخ ز مردم بیدادگر زدی
هوش مصنوعی: من از عدالت منحرف نشده‌ام و چون به من سکینه آسیب رساند، متوجه شدم که ظلم و ستم در میان مردم چقدر ریشه‌دار است.
زینب که در سیر ز علی بود یادگار
او را به تازیانه هر بد سیَر زدی
هوش مصنوعی: زینب، که یادگار او در سفر به زعلی بود، با هر نگاه بدی که به او می‌کردی، مانند ضربه تازیانه‌ای بر او تاثیر می‌گذاشت.
هردم ز تست دیده جیحون گهر نثار
تا با چه زهره بر شه والا گهر زدی
هوش مصنوعی: هر لحظه از زندگی‌ام مانند جیحون، جواهراتی را نثارت می‌کند تا ببینم با چه زیبایی و شکوهی به پادشاه بزرگ می‌افزایی.