گنجور

شمارهٔ ۸

ای شهنشاهی که از یمن ثنای ذات تو
درسخاو درسخن زامثال و اقران برترم
از طفیل مدح خسرو وکش بقای خضر باد
با صمیری صاف تر زآئینه اسکندرم
بیست سالست اینکه درصد دفترت گفتم مدیح
لیکن ازگنجو رشه نی نام دریک دفترم
یا ملک را سیم وز ریش از کفاف ملک نیست
یا که من نزد ملک بی‌قدر چون سیم و زرم
نی ملک با کان وگوهر دشمنی دارد بطبع
زان مرا راند همی کز طبع کان گوهرم
لیک اگر یکقطره درجیحون چکد ازجود شاه
بنگری کز در بیضا رشک بحر اخضرم
ثلث نواب ار بدین مداح بوابت رسد
ربع مسکون تنگ گردد ازشرف برپیکرم
حالی ای سلطان جم اورنگ فرما همتی
تاکه باج از تاج کی گیرد شکوه افسرم
تا به کی پیچم ز غم کآخر چرا در هر دیار
مردم از شه می‌خورند و بنده از خود می‌خورم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای شهنشاهی که از یمن ثنای ذات تو
درسخاو درسخن زامثال و اقران برترم
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که در مدح و ستایش تو، سخن‌وران و شاعران دیگر را پشت سر گذاشته‌ام.
از طفیل مدح خسرو وکش بقای خضر باد
با صمیری صاف تر زآئینه اسکندرم
هوش مصنوعی: به برکت ستایش شاه و به کمک او، ممکن است زندگی و جاودانگی خضر (نماد زندگی جاوید) همواره باشد، و در عین حال، وجودی شفاف‌تر از آینه اسکندر (نماد قدرت و عظمت) یافت شود.
بیست سالست اینکه درصد دفترت گفتم مدیح
لیکن ازگنجو رشه نی نام دریک دفترم
هوش مصنوعی: حدود بیست سال است که در دفتر تو مدح و سخنانی نوشتم، اما از گنجینه خموشی و راز، هیچ نامی در یک دفترم ثبت نشده است.
یا ملک را سیم وز ریش از کفاف ملک نیست
یا که من نزد ملک بی‌قدر چون سیم و زرم
هوش مصنوعی: در دنیای نیکان و بزرگان، ثروت و وسعت با حقیقت و ارزش واقعی شخصیت سنجیده نمی‌شود. ممکن است من در نظر پادشاه هیچ ارزشی نداشته باشم، حتی اگر ثروتی قابل توجه داشته باشم. ارزش انسان به دارایی‌اش نیست، بلکه به شخصیت و دستاوردهایش بستگی دارد.
نی ملک با کان وگوهر دشمنی دارد بطبع
زان مرا راند همی کز طبع کان گوهرم
هوش مصنوعی: غیرت و قدرت طبیعت در من باعث شده است که با دنیای مادی و بی‌ارزش دشمنی داشته باشم؛ همچنان که ملک واقعی با خاک و گوهر کم‌ارزش خصومت دارد. به همین دلیل، من نیز از طبیعت خود دور می‌شوم.
لیک اگر یکقطره درجیحون چکد ازجود شاه
بنگری کز در بیضا رشک بحر اخضرم
هوش مصنوعی: اما اگر یک قطره از بخشش پادشاه بر زمین بیفتد، خواهی دید که درباید از حسادت به دریاهای سبز به آن قطره نگاه می‌کند.
ثلث نواب ار بدین مداح بوابت رسد
ربع مسکون تنگ گردد ازشرف برپیکرم
هوش مصنوعی: اگر سه نفر از نواب، این مداحی را بشنوند، ربع مسکونی به تنگی می‌آید و این به خاطر بزرگی و شرفی است که بر قامتم می‌زند.
حالی ای سلطان جم اورنگ فرما همتی
تاکه باج از تاج کی گیرد شکوه افسرم
هوش مصنوعی: ای سلطان، حالا که در اوج قدرت هستی، تلاش کن تا کسی نتواند باج و خراجی از تو بگیرد و خود را با شکوه و عظمت افسران نشان دهی.
تا به کی پیچم ز غم کآخر چرا در هر دیار
مردم از شه می‌خورند و بنده از خود می‌خورم
هوش مصنوعی: تا کی باید از غم و اندوه فرار کنم؟ چرا مردم در هر جا از خوشی‌های زندگی لذت می‌برند، اما من همواره درگیر خودم هستم و نمی‌توانم شاد باشم؟