شمارهٔ ۱۱
نبندد مرد عاقل دل بد این فرتوت زن دنیا
که سودش جملگی سو کستوشکرش سربسرشکوی
بلی عاقل نداند شش جهه را غیر افسانه
بلی کامل نبیند نه فلک را جز باستهزا
بمیرد پیش از مردن ببخشاید پس از جستن
که گنجش بر روان رنج است و عزش در نظر عزی
بسان راد سعدالملک کز نیروی دانائی
همی در زندگانی خویشتن را داند از موتی
اگر پاید جز از ایزد نخواهد مکنت و رامش
وگر میرد جز از یزدان نخواهد جنت و طوبی
ولیکن اف بگیتی کاینچنین میری مجرد را
کنون چندیست کش مسلول کرد ازگونه گون حمی
کسی کاندر بقا هردم فنا را یافتی مدغم
از این بیماریش دل داد بر ترک جهان فتوی
چو اندر فطرت جیحون بخود دیدی خلوص افزون
زوی پیش از وفاتش خواست مرتاریخ را انشا
مردد درحیات و بر مماتش فکرها کردم
که برافنای او خوفم بدو زابقای اوبشری
خرد هی زد به من اخر که ای مامور ما آخر
بگو مقرون به لطف حق چه در دنیا چه در عقبی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نبندد مرد عاقل دل بد این فرتوت زن دنیا
که سودش جملگی سو کستوشکرش سربسرشکوی
هوش مصنوعی: مرد عاقل نباید دل به این زن فرتوت و پیر ببندد، زیرا همگی نفع این دنیا به حال او نیست و شکرش هم سرشار از شکایت است.
بلی عاقل نداند شش جهه را غیر افسانه
بلی کامل نبیند نه فلک را جز باستهزا
هوش مصنوعی: البته که عاقل نمیتواند شش جنبه (از زندگی یا هستی) را جز به صورت داستان تصور کند و هیچگاه نمیتواند کمال را در فلک (آسمان) جز از طریق تمسخر ببیند.
بمیرد پیش از مردن ببخشاید پس از جستن
که گنجش بر روان رنج است و عزش در نظر عزی
هوش مصنوعی: انسانی که پیش از مرگ از خودگذشتگی و بخشش را تجربه کند، به نوعی مرده است. زیرا گنج حقیقتی که در درون او وجود دارد، به شدت از مشکلات و سختیها رنج میبرد و چهره واقعی آن را در مواجهه با دنیا نمیتوان به راحتی مشاهده کرد.
بسان راد سعدالملک کز نیروی دانائی
همی در زندگانی خویشتن را داند از موتی
هوش مصنوعی: مانند راد سعدالملک، که با نیروی دانایی خود، به خوبی میداند که در زندگیاش چگونه باید عمل کند و از مرگ بیخبر است.
اگر پاید جز از ایزد نخواهد مکنت و رامش
وگر میرد جز از یزدان نخواهد جنت و طوبی
هوش مصنوعی: اگر نعمت و خوشی از جانب خدا نباشد، پایداری نخواهد داشت و اگر کسی بمیرد، جز به خواست خدا به بهشت و درخت طوبی نخواهد رسید.
ولیکن اف بگیتی کاینچنین میری مجرد را
کنون چندیست کش مسلول کرد ازگونه گون حمی
هوش مصنوعی: اما افسوس بر حال کسی که اینگونه احساس میکند، حالا چه مدت است که تبدار و بیمار است و از چهرهاش مشخص است.
کسی کاندر بقا هردم فنا را یافتی مدغم
از این بیماریش دل داد بر ترک جهان فتوی
هوش مصنوعی: کسی که در زندگیاش همیشه فنا و زوال را مشاهده کرده، دلش را به خاطر این بیماری به ترک دنیا واگذار کرده است.
چو اندر فطرت جیحون بخود دیدی خلوص افزون
زوی پیش از وفاتش خواست مرتاریخ را انشا
هوش مصنوعی: زمانی که در ذات طبیعت جیحون خالصی و ناب را دیدی، پیش از مرگش از تاریخ خواست تا داستانی بنویسد.
مردد درحیات و بر مماتش فکرها کردم
که برافنای او خوفم بدو زابقای اوبشری
هوش مصنوعی: من در مورد زندگی و مرگ او به تفکر نشستم و از این که او را بر باد فنا ببینم، نگرانم؛ زیرا از سالهای گذشتهاش، او را انسانی شایسته و با ارزش میدانم.
خرد هی زد به من اخر که ای مامور ما آخر
بگو مقرون به لطف حق چه در دنیا چه در عقبی
هوش مصنوعی: خرد به من هشدار میدهد که ای فرستادهی ما، حالا بگو که به همراه رحمت خداوند چه بر ما خواهد گذشت، چه در این دنیا و چه در آخرت.