گنجور

شمارهٔ ۷

دلت آن به که به هم چشمی چشم تو نکوشد
یا به بیماریش از صحت خود چشم بپوشد
تو بعناب مداوا نتوانی که زخجلت
پیش عناب لبت شیره عناب بخوشد
خود چه دلسوخته بوسه زدت کز تف عشقش
تب برآوردی وزان لب همه تبخاله بجوشد
گو طبیعت ندهد نسخه بتجویز بنفشه
که برخط تو عطار بنفشه نفروشد
اگر از ناله نی تابش تب از تو شود طی
گوش سوی دل من دارکه چون نی بخروشد
بسکه شیرین لب تو خنده زد از گریه جیحون
ننشینم ترش ار چند گهی تلخ بنوشد
زعفرانیست رخت از تب وزانش بستودم
که همی خواجه به خنده غزلم چون بنیوشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلت آن به که به هم چشمی چشم تو نکوشد
یا به بیماریش از صحت خود چشم بپوشد
هوش مصنوعی: دل تو بهتر است که به خاطر حسادت به دیگران تلاش نکند یا به خاطر بیماری کسی، از سلامتی خود چشم‌پوشی نکند.
تو بعناب مداوا نتوانی که زخجلت
پیش عناب لبت شیره عناب بخوشد
هوش مصنوعی: تو نمی‌توانی برای درمان خود به عناب مراجعه کنی؛ زیرا شرم تو مانع از این است که لب‌های شیرینت به عناب برسند.
خود چه دلسوخته بوسه زدت کز تف عشقش
تب برآوردی وزان لب همه تبخاله بجوشد
هوش مصنوعی: عشق تو چنان در دل من آتش افکنده که وقتی بوسه‌ای به لبانت زدم، شعله‌های آن عشق به جانم افتاد و از آن لب، تمامی تنم در حال جوش و خروش شد.
گو طبیعت ندهد نسخه بتجویز بنفشه
که برخط تو عطار بنفشه نفروشد
هوش مصنوعی: اگر طبیعت به عطر بنفشه اجازه ندهد به دستور عمل خاصی تولید شود، پس عطار هم نمی‌تواند عطری از بنفشه روی خط تو بفروشد.
اگر از ناله نی تابش تب از تو شود طی
گوش سوی دل من دارکه چون نی بخروشد
هوش مصنوعی: اگر صدای نی به گوش برسد و از آن زاری و ناله‌ای بلند شود، این صدا چنان تاثیری روی من می‌گذارد که دلم پر از احساسات و شور و شوق می‌شود. این ناله‌ها به من منتقل می‌شوند و مرا به‌سوی خود جلب می‌کنند.
بسکه شیرین لب تو خنده زد از گریه جیحون
ننشینم ترش ار چند گهی تلخ بنوشد
هوش مصنوعی: به خاطر لب‌های شیرین تو، که همیشه لبخند می‌زنند، هرگز از گریه دور نمی‌شوم، هرچند که گاهی تلخی هم به چشیده می‌شود.
زعفرانیست رخت از تب وزانش بستودم
که همی خواجه به خنده غزلم چون بنیوشد
هوش مصنوعی: رنگ چهره‌ات مانند زعفران است و از شدت عشق به تو دچار تب و تب‌دیدگی شده‌ام. خواجه، چون غزل مرا شنید به خنده افتاد.