گنجور

شمارهٔ ۶

چشمت به تیر غمزه دلم را نشانه کرد
این لطف هم که کرد بمستی بهانه کرد
زاهد حدیث حور کند ای پسر می آر
مردانگی نداشت خیالی زنانه کرد
از پیر میفروش کرامت عجب مدار
عمری بصدق خدمت این آستانه کرد
گر دین و دل بگندم خالت دهم چه باک
آدم بهشت بر سراین گونه دانه کرد
دیشب حکایت از سر زلف نمود دل
شب را دراز دید و هوای فسانه کرد
دردا که پیکهای مرا حسن آن نگار
دیوانه کرد و باز بسویم روانه کرد
نقش رخ تو از دل جیحون نمیرود
این طرفه آتشی است که درآب خانه کرد
آفاق را چو کلک ملکزاده مشک بیخت
هرگه شکنج زلف ترا باد شانه کرد
چشم چراغ داد محمد رفیع راد
کز نظم خویش حلقه به گوش زمانه کرد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشمت به تیر غمزه دلم را نشانه کرد
این لطف هم که کرد بمستی بهانه کرد
هوش مصنوعی: نگاه زیبایت به دل من هدف قرار گرفت و این مهربانی که انجام دادی، دلیلی شد برای اینکه در خوشحالی غرق شوم.
زاهد حدیث حور کند ای پسر می آر
مردانگی نداشت خیالی زنانه کرد
هوش مصنوعی: زاهد، درباره‌ی حوریان صحبت می‌کند، اما تو به عنوان یک مرد این‌جا از مردانگی خود استفاده کن و اجازه نده که افکار زنانه دست و پاگیرت شود.
از پیر میفروش کرامت عجب مدار
عمری بصدق خدمت این آستانه کرد
هوش مصنوعی: از پیر میفروش، توقع کارهای شگفت‌انگیز نداشته باش. او سال‌ها با صداقت و تلاش، به این درگاه خدمت کرده است.
گر دین و دل بگندم خالت دهم چه باک
آدم بهشت بر سراین گونه دانه کرد
هوش مصنوعی: اگر دین و دل من خراب شود، چه اهمیتی دارد، وقتی آدم در بهشت به خاطر چنین دانه‌ای دست به گناه زد؟
دیشب حکایت از سر زلف نمود دل
شب را دراز دید و هوای فسانه کرد
هوش مصنوعی: دیشب موضوعی از زیبایی و پیچیدگی موها را مطرح کردم، در حالی که شب طولانی بود و تمایل به داستان‌سرایی به وجود آمد.
دردا که پیکهای مرا حسن آن نگار
دیوانه کرد و باز بسویم روانه کرد
هوش مصنوعی: افسوس که فرستاده‌های من، عشق آن معشوق را در دل شگفت‌زده کردند و دوباره به سمت من فرستادند.
نقش رخ تو از دل جیحون نمیرود
این طرفه آتشی است که درآب خانه کرد
هوش مصنوعی: تصویر چهره‌ات از دل رود جیحون فراموش نمی‌شود. این مانند آتشی است که در آب شعله‌ور شده و خاموش نمی‌گردد.
آفاق را چو کلک ملکزاده مشک بیخت
هرگه شکنج زلف ترا باد شانه کرد
هوش مصنوعی: در هر بار که نغمه‌ای خوش از دور شنیده می‌شود، گویی دست طبیعت به زیبایی‌های جهان اشاره می‌کند و همچنین، هر بار وزش باد، گیسوان زیبا و خمیده تو را مانند شانه‌ای نوازش می‌کند.
چشم چراغ داد محمد رفیع راد
کز نظم خویش حلقه به گوش زمانه کرد
هوش مصنوعی: چشم او مانند نوری است که به دیگران راه می‌دهد و محمد رفیع راد با نظم و آثارش، به گونه‌ای توجه زمانه را به خود جلب کرده است.