شمارهٔ ۲
شرف دهد چو نگارین من دبستان را
کشد زرشک دبستان هزار بستان را
ببین بطره و لعلش اگر ندیدستی
بدست اهرمنی خاتم سلیمان را
بجز تعلق رنگین رخش بمشکین زلف
چنین علاقه کم افتد بکفر ایمان را
مرا تصور چهرش کجا دهد تسکین
که تشنگی نبرد وصف آب عطشان را
گشاده دست تطاول بروی اوتا زلف
ز رهزنی بقفا بسته دست شیطان را
مرا که بیدل و دینم ز زلف او چه هراس
که نیست وحشت خاطره زدزد عریان را
بدامن شب زلفش نمیرسد چون دست
سزد چو صبح اگر بر درم گریبان را
مگر بگندم از آن خال جلوه دید آدم
که خود به نیم جوانگاشت باغ رضوان را
مرا که در رمضان هم زچشم او مستی است
چرا ببدرقه پویم بباده شعبان را
همی چو زلف تو افتادگی کند جیحون
گدانگر که پی همسریست سلطان را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شرف دهد چو نگارین من دبستان را
کشد زرشک دبستان هزار بستان را
هوش مصنوعی: وقتی محبوب من به مدرسه میآید، زیبایی و شکوهی به آنجا میبخشد که مانند زرشک، هزار باغ را زنده و خوش رنگ میکند.
ببین بطره و لعلش اگر ندیدستی
بدست اهرمنی خاتم سلیمان را
هوش مصنوعی: اگر بطره و انگشتری سرخ رنگش را نمیدیدی، انگار که آن را به دست موجودی شرور و عذابآور قرار دادهاند، همانند انگشتری سلیمان که قدرت خاصی داشت.
بجز تعلق رنگین رخش بمشکین زلف
چنین علاقه کم افتد بکفر ایمان را
هوش مصنوعی: به جز علاقهی عمیق و خاصی که به رنگینکمانی از زیباییهای چهرهاش دارم، از این علاقه به این زلفهای مشکی کاسته نمیشود و این موضوع میتواند به معنای زیر سوال رفتن ایمان من باشد.
مرا تصور چهرش کجا دهد تسکین
که تشنگی نبرد وصف آب عطشان را
هوش مصنوعی: تصور چهره او نمیتواند به من آرامش بدهد، مانند این است که تشنگی نتواند وصف آب را به درستی بیان کند.
گشاده دست تطاول بروی اوتا زلف
ز رهزنی بقفا بسته دست شیطان را
هوش مصنوعی: دستش را به راحتی دراز کرده و به زیباییهای او توجه میکند، اما به زلفش اجازه نمیدهد که به آسانی دست شیطان نزدیک شود.
مرا که بیدل و دینم ز زلف او چه هراس
که نیست وحشت خاطره زدزد عریان را
هوش مصنوعی: من که بیپروا و دلباختهام، از زلف او چه ترسی دارم؟ زیرا هیچ وحشتی از یادآوری عریان و بیپوشش ندارم.
بدامن شب زلفش نمیرسد چون دست
سزد چو صبح اگر بر درم گریبان را
هوش مصنوعی: در شب برایم دسترسی به زلف او ممکن نیست، مثل اینکه صبح اگر به در خانهام بیاید، نمیتوانم دستم را بر روی گریبانم بگذارم.
مگر بگندم از آن خال جلوه دید آدم
که خود به نیم جوانگاشت باغ رضوان را
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که زیبایی آن خال، نظر آدم را به خود جلب کند، به طوری که او حتی باغ بهشت را نبیند؟
مرا که در رمضان هم زچشم او مستی است
چرا ببدرقه پویم بباده شعبان را
هوش مصنوعی: در ماه رمضان که هنوز از نگاه او مدهوش و سرمست هستم، چرا باید به استقبال ماه شعبان بروم و خود را با می و شراب مشغول کنم؟
همی چو زلف تو افتادگی کند جیحون
گدانگر که پی همسریست سلطان را
هوش مصنوعی: وقتی زلف تو به زمین میافتد، جیحون هم به آن حالت درمیآید. مراقب باش که این دلیلی بر جستجو و تلاش برای همسری است که به مقام سلطنت نزدیک باشد.