گنجور

شمارهٔ ۱

بس که دیدم همه سو آن بت هرجائی را
هیچ نشتاخته‌ام معنی تنهایی را
نیست مغزم دمی از نکهت زلفش خالی
تا چه سرّ است نهان این سر سودائی را
زاهدا دور شو از باده‌پرستان که بالطبع
تاب خشکی نبود مردم دریائی را
تا که مشغول صفاتی، نبری راه به ذات
بگذر از عالم نی گر طلبی نائی را
در مژه تا چه فسون باشدش آن خسرو حسن
تا به اکنون که نکو کرده صف آرائی را
سیم اشک و زر چهرم بود ار هیچم نیست
عشق تو داده به من فقر و توانائی را
زیر این طاق مقرنس نسزد منزل دل
خانه سخت است مکان مردم صحرائی را
کور باید نظر از هر چه به جز طلعت دوست
گرچو جیحون طلبی لذت بینایی را
نیکنامی است چو مطبوع به دوران امیر
مپسند از دل ما این همه رسوائی را
خان دریا دل صافی گهر راد، حسین
که فلک ختم بدو ساخته مولائی را

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بس که دیدم همه سو آن بت هرجائی را
هیچ نشتاخته‌ام معنی تنهایی را
هوش مصنوعی: من آنچنان به دیدن آن بت که هر جا حضور دارد، مشغول شدم که حتی معنی تنهایی را هم درک نکرده‌ام.
نیست مغزم دمی از نکهت زلفش خالی
تا چه سرّ است نهان این سر سودائی را
هوش مصنوعی: ذهن من هیچ‌گاه از عطر و جاذبه زلف او خالی نیست؛ نمی‌دانم این راز پنهان چیست که این دیوانگی را به وجود آورده است.
زاهدا دور شو از باده‌پرستان که بالطبع
تاب خشکی نبود مردم دریائی را
هوش مصنوعی: از زاهدان دوری کن و به جمع باده‌پرستان بپیوند، زیرا انسان‌های دریایی نمی‌توانند خشکی را تحمل کنند.
تا که مشغول صفاتی، نبری راه به ذات
بگذر از عالم نی گر طلبی نائی را
هوش مصنوعی: تا زمانی که درگیر ویژگی‌ها و صفات هستی، نمی‌توانی به حقیقت و ذات واقعی دست یابی. اگر به دنبال نیایی هستی، باید از این دنیای مادی و ظاهری عبور کنی.
در مژه تا چه فسون باشدش آن خسرو حسن
تا به اکنون که نکو کرده صف آرائی را
هوش مصنوعی: در مژه‌های او چه جادو و سحری نهفته است که آن شاه زیبایی تاکنون با این زیبایی خود صف‌آرایی کرده است.
سیم اشک و زر چهرم بود ار هیچم نیست
عشق تو داده به من فقر و توانائی را
هوش مصنوعی: صورت من با اشک‌های نقره‌ای و چهره‌ام با طلای عشق تو آراسته است. اگرچه به نظر می‌رسد چیزی ندارم، اما عشق تو به من فقر و ثروت را همزمان بخشیده است.
زیر این طاق مقرنس نسزد منزل دل
خانه سخت است مکان مردم صحرائی را
هوش مصنوعی: زیر این طاق زیبا، جای دل نیست و خانه سخت است؛ جای خواب مردم بیابانی نیست.
کور باید نظر از هر چه به جز طلعت دوست
گرچو جیحون طلبی لذت بینایی را
هوش مصنوعی: باید چشمانت را از هر چیزی جز چهره دوست ببندی. حتی اگر بخواهی به بزرگی جیحون (رودی بزرگ) نگاه کنی، باز هم لذت دیدن را در صورت دوست پیدا می‌کنی.
نیکنامی است چو مطبوع به دوران امیر
مپسند از دل ما این همه رسوائی را
هوش مصنوعی: خوبی و نیک نامی مانند خوشبویی است که در زمان حاکمیت امیر قابل قبول نیست، از دل ما این همه رسوایی و بدنامی را نپسند.
خان دریا دل صافی گهر راد، حسین
که فلک ختم بدو ساخته مولائی را
هوش مصنوعی: حسین، آن فرد بزرگ و با صفا که دریا دل و پاک و با ارزش است، به عنوان مولای ما شناخته می‌شود و آسمان به خاطر او شکل گرفته است.