گنجور

شمارهٔ ۷۵ - مطلع ثانی

کیستم من آنکه بوسد آسمان غبرای من
به ز امروز است از الطاف حق فردای من
گیرد اسیاف ملوک اندر غلاف از بیم زنگ
از غلاف آید برون چون صارم برای من
رای من سازد شب دیجور را روشن چو روز
بر شب دیجور اگر عکسی فتد از رای من
بر زمین بیدار بختی آسمان چون من ندید
هم مگر در خواب بیند بعد از این همتای من
هفت بحر موج زن را گر فرا سنجی بوهم
قطره باشد ز بحر طبع گوهر زای من
دید چون ایوان من کیوان بحسرت گفت کاش
بود خشتی زین بنانه گنبد خضرای من
چون شنید ایوان من گفت ای زحل بیجا ملاف
کاین دنائت دور بود از فطرت بنای من
هر که را زاعیان کیهان بنگری بوده است خود
چاکر اجداد من یابنئده آبای من
میر اصطبلم ببندد از فلک پیمای مهر
گوی زرین بردم خنگ جهان پیمای من
شه نژادا کامگارا خود چه دانی کز سپهر
تا چه حد افسردگی دارد دل شیدای من
خسروی بودم که شیرینم زمشکو تاخت رخ
وامقی بودم که بر بود آسمان عذرای من
گر نگیری دست من پس دست شو از هست من
پایمردی کن اگر داری سر ابقای من
تا بود گردنده گردون تا چمد رخشند مهر
عرش گوید ای تراب درگهت ملجای من

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کیستم من آنکه بوسد آسمان غبرای من
به ز امروز است از الطاف حق فردای من
هوش مصنوعی: من کیستم که به خاطر من، آسمان را می‌بوسد؟ امروز برای من بهتر است، چون فردای من از رحمت‌های خدا برخوردار خواهد بود.
گیرد اسیاف ملوک اندر غلاف از بیم زنگ
از غلاف آید برون چون صارم برای من
هوش مصنوعی: در سایه وحشت از زنگی که به وجود آمده، حکام به خواب رفته‌اند و ترس از خطر باعث شده که مانند شمشیری تیز، آماده‌ی ظهور و جنگ شوند.
رای من سازد شب دیجور را روشن چو روز
بر شب دیجور اگر عکسی فتد از رای من
هوش مصنوعی: اگر افکار و اندیشه‌های من به میدان بیایند، می‌توانند شب تاریک را مانند روز روشن کنند، حتی اگر فقط یک تصویر از آن افکار در این شب تاریک بیفتد.
بر زمین بیدار بختی آسمان چون من ندید
هم مگر در خواب بیند بعد از این همتای من
هوش مصنوعی: در این دنیا، کسی مانند من را آسمان به بیداری نخواهد دید، مگر اینکه در خواب. در آینده هم کسی برابری چون من نخواهد یافت.
هفت بحر موج زن را گر فرا سنجی بوهم
قطره باشد ز بحر طبع گوهر زای من
هوش مصنوعی: اگر هفت دریا را که موج‌زنان است بسنجی، به اندازه‌ای که من در وجودم دارم، یک قطره بیشتر نخواهد بود. در واقع، دریاهای بزرگ با حال و هوای خود، هیچ‌گاه به اندازه‌ی گوهرهایی که از طبع من به وجود می‌آید نمی‌توانند ارزش داشته باشند.
دید چون ایوان من کیوان بحسرت گفت کاش
بود خشتی زین بنانه گنبد خضرای من
هوش مصنوعی: وقتی که آسمان را نظاره کردم، حسرت خوردم و گفتم ای کاش یکی از آجرهای این بنای زیبای سبز رنگ من بود.
چون شنید ایوان من گفت ای زحل بیجا ملاف
کاین دنائت دور بود از فطرت بنای من
هوش مصنوعی: وقتی ایوان من را دید، گفت ای زحل که به اشتباه اینجا هستی، زیرا این رفتار ناپسند تو از ذات نیکو و بنیان من دور است.
هر که را زاعیان کیهان بنگری بوده است خود
چاکر اجداد من یابنئده آبای من
هوش مصنوعی: هر کسی که در کیهان نگاه کند، می‌بیند که او نیز همچون من، خادم جدان و اجداد من بوده است.
میر اصطبلم ببندد از فلک پیمای مهر
گوی زرین بردم خنگ جهان پیمای من
هوش مصنوعی: میری که بر پیکر زمین سوار است، از آسمان صدای مهر را قطع می‌کند و من گوی زرینی را از او گرفتم که نشان‌دهنده قدرت من در مدیریت دنیا است.
شه نژادا کامگارا خود چه دانی کز سپهر
تا چه حد افسردگی دارد دل شیدای من
هوش مصنوعی: ای فرزند شاه، تو از چه می‌دانی که دل عاشق من تا چه اندازه از بلای آسمان غمگین است؟
خسروی بودم که شیرینم زمشکو تاخت رخ
وامقی بودم که بر بود آسمان عذرای من
هوش مصنوعی: من شاهی بودم که زیبایی‌ام دلنشین و شیرین است، و در عین حال، مثل ستاره‌ای روشن در آسمان، عذرای من بر بلندی‌ها درخشان است.
گر نگیری دست من پس دست شو از هست من
پایمردی کن اگر داری سر ابقای من
هوش مصنوعی: اگر دست من را نگیری، پس از وجود من جدا شو. اگر قدرت پایداری و حمایت از من را داری، ثابت قدم باش.
تا بود گردنده گردون تا چمد رخشند مهر
عرش گوید ای تراب درگهت ملجای من
هوش مصنوعی: تا زمانی که چرخ روزگار در حرکت باشد و آفتاب در آسمان بدرخشد، ای خاک، درگاه تو پناگاه من است.