گنجور

شمارهٔ ۷۲ - وله

از صدر جهان امروز آفاق طرب‌زا بین
وآن طلعت زیبا را در خلعت دیبا بین
هم لطف الهی را در رافت شاهی جوی
هم خلعت والا را بر آن قد و بالا بین
یرلیغ ملک بر خوان تبلیغ رسل بشنو
هر راز که پنهان بود امروز هویدا بین
در صدره پور شاه از دو کف راد صدر
هم دولت کان بنگر هم صولت دریا بین
زین جمله مفرح‌تر در محفل این عشرت
چون حضرت جیحون را با چامه شیوا بین
هم بذله شیرینش چون باده دیرین دان
هم گفت مقفایش چون شهد مصفا بین
تو نیز مها زین جشن برگیر حجاب از رخ
وآنگه به حجاب از شرم صد زهره زهرا بین
این صدر ممالک را وین بدر مسالک را
در شش جهت گیتی مردانه و یکتا بین
زین صدر جهان عشاق با دلبرشان میثاق
پس گر بودت انصاف در یزد بخارا بین
ترکی که ز خونریزی بُد فتنهٔ چنگیزی
شد رام رُنود امروز شایانی یاسا بین
هر سو پسری چون بدر مشکین‌خط و سیمیمن‌صدر
در منطقه خدمت ماننده جوزا بین
هر گوشه ز شوخی مست کش ساغر می در دست
خون دل وامق را در پنجه عذرا بین
ای ماه تو نیز از می بفزا به صفای روح
وز کشته دخت رَز اعجاز مسیحا بین
ترکی چو ترا جز مست سخت است گرفتن دست
جامی کش و کامی ده جان خواه و مهیا بین
بنشین و گلستان را شرمنده و شیدا کن
برخیز و صنوبر را پژمرده و رسوا بین
تاری ز خم گیسو بگشای و پس از هر سو
هی شاخه سنبل بو هی عنبر سارا بین
شوخی چو تو از کنعان شیخی چو من از صنعان
نشنیده خرد هرگز این دور فتن‌زا بین
نی فتنه به عهد صدر با کس نتواند غدر
بر عاشق خویش ای ترک با چشم مواسا بین
حکمش چو قضا در دهر بر هر چه مسلم دان
کلکش چو قدر در ملک بر هر چه توانا بین
بر جای نیاکان باز بنشاند شهش ز اعزاز
زین خسرو نیکی ساز این شفقت برجا بین
چندی نشدش گر بخت در سجده به پای تخت
زآن سوءِ قضا بگذر این حسن تقاضا بین
هر صبح ورا آزاد ز آبستنی شب دان
هر شام ورا فارغ زاندیشه فردا بین
آنجا که ز کف جود ریزد گهر منضود
پر ارض مطبق را تا چرخ معلا بین
هر صبح دمد تا مهر هر شام بود تا نجم
صد عیش مهنایش زین گونه مهیا بین

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از صدر جهان امروز آفاق طرب‌زا بین
وآن طلعت زیبا را در خلعت دیبا بین
هوش مصنوعی: از بالاهای دنیا امروز، زیبایی و شادی را ببینید، و آن چهره‌ی زیبا را که در لباسی نرم و حريری پوشیده است، تماشا کنید.
هم لطف الهی را در رافت شاهی جوی
هم خلعت والا را بر آن قد و بالا بین
هوش مصنوعی: هم از لطف خداوندی بهره ببر و هم در مهربانی پادشاهی جستجو کن. همچنین زیبایی و شکوه را در قامت بلند او مشاهده کن.
یرلیغ ملک بر خوان تبلیغ رسل بشنو
هر راز که پنهان بود امروز هویدا بین
هوش مصنوعی: ای ملک، بر سفره‌ای که خبرهای رسل (پبامبران) در آن است، گوش کن به هر رازی که امروز آشکار شده و پنهان بود.
در صدره پور شاه از دو کف راد صدر
هم دولت کان بنگر هم صولت دریا بین
هوش مصنوعی: در بالای تخت پادشاهی، دو دست بزرگ وجود دارد که هم از نظر دولت و موقعیت و هم از نظر قدرت و عظمت، مانند دریا چشمگیر است.
زین جمله مفرح‌تر در محفل این عشرت
چون حضرت جیحون را با چامه شیوا بین
هوش مصنوعی: از میان تمام لحظات شاد و دلپذیر، این محفل به قدری زیباست که مانند رود جیحون با نغمه‌ای دلنشین جلوه‌گری می‌کند.
هم بذله شیرینش چون باده دیرین دان
هم گفت مقفایش چون شهد مصفا بین
هوش مصنوعی: شیرینی شوخی‌هایش را مانند شراب قدیمی درک کن و حرف‌هایش را مثل شهد خالص و زلال ببین.
تو نیز مها زین جشن برگیر حجاب از رخ
وآنگه به حجاب از شرم صد زهره زهرا بین
هوش مصنوعی: تو نیز از این جشن بهره‌مند شو و حجابت را از چهره‌ات بردار، سپس به خاطر شرم و حیا، زیبایی خود را به نمایش بگذار.
این صدر ممالک را وین بدر مسالک را
در شش جهت گیتی مردانه و یکتا بین
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که این سرزمین برترین است و در مسیرهای خود، یعنی راه‌های اصلی آن، روشن و روشنفکر است. به طور کلی، در شش جهت دنیا، به مردانگی و یکتایی توجه شده است.
زین صدر جهان عشاق با دلبرشان میثاق
پس گر بودت انصاف در یزد بخارا بین
هوش مصنوعی: از این مقام و جایگاه عشق، دل‌باختگان به پیمانی با محبوب خود دست یافته‌اند. پس اگر انصاف داشته باشی، در یزد به شهر بخارا نگاه کن.
ترکی که ز خونریزی بُد فتنهٔ چنگیزی
شد رام رُنود امروز شایانی یاسا بین
هوش مصنوعی: ترکی که به خاطر خونریزی و فتنه چنگیز خان دچار آشفتگی شد، امروز به آرامش و ثباتی دست یافته است که شایسته‌ی توجه و احترام است.
هر سو پسری چون بدر مشکین‌خط و سیمیمن‌صدر
در منطقه خدمت ماننده جوزا بین
هوش مصنوعی: در هر طرف، پسری با چهره‌ای خوش‌سیما و موهایی چون مشک دیده می‌شود، که در میانه منطقه مانند ستاره‌ی دوتایی درخشان است.
هر گوشه ز شوخی مست کش ساغر می در دست
خون دل وامق را در پنجه عذرا بین
هوش مصنوعی: در هر گوشه‌ای از این بهار شاداب، سوگل‌هایی فریبنده به مستی و شعف مشغولند، در حالی که در دستشان جامی از شراب است. در میان این خوشحالی‌ها، دل شکسته وامیق را می‌توان دید که عذرا، معشوقش، به او توجه دارد.
ای ماه تو نیز از می بفزا به صفای روح
وز کشته دخت رَز اعجاز مسیحا بین
هوش مصنوعی: روح خود را با نوشیدن می زنده نگه‌دار و به زیبایی‌های زندگی، همچون اعجاز مسیحایی که دختری از گل رز به ارمغان آورده، توجه کن.
ترکی چو ترا جز مست سخت است گرفتن دست
جامی کش و کامی ده جان خواه و مهیا بین
هوش مصنوعی: اگر عشق و محبت تو در دل من راسخ و قوی باشد، نگه‌داشتن و حفظ این احساس کار دشواری است. باید برای رسیدن به آنچه می‌خواهی، از زندگی لذت ببری و آمادگی برای استقبال از آن را داشته باشی.
بنشین و گلستان را شرمنده و شیدا کن
برخیز و صنوبر را پژمرده و رسوا بین
هوش مصنوعی: بنشین و با زیبایی‌ات گلستان را تحت تأثیر قرار بده و شگفت‌زده‌اش کن، سپس بلند شو و ببین چگونه درختان صنوبر پژمرده و مایوس شده‌اند.
تاری ز خم گیسو بگشای و پس از هر سو
هی شاخه سنبل بو هی عنبر سارا بین
هوش مصنوعی: موهای خود را باز کن و بگذار بوی خوش سنبل و عطر خوش عنبربویی که در اطرافت حس می‌شود، در فضا بپاشد.
شوخی چو تو از کنعان شیخی چو من از صنعان
نشنیده خرد هرگز این دور فتن‌زا بین
هوش مصنوعی: شوخی که تو از کنعان به زبان می‌آوری، مثل لطیفه‌ایست که من از صنعان می‌گویم؛ خردمند هیچ‌گاه هرگز نشنیده که این دو دسته از شوخی‌ها چقدر از هم فاصله دارند.
نی فتنه به عهد صدر با کس نتواند غدر
بر عاشق خویش ای ترک با چشم مواسا بین
هوش مصنوعی: نی فتنه در زمان صدر اول قابل گفتگو نیست، اما عشق واقعی نمی‌تواند به کسی خیانت کند. ای ترک، با چشمان مهربان خود به جانبازی عشق نگاه کن.
حکمش چو قضا در دهر بر هر چه مسلم دان
کلکش چو قدر در ملک بر هر چه توانا بین
هوش مصنوعی: حکم خداوند در جهان بر هر چیزی که قطعی و مسلم است جاری می‌شود، همان‌طور که سرنوشت هر چیزی در دنیا بر اساس توانایی آن تعیین می‌شود.
بر جای نیاکان باز بنشاند شهش ز اعزاز
زین خسرو نیکی ساز این شفقت برجا بین
هوش مصنوعی: پادشاهی که به احترام نیاکان خود دست به کار می‌شود، باید از این بزرگی و محبت به خوبی بهره ببرد و این شفقت را همواره حفظ کند.
چندی نشدش گر بخت در سجده به پای تخت
زآن سوءِ قضا بگذر این حسن تقاضا بین
هوش مصنوعی: مدت زیادی نگذشته که بخت با افتخار در برابر تخت سلطنت به سجده درآمد. اما به خاطر قضا و تقدیر بد، این درخواست زیبا را نادیده گرفت.
هر صبح ورا آزاد ز آبستنی شب دان
هر شام ورا فارغ زاندیشه فردا بین
هوش مصنوعی: هر صبح، او از بار سنگین شب گذشته رهایی می‌یابد و هر عصر، از نگرانی‌های فردا خالی است.
آنجا که ز کف جود ریزد گهر منضود
پر ارض مطبق را تا چرخ معلا بین
هوش مصنوعی: در جایی که بخشش و generosity از دست کسی به صورت مرواریدهای گرانبها فرومی‌ریزد، زمین به‌گونه‌ای گسترده است که تا آسمان آبی مشهود باشد.
هر صبح دمد تا مهر هر شام بود تا نجم
صد عیش مهنایش زین گونه مهیا بین
هوش مصنوعی: هر صبح که خورشید طلوع می‌کند تا زمانی که آفتاب غروب کند، و تا زمانی که ستاره‌ها در آسمان پیداشوند، زندگی پر از شادی و خوشی را در این دنیا مشاهده کن.