گنجور

شمارهٔ ۷۱ - در تهنیت عید صیام

رسید عید کمین کرد و تاخت بر رمضان
چنانکه یکشبه یک ساله ره گریخت از آن
خراب کرد بدانگونه عید خانه صوم
که جان به تهنیتش گفت خانه آبادان
همین معامله را پار چرخ با اوکرد
چنانکه یازده مه خود نبد ز روزه نشان
ولیک بسکه وسایط چرخ انگیخت
دوباره یافت حکومت پس از مه شعبان
نخست شب که زجام هلال لب تر کرد
زخشک مغزی و مستی زخلق دوخت دهان
فقیر و منعم و راد و بخیل را شب و روز
نه خورد ماند و نه خفت و نه آب داد و نه نان
زشست غمرّه خوبان بزور تافت خدنگ
زدست ابروی ترکان بجبر برد کمان
بسا رباب کزو موریانه زد در کاخ
بسا شراب کزو سرکه شد بدیر مغان
نهاد بولهبان را منابر احمد
سپرد اهرمنان را سرایر یزدان
چنان بنای جهان گشت منقلب از وی
که ظلم دید خور از شبنم و مه ازکتان
زمانه چونکه چنین یافت کار قوم از صوم
پیام داد بگردون که ای قوام جهان
چه خفته ای که زدت روزه آتشی در ملک
که ماهی از اثر آن به بحر شد بریان
کنشتیان را بخشیده جامه کعبه
بهشتیان را پوشیده کسوت نیران
بتی که پیکرش آراستی بنرمی سیم
زبان ز تشنگیش برده تندی از سوهان
مهی که از ذقنش خواستی تفرج گوی
قد از گرسنگیش گشته تالی چوگان
سپهر گفت کزو نیست این نخست خلاف
که بارها پی سودش بملک خواست زیان
ولی توسط ایام زد فریبم از او
بسا توسط بی جا که آورد حرمان
پس آنگه از سرکین گفت با مه شوال
که ای بساط زمین را زتو نشاط زمان
بکش سپاهی ابروکمان و مژگان تیر
همه بموی چو خفتان همه بقدر و سنان
بطره آفت قوم و بچهره غارت صوم
بوصل باغ جنان و بهجر داغ جنان
یکی بهیچ سخن گفته کاین مراست دهن
یکی بموی کمر بسته کاین مراست میان
بشام سلخ و یا زودتر بکه زهلال
برار تیغ و بران جیش روزه را یکران
ببر بیفکن بشکاف رنجه کن بشکن
زلشکرش سر و دست و دل و روان و توان
زچرخ چون شوال این اجازت یافت
زجای جست وکمر بست و برگرفت کمان
بعزم رزم مه روزه راندهی روزه
بدان مثابه که باد شمال و برق یمان
شبانگهی بدکآمد بجیش روزه فرار
وز انبساط بخندید همچو شیر ژیان
نواخت کوس و شد اندر عبوس و تاخت چو طوس
سوی فرود صیام است خویش در میدان
بغارتیدش افسر ز فوق و تحت از تخت
بیفکنیدش مغز از غرور و تن ز روان
ندیمهایش کز جنس شیخ و واعظ بود
هزار نوع بیازرد و برد در زندان
کنون زهر جهت آورده جشن را اسباب
کنون بهر طرف افکنده عیش را بنیان
بهر وثاق از او ساقیان سیمین ساق
بهر رواق از او مطربان خوش الحان
همان بخندد فوجش چو برق در آذر
همی بغرد توپش چو رعد در نیسان
ولیک عید از این فتح زان خوش است که باز
رسد بصف سلام خدیو ملک ستان
ستوده معتمد الدوله عم خسرو عصر
که ذخر گردش چرخست و فخر دور زمان
هزار بیشه هزبر است چونکه در ناورد
هزار کوه وقار است چونکه در ایوان
ستم کشیده از خرج نزل او معدن
درم خریده از دخل بذل او عمان
ورق ستد رخ او وقت بزم از نسرین
سبق برد دل او گاه رزم از سندان
شرر برد بجحیم از بلارکش مالک
صفا دهد به بهشت از مدارکش رضوان
ای آنخدیو که خواند بوقعه هستی خصم
زوجه صارم توکل من علیها فان
بود بچامه ابداع شوکتت مطلع
بود بنامه ایجاد حشمتت عنوان
بجز حسام تو کو تشنه کام خون عدواست
کسی بگینی نشنیده آب را عطشان
بکلک تو اثر گفت عیسی مریم
برمح تو ثمر چوب موسی عمران
کس ار ز چله رهاند بقصد حلیت تیر
دوان بجانب سوفار او رود پیکان
وگر که خیل تو تیر افکند به جانب کس
شود بر او پرسوفار ناوک پیکان
قمر مساحت خشتی زملکتت نکند
بتوسن فلک ار سالها کند جولان
مهین خدیوا شد وقت آنکه ترک شود
زمن رعایت حب الوطن من الایمان
بود بیزد مرا آنقدر جهالت قدر
که گل بگلشن و عنبر ببحر و زر در کان
تو همتی کن و برهانم از شداید یزد
بدین نیت که رهاند زهر بدت یزدان
همیشه تا نشود ممکن آنچه نی واجب
چرا که بایدش اول وجوب بر امکان
بود صدیق تو هر روز عیدش از اقبال
بود خصیم تو هر دم عزایش از خذلان

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رسید عید کمین کرد و تاخت بر رمضان
چنانکه یکشبه یک ساله ره گریخت از آن
هوش مصنوعی: عید فرا رسید و با شتاب بر رمضان یورش آورد، مانند اینکه در یک شب، سال‌ها را پشت سر گذاشت و به سمت آینده رفت.
خراب کرد بدانگونه عید خانه صوم
که جان به تهنیتش گفت خانه آبادان
هوش مصنوعی: به گونه‌ای جشن عید را خراب کرد که جان با تبریک گفت خانه را آباد کن.
همین معامله را پار چرخ با اوکرد
چنانکه یازده مه خود نبد ز روزه نشان
هوش مصنوعی: چرخ زمان با او همچون یک معامله‌ای کرد که در آن، یازده ماه او دیگر نشانه‌ای از روز ندارد.
ولیک بسکه وسایط چرخ انگیخت
دوباره یافت حکومت پس از مه شعبان
هوش مصنوعی: اما به خاطر اینکه وسایل و عوامل چرخش زمان دوباره به حرکت درآمدند، او پس از ماه شعبان حکومت را دوباره به دست آورد.
نخست شب که زجام هلال لب تر کرد
زخشک مغزی و مستی زخلق دوخت دهان
هوش مصنوعی: در آغاز شب، وقتی که ماه هلالی شکل از لیوان خود نوشید، از مغز خشک و بی‌محتوا، حالتی مستی به وجود آمد و این حال باعث شد که لب‌ها بسته شوند.
فقیر و منعم و راد و بخیل را شب و روز
نه خورد ماند و نه خفت و نه آب داد و نه نان
هوش مصنوعی: هر کسی در زندگی‌اش با مشکلات و دشواری‌هایی مواجه است، چه فقیر باشد و چه ثروتمند. روز و شب برای همه، چه انسان‌های سخاوت‌مند و چه آنانی که بخیل هستند، به یکسان سپری می‌شود و هیچ‌کس از نیازهای اساسی خود مانند خواب و خوراک در امان نیست.
زشست غمرّه خوبان بزور تافت خدنگ
زدست ابروی ترکان بجبر برد کمان
هوش مصنوعی: چشم‌های زیبا و دلربا مانند تیرهایی هستند که با قدرت به سمت انسان پرتاب می‌شوند و ابروی معشوقه‌ها به گونه‌ای است که مانند کمان آماده شلیک است.
بسا رباب کزو موریانه زد در کاخ
بسا شراب کزو سرکه شد بدیر مغان
هوش مصنوعی: بسیاری از نواهای دلنواز ممکن است تحت تأثیر مشکلات قرار گیرند و تبدیل به چیزی ناخوشایند شوند. همچنین، برخی از نوشیدنی‌های خوشمزه می‌توانند به مرور زمان و به دلیل شرایط نامناسب به حالت بی‌کیفیت و ترشیده درآیند.
نهاد بولهبان را منابر احمد
سپرد اهرمنان را سرایر یزدان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خداوند زمینیان را به هدایت و رهبری پیامبر احمد (ص) سپرد و نیروهای شیطانی را به سرنوشت و عذاب الهی محکوم کرد.
چنان بنای جهان گشت منقلب از وی
که ظلم دید خور از شبنم و مه ازکتان
هوش مصنوعی: جهان به قدری تحت تأثیر قرار گرفته که خورشید از شبنم و ماه از تاریکی آسیب می‌بیند.
زمانه چونکه چنین یافت کار قوم از صوم
پیام داد بگردون که ای قوام جهان
هوش مصنوعی: زمانه با دیدن وضعیت قوم، کار آنها را به آسمان رساند و پیامی فرستاد که ای استوارکننده جهان!
چه خفته ای که زدت روزه آتشی در ملک
که ماهی از اثر آن به بحر شد بریان
هوش مصنوعی: چه خواب طولانی‌ای دیده‌ای که آتش بر گرم‌خانه‌ی این سرزمین افروخته‌ای، به‌طوری که ماهی‌ها از اثر آن در دریا سرخ و بریان شده‌اند.
کنشتیان را بخشیده جامه کعبه
بهشتیان را پوشیده کسوت نیران
هوش مصنوعی: آدم‌های خوب و با ایمان را در لباس زیبای بهشت پوشانده‌اند و در عوض، افرادی که در راه نادرست قدم می‌زنند، از جامه کعبه بهره‌مند شده‌اند.
بتی که پیکرش آراستی بنرمی سیم
زبان ز تشنگیش برده تندی از سوهان
هوش مصنوعی: او که زیبایی‌اش را با ظرافتی چون نقره تزیین کرده است، به خاطر تشنگی‌اش، تندی و تلخی را از دل سختی‌ها و رنج‌ها بر زبان می‌آورد.
مهی که از ذقنش خواستی تفرج گوی
قد از گرسنگیش گشته تالی چوگان
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی می‌پردازد که در آن فردی به زیبایی و جذابیت خاصی اشاره دارد. او به گونه‌ای به دیگران پیشنهاد می‌کند که به جای تماشای زیبایی‌های سطحی، باید به عمق وجود و حالت درونی آنها توجه کنند. این اشاره به گرسنگی و نیازهای عمیق انسانی به نوعی بر تلخی و چالش‌هایی که افراد با آن روبرو هستند، تأکید دارد. در واقع، زیبایی و جذابیت ظاهری ممکن است تحت تأثیر شرایط و دغدغه‌های درونی قرار داشته باشد.
سپهر گفت کزو نیست این نخست خلاف
که بارها پی سودش بملک خواست زیان
هوش مصنوعی: آسمان گفت که این اولین بار نیست که در پی سود، به ملک ضرر می‌زند.
ولی توسط ایام زد فریبم از او
بسا توسط بی جا که آورد حرمان
هوش مصنوعی: زمانه مرا فریب داد و از او چیزهای زیادی به دست آوردم که فرجامش حسرت شد. بسیاری از واسطه‌ها و راه‌ها که به نظر درست می‌آمدند، در نهایت موجب محرومیت من شدند.
پس آنگه از سرکین گفت با مه شوال
که ای بساط زمین را زتو نشاط زمان
هوش مصنوعی: سپس از سرکین به ماه شوال گفت: ای روی زمین، زندگی و شادی تو باعث خوشحالی زمانه است.
بکش سپاهی ابروکمان و مژگان تیر
همه بموی چو خفتان همه بقدر و سنان
هوش مصنوعی: برخی از جوانب زیبایی به مانند تیر و کمان، با ابرو و مژگان شگفت‌انگیز به توصیف درآمده است. به طوری که این زیبایی جذاب و دلربا مانند خفتانی از موها، با قد و سن مخاطب مقایسه شده است. این توصیف نشان‌دهنده‌ی تأثیر شگرف زیبایی بر احساسات و عواطف است.
بطره آفت قوم و بچهره غارت صوم
بوصل باغ جنان و بهجر داغ جنان
هوش مصنوعی: این ابیات به وضعیتی اشاره دارد که در آن، نابودی و فساد در جامعه بر اثر زیاده‌خواهی و طمع به وجود آمده است. در اینجا، افرادی که با طمع به باغ‌های بهشت مانند و زیبایی و خوشی‌ها دست می‌زنند، باعث ویرانی و آسیب به آن‌ها می‌شوند. در میان این تلاش‌ها، آتش غم و درد نیز به جان‌ها و دل‌ها نفوذ کرده و زیبایی‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این معنا در واقع تذکری است درباره عواقب منفی رفتارهای نادرست و تباهی ناشی از آن.
یکی بهیچ سخن گفته کاین مراست دهن
یکی بموی کمر بسته کاین مراست میان
هوش مصنوعی: یک نفر در سخنانی می‌گوید که اینجا من هستم و در میان کسی دیگر به موهای کمرش اشاره می‌کند که من هم در اینجا هستم.
بشام سلخ و یا زودتر بکه زهلال
برار تیغ و بران جیش روزه را یکران
هوش مصنوعی: در شامگاه بیست و نهم ماه رمضان یا حداکثر پیش از آن، با توجه به روشن شدن هلال، روزه را به اتمام برسانید.
ببر بیفکن بشکاف رنجه کن بشکن
زلشکرش سر و دست و دل و روان و توان
هوش مصنوعی: ببر بیفکن یعنی به آهنگ قهرمانانه و برای پیروزی، دشمنان را از میدان به در کن. بشکاف و رنجه کن به این معناست که به عمق دشمن نفوذ کن و آن‌ها را به زحمت بینداز. بشکن زلشکرش یعنی نیروهای دشمن را نابود کن و سر و دست و دل و روان و توان آن‌ها را بگیر. به طور کلی، این جمله دعوت به جنگ و قهرمانی است و بر اراده در پیروزی تاکید دارد.
زچرخ چون شوال این اجازت یافت
زجای جست وکمر بست و برگرفت کمان
هوش مصنوعی: از آسمان چون شوال (تیر) اجازه گرفت، از جای خود حرکت کرد و کمر را بست و کمان را برداشت.
بعزم رزم مه روزه راندهی روزه
بدان مثابه که باد شمال و برق یمان
هوش مصنوعی: با نیت جنگ و مبارزه، خود را آماده کن و روزه بگیر، همان‌طور که باد شمال و برق یمان به سرعت به حرکت درمی‌آیند.
شبانگهی بدکآمد بجیش روزه فرار
وز انبساط بخندید همچو شیر ژیان
هوش مصنوعی: در هنگام شب، وقتی که روزه‌دار ناچار به رفع نیاز شد، خوشحال و خوش‌حال مانند شیر، به خود می‌خندید.
نواخت کوس و شد اندر عبوس و تاخت چو طوس
سوی فرود صیام است خویش در میدان
هوش مصنوعی: صدای طبل نواخته شد و در حالی که عبوس و جدی به نظر می‌رسید، به سمت میدان حرکت کرد. مانند طوس، با شجاعت و قدرت به سمت مقصد خود می‌رود تا به هدفش برسد.
بغارتیدش افسر ز فوق و تحت از تخت
بیفکنیدش مغز از غرور و تن ز روان
هوش مصنوعی: به او تعرض کنید از بالا و پایین، او را از تخت به زیر بیندازید و با غرور، مغزش را نابود کنید و جسمش را از جانش جدا کنید.
ندیمهایش کز جنس شیخ و واعظ بود
هزار نوع بیازرد و برد در زندان
هوش مصنوعی: دوستان او که از نوع شیخ و واعظ بودند، به هزار صورت او را آزار داده و در زندان نگاه داشتند.
کنون زهر جهت آورده جشن را اسباب
کنون بهر طرف افکنده عیش را بنیان
هوش مصنوعی: اکنون زهر برای برگزاری جشن آماده شده و عیش و خوشی به همه سمت‌ها گسترش یافته و بنیاد آن مستحکم شده است.
بهر وثاق از او ساقیان سیمین ساق
بهر رواق از او مطربان خوش الحان
هوش مصنوعی: به خاطر او ساقی‌ها با ساق‌های نقره‌ای مشغول می‌باشند و به خاطر او نوازندگان با صدای دلنواز فعالیت می‌کنند.
همان بخندد فوجش چو برق در آذر
همی بغرد توپش چو رعد در نیسان
هوش مصنوعی: آن گروه، همچون برق در آتش، از شادی می‌خندند و صدای توپشان مانند رعد در فصل بهار به گوش می‌رسد.
ولیک عید از این فتح زان خوش است که باز
رسد بصف سلام خدیو ملک ستان
هوش مصنوعی: اما عید واقعی از این پیروزی زیباتر است چون بار دیگر به صف سلام خداوند بزرگ و فرمانروای دنیا خواهیم پیوست.
ستوده معتمد الدوله عم خسرو عصر
که ذخر گردش چرخست و فخر دور زمان
هوش مصنوعی: حضرت امیر معتمدالدوله، که مانند خیری در زمان خود می‌درخشد و به واسطه او، روزگار به خود می‌بالد و افتخار می‌کند.
هزار بیشه هزبر است چونکه در ناورد
هزار کوه وقار است چونکه در ایوان
هوش مصنوعی: درختان جنگل بسیاری وجود دارند، اما در برابر کوه‌های رفیع و با وقار، قدرت خود را از دست می‌دهند.
ستم کشیده از خرج نزل او معدن
درم خریده از دخل بذل او عمان
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی سختی را تحمل کرده، با هزینه‌ای که صرف کرده، به ثروت و منابعی دست یافته است.
ورق ستد رخ او وقت بزم از نسرین
سبق برد دل او گاه رزم از سندان
هوش مصنوعی: وقتی ورق رخسار او در هنگام جشن و شادی نمایان شد، دل او از نسرین جلوه‌گری کرده و در زمان نبرد هم از سنگینی و سختی به خود می‌گرفت.
شرر برد بجحیم از بلارکش مالک
صفا دهد به بهشت از مدارکش رضوان
هوش مصنوعی: آتش خشم و عذاب از دست او به جهنم می‌خیزد و به برکت او، بهشتی برای او فراهم می‌شود.
ای آنخدیو که خواند بوقعه هستی خصم
زوجه صارم توکل من علیها فان
هوش مصنوعی: ای خدایی که می‌خوانی مردم را به حقیقت وجود، دشمنی را کنار بگذار و بر او توکل کن.
بود بچامه ابداع شوکتت مطلع
بود بنامه ایجاد حشمتت عنوان
هوش مصنوعی: وجود تو در آغاز، نشانه‌ی توانایی و عظمت توست و نام تو به عنوان نماد شکوه و جلالت، در عالم شناخته شده است.
بجز حسام تو کو تشنه کام خون عدواست
کسی بگینی نشنیده آب را عطشان
هوش مصنوعی: جز تو، حسام، کسی نیست که تشنه‌ی خون دشمنان باشد؛ کسی از او صدای ناله‌ای نشنیده که آب را می‌طلبد.
بکلک تو اثر گفت عیسی مریم
برمح تو ثمر چوب موسی عمران
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به تأثیر عمیق و برکت‌هایی دارد که از شخصیت‌های بزرگ مذهبی مانند عیسی و موسی نشأت می‌گیرد. این شخصیت‌ها به نوعی نماد و نمادگرای ایمان و معنویت هستند که به زندگی بشر رنگ و معنای خاصی می‌بخشند. در واقع، این جمله بیان‌گر این است که وجود و آموزه‌های این افراد، همواره بر زندگی انسان‌ها اثرگذار است و می‌تواند به عنوان منبع الهام و امید به شمار آید.
کس ار ز چله رهاند بقصد حلیت تیر
دوان بجانب سوفار او رود پیکان
هوش مصنوعی: اگر کسی از حبس و زندان نجات یابد و هدفش رسیدن به آزادی باشد، مانند تیرکمانی است که به سمت هدف خود شلیک می‌کند و در مسیر خود به سوی آن می‌رود.
وگر که خیل تو تیر افکند به جانب کس
شود بر او پرسوفار ناوک پیکان
هوش مصنوعی: اگر گروه تو تیر را به سوی کسی پرتاب کند، بر او همچون نیرویی قوی و خطرناک تاثیر خواهد گذاشت.
قمر مساحت خشتی زملکتت نکند
بتوسن فلک ار سالها کند جولان
هوش مصنوعی: ماه، با وجود زیبایی و درخشندگی‌اش، نمی‌تواند مساحت زمین تو را بپیماید، حتی اگر سال‌ها در آسمان به چرخش ادامه دهد.
مهین خدیوا شد وقت آنکه ترک شود
زمن رعایت حب الوطن من الایمان
هوش مصنوعی: زمانی که محبت به میهن از ایمان جدا شود، حاکمیت سلطنتی به پایان می‌رسد.
بود بیزد مرا آنقدر جهالت قدر
که گل بگلشن و عنبر ببحر و زر در کان
هوش مصنوعی: من آنقدر نادان بودم که نمی‌دانستم چه چیزهای با ارزشی در دنیا وجود دارد، مانند گل در باغ، عطری مانند عنبر در دریا و طلایی مانند طلا در معدن.
تو همتی کن و برهانم از شداید یزد
بدین نیت که رهاند زهر بدت یزدان
هوش مصنوعی: سعی کن و مرا از مشکلات نجات بده، با این قصد که خداوند تو را از بدی‌ها آزاد کند.
همیشه تا نشود ممکن آنچه نی واجب
چرا که بایدش اول وجوب بر امکان
هوش مصنوعی: هر چیزی که باید انجام شود، ابتدا باید امکان‌پذیر باشد. تا زمانی که چیزی ممکن نشود، واجب نیست که انجام شود.
بود صدیق تو هر روز عیدش از اقبال
بود خصیم تو هر دم عزایش از خذلان
هوش مصنوعی: دوست تو هر روزش جشن و شادمانی است چون به لطف و اقبالش دارد، اما دشمن تو هر لحظه در اندوه و ناامیدی به سر می‌برد و این ناشی از بی‌رحمی و ناکامی‌اش است.