گنجور

شمارهٔ ۶۸ - ممدوح این قصیده معلوم نیست

رمضان آمد و آنگونه از او در حذریم
که اگر نیک به ما درنگری محتضریم
جنت نسیه فردا چه کرامت دارد
ما که امروز بنقد از رمضان در سقریم
کی بیابیم بعقبی شرف از بزم علی
ما که اکنون بجهان جمله بسان عمریم
نان به بازار بدین سان که دل از ما ببرد
بیم آنست کز او آب رخ خود ببریم
بوالبشر را به جنان خوشه گندم بفریفت
ما مگر خود نه ز اولاد همان بوالبشریم
روزه اینگونه که امسال بخود بسته وقار
حالها در شرف صحبت او مفتخریم
روز گوئی بود از طایفه روز شمار
که نیاید شب آنچیز که ساعت شمریم
روزی اینگونه که با عمر ابد زاده بهم
چون توان روزه بسر برد مگر ما خضریم
بتر از این همه زاندازه برون گرمی فصل
که از او با دهن خشک و به چشمان تریم
خوردن تشنگی و خوردن گرما ستم است
خوردن ار باید آن به که همان روزه خوریم
نی چسان روزه توان خورد که در عهد امیر
روزه خوردن نتوان گر همه اندر سفریم
بصر ما چو ز گرد ره او گشت بصیر
اختر آن را ز صفا مایه نور بصیریم
تا شد از حسن قضا خدمت او قسمت ما
حکمران بر فلک و باج ستان از قدریم
ما که از ماده شکالی برمیدیم مدام
در پناهش هله تیغ آخته بر شیر نریم
تا که خاک قدم وی شده تاج سرما
چرخ را تالی خورشید همه تاج سریم
داورا بنده و یک بیست تن از اهل سرای
پنجسالست کز اقبال تو با صد خطریم
ما که بودیم کمر بسته بخلق از پی سیم
هر یکی صاحب صد بنده زرین کمریم
لیک حالی رمضان سخت مطول آمد
سست کن بند سرکیسه که بس مختصریم
تا دمد ماه صیام افسر تو فرقدسای
کز تو خورشید صفت در عظمت مشتهریم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رمضان آمد و آنگونه از او در حذریم
که اگر نیک به ما درنگری محتضریم
هوش مصنوعی: ماه رمضان فرارسیده و ما به گونه‌ای در حال گذران آن هستیم که اگر نیک بنگری، به نظر می‌رسد در حال جان دادن هستیم.
جنت نسیه فردا چه کرامت دارد
ما که امروز بنقد از رمضان در سقریم
هوش مصنوعی: به بیان ساده می‌توان گفت: بهشت وعده داده شده در آینده چه ارزشی دارد، وقتی که ما در حال حاضر از نعمت‌های رمضان بهره‌مندیم و خود را در خاطره‌ها غرق کرده‌ایم؟
کی بیابیم بعقبی شرف از بزم علی
ما که اکنون بجهان جمله بسان عمریم
هوش مصنوعی: آیا می‌توانیم همچون علی، در مقام و عظمت، از بزم ایشان بهره‌مند شویم، در حالی که ما اکنون در این دنیا مانند سایه‌ای از عمر خود زندگی می‌کنیم؟
نان به بازار بدین سان که دل از ما ببرد
بیم آنست کز او آب رخ خود ببریم
هوش مصنوعی: نان را به این شکل به بازار بدهیم که دل ما را دریغ کند، ترس آن داریم که از او آبروی خود را از دست بدهیم.
بوالبشر را به جنان خوشه گندم بفریفت
ما مگر خود نه ز اولاد همان بوالبشریم
هوش مصنوعی: بشر نخستین را با خوشه‌ای از گندم به بهشت فریب دادند؛ اما آیا ما خود از نسل همان بشر نیستیم؟
روزه اینگونه که امسال بخود بسته وقار
حالها در شرف صحبت او مفتخریم
هوش مصنوعی: امسال روزه به گونه‌ای انجام می‌شود که با آرامش خاصی در حال گفتگو هستیم و به این موضوع احساس افتخار می‌کنیم.
روز گوئی بود از طایفه روز شمار
که نیاید شب آنچیز که ساعت شمریم
هوش مصنوعی: در این ابیات به این موضوع اشاره می‌شود که روزها به طور مداوم و بی‌وقفه می‌گذرند و هر روزی که می‌گذرد، شب هم نمی‌تواند جلو راه آن را بگیرد. به عبارت دیگر، هر ساعت و دقیقه که می‌گذرد، بخشی از زندگی و زمان ماست و شب به عنوان یک بخش از زمان، نمی‌تواند مانع از پیشرفت روزها شود.
روزی اینگونه که با عمر ابد زاده بهم
چون توان روزه بسر برد مگر ما خضریم
هوش مصنوعی: روزی خواهد رسید که زندگی ابدی در وجودمان تجلی خواهد یافت، اما چگونه می‌توان یک روز را به تنهایی سپری کرد، مگر اینکه ما در مرکز زندگی باشیم و به زیبایی‌ها و تازگی‌های آن توجه کنیم.
بتر از این همه زاندازه برون گرمی فصل
که از او با دهن خشک و به چشمان تریم
هوش مصنوعی: از این همه گرما و شدت فصل، بدتر از آن چه می‌توان تحمل کرد، این است که با دهانی خشک و چشمانی گریان مواجه شوم.
خوردن تشنگی و خوردن گرما ستم است
خوردن ار باید آن به که همان روزه خوریم
هوش مصنوعی: تحمل گرسنگی و گرما ظلم است، اگر قرار است چیزی بخوریم بهتر است آن روزه را بگیریم.
نی چسان روزه توان خورد که در عهد امیر
روزه خوردن نتوان گر همه اندر سفریم
هوش مصنوعی: چگونه می‌توان در روزه‌داری به آرامی غذا خورد، وقتی در زمان امیر، روزه‌داری امکان‌پذیر نیست، حتی اگر همه مشکل داشته باشند؟
بصر ما چو ز گرد ره او گشت بصیر
اختر آن را ز صفا مایه نور بصیریم
هوش مصنوعی: چشم ما وقتی به سوی او نگاه کرد، روشن شد و مثل ستاره‌ای که از پاکی نوری به دست می‌آورد، ما نیز به واسطه صفای او، نور بصیرتی پیدا کردیم.
تا شد از حسن قضا خدمت او قسمت ما
حکمران بر فلک و باج ستان از قدریم
هوش مصنوعی: زمانی که قدرت و زیبایی به ما رسید، به ما خدمت کردن به او مقدر شد و ما در عرشه آسمان به مقام حاکمیت و دریافت مالیات دست پیدا کردیم.
ما که از ماده شکالی برمیدیم مدام
در پناهش هله تیغ آخته بر شیر نریم
هوش مصنوعی: ما که به صورت مداوم از ویژگی‌های منفی و بدی بهره‌مند شده‌ایم، همواره تحت حمایت آن قرار داریم و حتی با وجود خطرات بزرگ، از چالش‌های جدی نمی‌هراسیم.
تا که خاک قدم وی شده تاج سرما
چرخ را تالی خورشید همه تاج سریم
هوش مصنوعی: تا زمانی که خاک پای او به سر من تبدیل شود، گویی گردونه یا چرخ فلک به سان خورشید درخشش و عظمت دارد.
داورا بنده و یک بیست تن از اهل سرای
پنجسالست کز اقبال تو با صد خطریم
هوش مصنوعی: ای دادگر، من و بیست نفر از اهل این خانه پنج سال است که در پی نعمت‌های تو و به خاطر خوشبختی‌ات دچار خطرات بسیاری شده‌ایم.
ما که بودیم کمر بسته بخلق از پی سیم
هر یکی صاحب صد بنده زرین کمریم
هوش مصنوعی: ما افرادی هستیم که برای کسب ثروت و پول، با عزم و اراده در تلاشیم؛ هر یک از ما مانند صاحب یکصد برده، ثروتمند و دارایی داریم.
لیک حالی رمضان سخت مطول آمد
سست کن بند سرکیسه که بس مختصریم
هوش مصنوعی: اما حالا که ماه رمضان طولانی شده، کمی از سختی‌ها کم کن و در این مدت زودتر به کمک نیازمندان بشتاب.
تا دمد ماه صیام افسر تو فرقدسای
کز تو خورشید صفت در عظمت مشتهریم
هوش مصنوعی: تا زمانی که ماه رمضان فرا برسد، تو همچون تاجی در عالم درخشش خواهی داشت و از تو خورشیدی به عظمت و زیبایی خواهد درخشید.