شمارهٔ ۶۷ - در آمدن ماه مبارک رمضان
بتا رسد اجل میکشان ز ماه صیام
سرود و رود بدل کن به غنه و ادغام
تو را که بود رکوعی به صد فسون مشکل
کنون چگونه کنی پنج گه قعود و قیام
تو را که بوسه به پایت شهان زدند به صدق
چگونه حالی بوسی به حیله دست امام
به دست شیخ اگر چون تو شوخ بوسه دهی
شود ز وجد نهان پر ز شهوتش اندام
بدین جمال به هر مسجدت قعود افتد
عجب نخیزد اگر فتنه تا به روز قیام
بر آن زمین که تو با زلف و خال سجده بری
به صید خلق دمد تا به حشر دانه و دام
بیا و هیچ به مسجد مرو که از رخ تو
شود چو معبد اصنام مسجد اسلام
به طره غارت قومی مکش ز محفل سر
به چهره آفت صومی منه به معبر گام
چگونه قد تو خم گردد و به صف نماز
کسی شناسد حمدش کدام و سوره کدام
مرا که راستی ای کجکله خیال است این
که باده نوشم از آغاز روزه تا انجام
ز شام نرد زنم با وُشاقکان تا صبح
ز صبح خواب کنم با نگارکان تا شام
هزار بار بود روزهخوار نیکوتر
ز روزهدار مفطر به گندم ایتام
چه سان به هر تن ملحد رواست صایم گفت
که رسته است ز وقفش همه عروق و عظام
خدا ز جملهٔ احکام خویش روزه شمرد
نه آنکه روزه شو و در گذر از آن احکام
ز کوه هم برحق همچو روزه است اما
به هر چه صرفه زنان است میکنی اقدام
همان مدبر عالم که از تو خواست صلات
مگر نخواسته است از تو صلّت ارحام
تمام عمر کنی گر سیاحت اندر دهر
به جز وزیر نبینی به خلق مرد تمام
ستودهٔ که کند رایض ارادهٔ او
به تازیانهٔ فر آسمان توسن رام
چو از نی قلمش نغمه خیزد اندر بزم
به پشّه از فزعش ناخن افکند ضرغام
وقار و جاه و فتوت نکوترین شرفیست
که شخص او را امروز سکه خورده به نام
زهی وزیر که در نزد مشعر عرفاست
صفای کعبهٔ کویت عدیل رکن و مقام
بر بیان تو هزل است هر چه غیر از وحی
بر کلام تو لاف است هر چه جز الهام
به اوج قدر اوهام راست کوته دست
نهد اگر که همی پا به دوش هم اوهام
تو را به پنجهٔ تدبیر تا فتاد قلم
حسامها همه را موریانه زد به نیام
تبارک الله ازین احتشام کز قدرت
کنی به شبری نی در مهام کار حسام
چو یافت خنصر تو خاتم کفالت ملک
نماند سرّی دیگر به پردهٔ ابهام
تو در تامل بر خشت خام آن نگری
که دید ذوق جم اندر صفای گوهر جام
زمانه از غبرات رماد مطبخ تو
نموده صیقل مرآت چرخ آینهفام
ز جنبش هنری کلک تو مبرهن شد
که ممکن است بدون سپه به ملک نظام
قوام نظم به قول درست و فعل نکوست
چه سود نام نهادن به خود نظام و قوام
به سالئیم که مامش نهاد نام کریم
ز طبع او نرود بخل محض گفتهٔ مام
نه هر که نقش کند صفحه را شود شاپور
نه هر که تیر زند گور را بود بهرام
نبی نگردد هرکس درست کرد کتاب
علی نگردد هر کس که بشکند اصنام
همیشه تا رمضان آید از پس شعبان
ستاره چاکر تو والسلام والاکرام
شمارهٔ ۶۶ - وله: سلطنت تا بکمان یافت زسر تیپ سهامشمارهٔ ۶۸ - ممدوح این قصیده معلوم نیست: رمضان آمد و آنگونه از او در حذریم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بتا رسد اجل میکشان ز ماه صیام
سرود و رود بدل کن به غنه و ادغام
هوش مصنوعی: ای زیبا، زمان ملاقات فرا رسیده است. ایام روزه را با سرود و شادی بگذران و روح خود را به خوشی و آشتی دعوت کن.
تو را که بود رکوعی به صد فسون مشکل
کنون چگونه کنی پنج گه قعود و قیام
هوش مصنوعی: تو که با صد ترفند و فریب در رکوع و عبادت هستی، حالا چطور میتوانی در پنج وقت نشستن و برخاستن به درستی عمل کنی؟
تو را که بوسه به پایت شهان زدند به صدق
چگونه حالی بوسی به حیله دست امام
هوش مصنوعی: تو را که پادشاهان برایت بوسه زدند، چگونه حال کسی را درک میکنی که به نیرنگ، دست امام را میبوسد؟
به دست شیخ اگر چون تو شوخ بوسه دهی
شود ز وجد نهان پر ز شهوتش اندام
هوش مصنوعی: اگر شخصی مانند تو با لطافت و سرزندگی بوسهای بدهد، بدنش از شوق و هیجان پر میشود.
بدین جمال به هر مسجدت قعود افتد
عجب نخیزد اگر فتنه تا به روز قیام
هوش مصنوعی: به خاطر زیباییات در مسجد، نشستن بسیار خوب و شگفتانگیز است. عجبی ندارد اگر آشوبی برپاشود تا زمان ظهور قیام.
بر آن زمین که تو با زلف و خال سجده بری
به صید خلق دمد تا به حشر دانه و دام
هوش مصنوعی: در آن سرزمینی که تو با زلف و خال زیبایت به سجده میروی، لطافت و زیباییات باعث میشود که مردم به سوی تو جذب شوند و تا روز قیامت همچنان در جستجوی تو باشند.
بیا و هیچ به مسجد مرو که از رخ تو
شود چو معبد اصنام مسجد اسلام
هوش مصنوعی: بیا و به مسجد نرو، چون چهره تو درخشندگی و زیباییای دارد که میتواند مانند معبدی برای بتها باشد، در حالی که اینجا مسجد مسلمانان است.
به طره غارت قومی مکش ز محفل سر
به چهره آفت صومی منه به معبر گام
هوش مصنوعی: در جمعی که در آن حضور داری، بیدلیل کسی را از حقش محروم نکن و به چهرههای نورانی و مجذوبکننده توجه کن. در مسیر خود، قدمهای مطمئنی بردار و با احتیاط حرکت کن.
چگونه قد تو خم گردد و به صف نماز
کسی شناسد حمدش کدام و سوره کدام
هوش مصنوعی: چطور ممکن است قامت تو دچار خمیدگی شود، در حالی که کسی نمیتواند در صف نماز تو را بشناسد و نداند که حمد و سورة تو چیست؟
مرا که راستی ای کجکله خیال است این
که باده نوشم از آغاز روزه تا انجام
هوش مصنوعی: من که راستگو هستم، آیا خیال است که از ابتدای روزه، مشغول نوشیدن باده باشم؟
ز شام نرد زنم با وُشاقکان تا صبح
ز صبح خواب کنم با نگارکان تا شام
هوش مصنوعی: من شبها با افرادی که عاشق هستند، سرگرم میشوم و تا صبح میگذرانم و سپس روزها خواب را به خاطر زیباییها و محبوبانم انتخاب میکنم.
هزار بار بود روزهخوار نیکوتر
ز روزهدار مفطر به گندم ایتام
هوش مصنوعی: اگر هزار بار روزهخواری کنم، برای من بهتر از این است که روزهداری را بشکنم و به یتیمان آسیب برسانم.
چه سان به هر تن ملحد رواست صایم گفت
که رسته است ز وقفش همه عروق و عظام
هوش مصنوعی: نمیتوان پذیرفت که فردی که به خداوند ایمان ندارد، در روزهداری به این شکل رفتار کند. شخصی میگوید که تمامی اعضای بدن و خون او از وحی و عشق الهی آزاد شده است.
خدا ز جملهٔ احکام خویش روزه شمرد
نه آنکه روزه شو و در گذر از آن احکام
هوش مصنوعی: خداوند روزه را به عنوان یکی از دستورات و قوانین خود قرار داده است، نه اینکه فقط بخواهید روزه بگیرید و از دیگر قوانین او غفلت کنید.
ز کوه هم برحق همچو روزه است اما
به هر چه صرفه زنان است میکنی اقدام
هوش مصنوعی: اگرچه کوه نیز مانند روزه حق است، اما برای چه کاری از آن بهره میگیری، در واقع تو اقدام میکنی.
همان مدبر عالم که از تو خواست صلات
مگر نخواسته است از تو صلّت ارحام
هوش مصنوعی: همان مدیری که جهان را به دست دارد و تو را به نماز خواندن دعوت کرده، آیا از تو خواسته است که با خویشاوندانت ارتباط داشته باشی و پیوندهایت را حفظ کنی؟
تمام عمر کنی گر سیاحت اندر دهر
به جز وزیر نبینی به خلق مرد تمام
هوش مصنوعی: اگر تمام عمر را بگذرانید و در زندگی به جز وزیر آداب دیگران را مشاهده نکنید، هرگز شریفترین انسانها را نخواهید شناخت.
ستودهٔ که کند رایض ارادهٔ او
به تازیانهٔ فر آسمان توسن رام
هوش مصنوعی: ستایش شده است کسی که به گونهای استوار و با ارادهای قوی میتواند این اسب رام را با تازیانهای به سمت آسمان براند.
چو از نی قلمش نغمه خیزد اندر بزم
به پشّه از فزعش ناخن افکند ضرغام
هوش مصنوعی: وقتی که نیّ در دستانش نغمهای خوش سر میدهد، در جشن و میهمانی، شیر به خاطر ترسش ناخنهایش را به کار میبرد.
وقار و جاه و فتوت نکوترین شرفیست
که شخص او را امروز سکه خورده به نام
هوش مصنوعی: شخصیت، بزرگی و جوانمردی بهترین افتخاری است که امروز او را به عنوان یک شخصیت با ارزش و معتبر میشناسیم.
زهی وزیر که در نزد مشعر عرفاست
صفای کعبهٔ کویت عدیل رکن و مقام
هوش مصنوعی: وزیر خوشبختی که در کنار مشعر، در جایی که شاعران و عارفان گرد هم میآیند، قرار دارد، صفای کعبه کوی تو را در کنار رکن و مقام میبیند.
بر بیان تو هزل است هر چه غیر از وحی
بر کلام تو لاف است هر چه جز الهام
هوش مصنوعی: هر چیزی که غیر از وحی تو باشد، بیمحتوا و بیارزش است، و هر سخنی جز الهام تو، فقط ادعاست و در آن حقیقتی وجود ندارد.
به اوج قدر اوهام راست کوته دست
نهد اگر که همی پا به دوش هم اوهام
هوش مصنوعی: اگر تصوراتی که در ذهن داریم، ارزش و اعتبار واقعی داشته باشند، تنها به کمک دست خود میتوانیم به آنها دسترسی پیدا کنیم، حتی اگر این تصور بهشکلی دلخواهانه بر دوش ما سنگینی کند.
تو را به پنجهٔ تدبیر تا فتاد قلم
حسامها همه را موریانه زد به نیام
هوش مصنوعی: به تو میگویم که زمانی که سرنوشت و تقدیر بر تو حاکم میشود، حتی قدرتمندترین ابزارها و سلاحها هم ناتوان خواهند شد و به مرور زمان قدرت و تاثیرشان از بین میرود.
تبارک الله ازین احتشام کز قدرت
کنی به شبری نی در مهام کار حسام
هوش مصنوعی: خداوند را سپاس که این قداست و عظمت، از تواناییای سرچشمه میگیرد که قادر است تاریکیها را بشکافد و در مسیر کارهای بزرگ گام بردارد.
چو یافت خنصر تو خاتم کفالت ملک
نماند سرّی دیگر به پردهٔ ابهام
هوش مصنوعی: زمانی که انگشت تو نشانگر صداقت و امانتداری شد، دیگر برای هیچ راز و سِری جایی باقی نمیماند که پشت پرده ابهام پنهان بماند.
تو در تامل بر خشت خام آن نگری
که دید ذوق جم اندر صفای گوهر جام
هوش مصنوعی: به آنچه که در ابتدا ساده و بیارزش به نظر میرسد، توجه کن. با دقت و نگاهی عمیقتر میتوان در آن چیزهای باارزش و زیبایی را مشاهده کرد، همانطور که جم در درخشش و خلوص گوهر درون جام را میبیند.
زمانه از غبرات رماد مطبخ تو
نموده صیقل مرآت چرخ آینهفام
هوش مصنوعی: زمانه مانند گرد و غبارهایی که از آشپزخانه تو برمیخیزد، باعث شده که آینهی دنیا روشن و صاف شود.
ز جنبش هنری کلک تو مبرهن شد
که ممکن است بدون سپه به ملک نظام
هوش مصنوعی: از هنرمندی و خلاقیت تو مشخص شد که امکان دارد بدون داشتن قدرت نظامی نیز مانند یک کشور بزرگ و قدرتمند به جلو پیش رفت.
قوام نظم به قول درست و فعل نکوست
چه سود نام نهادن به خود نظام و قوام
هوش مصنوعی: اساس و پایهی نظم، بر گفتار صحیح و رفتار خوب است. چه فایده دارد که خود را صاحب نظم و قوام بنامیم اگر در عمل به آن پایبند نباشیم؟
به سالئیم که مامش نهاد نام کریم
ز طبع او نرود بخل محض گفتهٔ مام
هوش مصنوعی: به ما گفتهاند که نام پدرمان را «کریم» نهادند، زیرا از ذات او هیچ بخل و تنگدستی نمیگذرد.
نه هر که نقش کند صفحه را شود شاپور
نه هر که تیر زند گور را بود بهرام
هوش مصنوعی: نه هر کسی که بر روی کاغذ چیزی طراحی کند، به مقام شاپور میرسد و نه هر کسی که تیر بیاندازد، میتواند به بزرگی بهرام دست یابد.
نبی نگردد هرکس درست کرد کتاب
علی نگردد هر کس که بشکند اصنام
هوش مصنوعی: هر کسی که کتاب را به درستی تنظیم کند، نبوت به دست نمیآورد و هر کسی که بتها را بشکند، نمیتواند به مقام علی (علیهالسلام) برسد.
همیشه تا رمضان آید از پس شعبان
ستاره چاکر تو والسلام والاکرام
هوش مصنوعی: همواره با آمدن ماه رمضان، ستارهای در پی ماه شعبان برای تو میدرخشد و اینجا سخن تمام است.