شمارهٔ ۵۳ - وله
تیغ هلال تافت چو شوال را ز کف
ماه صیام را سپر افتاد از کتف
پر باده گشت شاهدِ مهپاره را ایاغ
خود باد ماند زاهد بیچاره را به کف
تا کی غراب بلبل گلدستههای شهر
وز نعره عذرخواه خطیئات ما سلف
امسال سلخ مه بتر اوقات تلخ کرد
مجموع روزه یک طرف و سلخ یک طرف
ای ماه از من و رمضان قصهای شنو
تا گوش تو شود گهر آمیز چون صدف
ده روز پیش از آنکه دمد روزه را هلال
مصروعوش لبم ز تمارض فشاند کف
خادم چو دید حال من این گونه رفت و زود
آورد سوی خانه طبیبی به صد لطف
آنگه طبیب کرد چو دقت به نبض من
خورد از دروغ بر طمع سیم و زر اسف
گفت این بود تبی که شود منتهی به دق
باید دو بیست روز خورد می به نای و دف
پر شد دلم ز وجد ولیکن ز روی زرق
گفتم که ای ز پشت فلاطون بهین خلف
حاشا که من شراب خورم خاصه در صیام
ور خود یقین کنم که بلاشک شوم تلف
گفتا نعوذبالله از این رای منحرف
کو شد وجوب حفظ بدن را مِنالحرف
سقف و ستون زد آنکه بدین از صلات و صوم
خود گفت روزه را گه امراض نه بِرَف
من چون که دیدمش ید بیضاست در علاج
گفتم به خادمک که شراب آر و لاتخف
او جست و رقص کرد و می آورد و جای نقل
بخشید بوسهای که ز شکّر برد شرف
یک اربعین مدام زدم جام تا که باز
دوش از هلال عید رسید آیت شعف
تجدید عهد من بر حیق عتیق شد
تا خواجه را ز در مدایح برم تحف
آن خواجه که داده قضا خط بندگیاش
بل از قدر بود به سجلّش قد اعترف
تیری که از کمان خیالش کمانه کرد
تا پر فرو نشیند از اقبال بر هدف
ای از تو فخر لشکر ایران چنان که بود
جیش قریش مفتخر از شحنة النّجف
تخت تو را دو صد چو نهم چرخ در پناه
چتر ترا هزار چو خورشید در کنف
شمارهٔ ۵۲ - وله: از کنز نهانیست کنون کعبه مشرفشمارهٔ ۵۴ - درتهنیت روز ولادت با سعادت خاتم، محمدمصطفی صلی الله علیه وآله: چو از نهان بعیان زد علم رسول مصدق
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تیغ هلال تافت چو شوال را ز کف
ماه صیام را سپر افتاد از کتف
هوش مصنوعی: تیغ هلال مانند چنتا روشنایی که از چهرهی ماه در شبهای رمضان میتابد، بر شانههای روزهای شوال نمایان میشود.
پر باده گشت شاهدِ مهپاره را ایاغ
خود باد ماند زاهد بیچاره را به کف
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به نوعی بازی با تضادها پرداخته است. او میگوید که با وجود نوشیدن باده، زیباییها و لذتهای زندگی (شاهد)، همچنان دلمشغولیهای شخص زاهد (مردی که به طور افراطی به زهد و دوری از دنیا پرداخته) به چنگ آمده و او را به تنگنا انداخته است. در واقع، زیبایی و لذت زندگی از یک سو و سختکوشی و خودداری از دنیای مادی از سوی دیگر، در تضاد و تقابل قرار دارند.
تا کی غراب بلبل گلدستههای شهر
وز نعره عذرخواه خطیئات ما سلف
هوش مصنوعی: تا کی باید مانند یک پرنده سیاه در گلدستههای شهر، سرگردان باشیم و به خاطر گناهان گذشتگان خود، از همدیگر عذرخواهی کنیم؟
امسال سلخ مه بتر اوقات تلخ کرد
مجموع روزه یک طرف و سلخ یک طرف
هوش مصنوعی: امسال در آخر ماه رمضان، روزهای تلخی را تجربه کردم که روزهداری و پایان ماه هر کدام جزیی از این سختیها بودند.
ای ماه از من و رمضان قصهای شنو
تا گوش تو شود گهر آمیز چون صدف
هوش مصنوعی: ای ماه، از من و ماه رمضان داستانی بشنو تا گوشت به مانند صدف، پر از گوهر شود.
ده روز پیش از آنکه دمد روزه را هلال
مصروعوش لبم ز تمارض فشاند کف
هوش مصنوعی: ده روز پیش از آغاز ماه رمضان، وقتی هلال ماه در آسمان نمایان شده بود، من به خاطر تظاهر به بیمار بودن، لبم را به دو دستم فشردم.
خادم چو دید حال من این گونه رفت و زود
آورد سوی خانه طبیبی به صد لطف
هوش مصنوعی: وقتی خدمتکار حال مرا اینچنین دید، به سرعت به خانه طبیبی رفت و با نهایت محبت من را تحت درمان قرار داد.
آنگه طبیب کرد چو دقت به نبض من
خورد از دروغ بر طمع سیم و زر اسف
هوش مصنوعی: سپس دکتر وقتی نبض من را چک کرد، به دروغ گفت که به خاطر طمع به طلا و نقره، مالی به خطر افتاده است.
گفت این بود تبی که شود منتهی به دق
باید دو بیست روز خورد می به نای و دف
هوش مصنوعی: او میگوید که اگر کسی به شکلی افراطی دچار مشکلی شود که ممکن است به مرگ او بینجامد، باید به مدت بیست روز هر روز شادی و خوشگذرانی را با نوشیدن شراب و نواختن موسیقی در خود بگنجاند.
پر شد دلم ز وجد ولیکن ز روی زرق
گفتم که ای ز پشت فلاطون بهین خلف
هوش مصنوعی: دل من از شادی و وجد پر شده، اما به خاطر ظاهر فریبنده به کسی گفتم که تو از پشت فلسفه فلاطون بهترین وارث هستی.
حاشا که من شراب خورم خاصه در صیام
ور خود یقین کنم که بلاشک شوم تلف
هوش مصنوعی: هرگز اجازه نمیدهم که در روزهای روزهداری شراب بنوشم، حتی اگر مطمئن شوم که این کار مرا به خطر میاندازد.
گفتا نعوذبالله از این رای منحرف
کو شد وجوب حفظ بدن را مِنالحرف
هوش مصنوعی: گفت: پناه بر خدا، از این نظر نادرست که به ما میگوید باید بقاء بدن را از حرف نجات دهیم.
سقف و ستون زد آنکه بدین از صلات و صوم
خود گفت روزه را گه امراض نه بِرَف
هوش مصنوعی: آنکه با نماز و روزهاش سقف و بنیانی بنا کرد، حالا میگوید روزه را باید در مواقعی که بیمار هستیم، رها کرد.
من چون که دیدمش ید بیضاست در علاج
گفتم به خادمک که شراب آر و لاتخف
هوش مصنوعی: وقتی او را دیدم، به یاد معجزهی حضرت موسی افتادم و به خدمتکارم گفتم شراب بیاورد و نترس.
او جست و رقص کرد و می آورد و جای نقل
بخشید بوسهای که ز شکّر برد شرف
هوش مصنوعی: او به شادی و رقص پرداخت و با شراب خود را مهمان کرد و بوسهای را بخشید که از شیرینی مایهی افتخار است.
یک اربعین مدام زدم جام تا که باز
دوش از هلال عید رسید آیت شعف
هوش مصنوعی: به مدت چهار شب پیدرپی، شراب نوشیدم تا اینکه شب گذشته نشانهی خوشحالی عید به من رسید.
تجدید عهد من بر حیق عتیق شد
تا خواجه را ز در مدایح برم تحف
هوش مصنوعی: من دوباره با گذشتهام عهد بستم تا بتوانم هدایا و تحسینها را از دربار خواجه دریافت کنم.
آن خواجه که داده قضا خط بندگیاش
بل از قدر بود به سجلّش قد اعترف
هوش مصنوعی: آن حضرتی که سرنوشتش را در بندگی میسپارد، به خاطر ارزشی که دارد، در دفترش به عظمتش شهادت داده شده است.
تیری که از کمان خیالش کمانه کرد
تا پر فرو نشیند از اقبال بر هدف
هوش مصنوعی: تیر احساسات و خیالاتی که در ذهنت پرواز میکند، زمانی به هدف میرسد که با لطف و شانس همراه شود.
ای از تو فخر لشکر ایران چنان که بود
جیش قریش مفتخر از شحنة النّجف
هوش مصنوعی: ای کسی که برای لشکر ایران مایه فخر میشوی، مانند اینکه جیش قریش به شجاعت نجف مایه افتخار باشد.
تخت تو را دو صد چو نهم چرخ در پناه
چتر ترا هزار چو خورشید در کنف
هوش مصنوعی: تختی که تو بر آن نشستهای، از دو صد چرخ که به دور میچرخند، محافظت میشود. چتر حمایتی برای توست و مانند هزار خورشید در آغوش و سایهات قرار دارد.