گنجور

شمارهٔ ۵۱ - وله

طالع بودت اختر حسن از رخ ساطع
خوش آنکه بتابد بوی این اختر طالع
تیغ خم ابروی تو برهان نکوئی است
لیکن ز فسون آمده برهان تو قاطع
طوبی برافراخته بالای تو رسوا
حورا برافروخته سیمای تو ضایع
شش سوره مابسته بیکغمزه دوچشمت
زانگونه که خامس نشناسیم ز رابع
جز بوس وکنار از تو مرا نیست توقع
ای خواجه بیا مگذر ازین بنده قانع
تنها دل من نیست مریض ازغم عشقت
دیریست که هست این مرض اندر همه شایع
هرکس بودش ذوق طبیعی بتو شیداست
جانا نتوان ذوق زدودن زطبایع
کویت زصفا کعبه رندان خوانق
رویت زبها قبله شیخان صوامع
وصفی زقدت رقص درآورده بقایل
حرفی زلبت هوش ربوده است زسامع
درطره فتان تو آن چهره تا بان
برقی است که در تیره لیالی شده لامع
چشم از طمع دیدن تو یکسره دریاست
تا خود چه بلاخیزد از این مردم طامع
هر حلقه از موی تو ظلمات عجایب
هر جلوه از روی تو مرات بدایع
ای ترک جوانیم زکف رفت بده می
کاین رنج هرم کنج خمش آمده قامع
جز کدیه نبد هدیه ام از مدح شرایف
جز غصه نشد حصه ام از قدح و ضایع
نه عام کند فهم ظرافت زخرافت
نه خاص دهد فرق مطالع ز مقاطع
از بخل ز شعر ترم آرند تنفر
چون زاهدک خشک که از مسکر مایع
گشتم باقالیم و بجزپور معاون
کس نی بغم اهل کمالات و صنایع
ختم الادبا بدر هدی صدر افاخم
کهف الامرا دفع فجا رفع فجایع
هر توده از دوده اوکحل بصایر
هر چامه از خامه او در مسامع
عزمش شود ار شامل برمدت ماضی
فی الحال سبق گیرد از ایام مضارع
سوی قلمش روی نهد دولت و ملت
زانگونه که زی دایه گرایندر ضایع
ای آنکه بود مایل امرت فلک پیر
آنقدر که بر شوی جوان میل ضجایع
امجادز تو مبتشر اندر بارائک
اجداد بتو مفتخر اندر بمضاجع
ابذال یمیمن تو بحدیست که عدش
مخصوص یساراست گه عقد اصابع
از شوشتری کلک همایون توگردید
پر شور نهاوند و صفاهان و توابع

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

طالع بودت اختر حسن از رخ ساطع
خوش آنکه بتابد بوی این اختر طالع
هوش مصنوعی: سرنوشت تو ستاره‌ای زیباست که از چهره‌ات نور می‌افشاند، خوشا به حال کسی که بوی این ستاره خوشبختی را احساس کند.
تیغ خم ابروی تو برهان نکوئی است
لیکن ز فسون آمده برهان تو قاطع
هوش مصنوعی: تیغ خم ابروی تو نشانه‌ای از زیبایی و نیکویی است، اما جادو و فریب تو باعث شده که این زیبایی و نیکویی تأثیرگذارتر و قدرتمندتر به نظر برسد.
طوبی برافراخته بالای تو رسوا
حورا برافروخته سیمای تو ضایع
هوش مصنوعی: درخت طوبی که نماد بهشت است، بر فراز تو سر به فلک گذاشته و زیبایی حوریان، درخشش چهره‌ات را تحت شعاع قرار داده است.
شش سوره مابسته بیکغمزه دوچشمت
زانگونه که خامس نشناسیم ز رابع
هوش مصنوعی: شش آیه به زیبایی چشمانت وابسته است، به طوری که نمی‌توانیم پنجمین را از چهارمین بشناسیم.
جز بوس وکنار از تو مرا نیست توقع
ای خواجه بیا مگذر ازین بنده قانع
هوش مصنوعی: غیر از محبت و نزدیکی تو، از کسی انتظار ندارم. ای آقا، لطفاً به من که این‌گونه راضی و قانع هستم، توجه کن و از کنارم نگذرم.
تنها دل من نیست مریض ازغم عشقت
دیریست که هست این مرض اندر همه شایع
هوش مصنوعی: دل من تنها نیست که از غم عشق تو بیمار شده است؛ این درد مدت‌هاست که در دل همه پخش شده و گسترش یافته است.
هرکس بودش ذوق طبیعی بتو شیداست
جانا نتوان ذوق زدودن زطبایع
هوش مصنوعی: هرکس که دارای استعداد و ذوق طبیعی باشد، نمی‌تواند از شخصیت و طبیعت خود فاصله بگیرد، ای عزیز.
کویت زصفا کعبه رندان خوانق
رویت زبها قبله شیخان صوامع
هوش مصنوعی: جای تو به زیبایی مانند کعبه‌ای است که رندان و اهل معرفت به آن اهمیت می‌دهند و چهره‌ات به قدری زیباست که مانند قبله‌ای برای عابدان و زهاد به شمار می‌آید.
وصفی زقدت رقص درآورده بقایل
حرفی زلبت هوش ربوده است زسامع
هوش مصنوعی: شکوه و زیبایی تو همانند رقصی دلکش است که هر بیننده‌ای را مجذوب خود می‌کند و حرفی از لبان تو آن‌قدر شیرین و گیراست که شنونده را کاملاً captivated می‌کند.
درطره فتان تو آن چهره تا بان
برقی است که در تیره لیالی شده لامع
هوش مصنوعی: در چهره جذاب تو مانند برقی است که در دل شب‌های تاریک می‌درخشد.
چشم از طمع دیدن تو یکسره دریاست
تا خود چه بلاخیزد از این مردم طامع
هوش مصنوعی: چشم من به خاطر دیدن تو همیشه پر از طمع و انتظار است، ولی نمی‌دانم از این مردم طمعکار چه مشکلاتی پیش خواهد آمد.
هر حلقه از موی تو ظلمات عجایب
هر جلوه از روی تو مرات بدایع
هوش مصنوعی: هر رشته از موی تو دنیایی از شگفتی‌هاست و هر زیبایی که بر چهره‌ات نمایان می‌شود، جلوه‌ای از زیبایی‌های بی‌نظیر است.
ای ترک جوانیم زکف رفت بده می
کاین رنج هرم کنج خمش آمده قامع
هوش مصنوعی: ای جوان ترک! از دستم رفته، بگذار که می‌نوشم، چون این درد و رنجی که بر من گذشته، به خاطر سرکشی و نافرمانی من است.
جز کدیه نبد هدیه ام از مدح شرایف
جز غصه نشد حصه ام از قدح و ضایع
هوش مصنوعی: تنها چیزی که از ستایش‌های خوبان به من نرسید، حسرت و غصه بود و از می‌گساری‌ها هم چیزی جز زیان نصیبم نشد.
نه عام کند فهم ظرافت زخرافت
نه خاص دهد فرق مطالع ز مقاطع
هوش مصنوعی: نه عموم مردم می‌توانند زیبایی‌های ظریف را در زواید درک کنند و نه خاص بودن چیزی موجب تمایز مطالع از بخش‌های مختلف می‌شود.
از بخل ز شعر ترم آرند تنفر
چون زاهدک خشک که از مسکر مایع
هوش مصنوعی: شعر من را به خاطر بخل و حرص، مانند زاهدی که از نوشیدنی‌های دلپذیر دوری می‌کند، ابراز انزجار می‌کنند.
گشتم باقالیم و بجزپور معاون
کس نی بغم اهل کمالات و صنایع
هوش مصنوعی: من به درجه‌ای نرسیده‌ام و مانند باقالی هستم و جز پور معاون، کسی در میان اهل فضیلت و صنعت به درد من نمی‌خورد.
ختم الادبا بدر هدی صدر افاخم
کهف الامرا دفع فجا رفع فجایع
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی می‌پردازد که از دیگران برتر است و در عین حال سرپناه و حامی مردم در مواقع سختی و مشکلات به شمار می‌آید. او به عنوان بهترین و برجسته‌ترین فرد در ادبیات شناخته می‌شود و در مواجهه با چالش‌ها و ناخوشی‌ها، قدرت و توانایی ویژه‌ای برای حل آنها دارد.
هر توده از دوده اوکحل بصایر
هر چامه از خامه او در مسامع
هوش مصنوعی: هر توده از دوده اوکحل بصایر هر چامه از خامه او در مسامع به این معناست که هر مقدار از سیاهی و کثافت که به چشم می‌آید، نشان‌دهندهٔ غیبت و مشکلاتی است که در دل وجود دارد. در واقع، هر نوشته یا کلامی که از او بیرون می‌آید، نشان‌دهندهٔ زیبایی‌های هنری‌اش در گوش‌ها و دل‌هاست.
عزمش شود ار شامل برمدت ماضی
فی الحال سبق گیرد از ایام مضارع
هوش مصنوعی: اگر تصمیمش درست باشد و در گذشته عزمش را جزم کند، می‌تواند از زمان حال پیشی بگیرد و بر زمان‌های آینده فائق آید.
سوی قلمش روی نهد دولت و ملت
زانگونه که زی دایه گرایندر ضایع
هوش مصنوعی: با توجّه به موهبت قلم و نویسندگی، سرنوشت و رفاه کشور و مردم به سمت او می‌رود، مانند دایه‌ای که از فرزندانش به خوبی مراقبت می‌کند و از هر آسیب و نقصانی دور نگه می‌دارد.
ای آنکه بود مایل امرت فلک پیر
آنقدر که بر شوی جوان میل ضجایع
هوش مصنوعی: ای کسی که تمایل به کارهای تو دارد، زمانه می‌گذرد و برکت آن قدر است که همیشه دست مایه جوانی و نشاط تو را فراهم می‌کند.
امجادز تو مبتشر اندر بارائک
اجداد بتو مفتخر اندر بمضاجع
هوش مصنوعی: تو از نسل بزرگانی هستی که در شکوه و عظمتشان به خود می‌بالند و همچنین در خفا و در کنار دیگران به یاد آنها افتخار می‌کنند.
ابذال یمیمن تو بحدیست که عدش
مخصوص یساراست گه عقد اصابع
هوش مصنوعی: دست راست تو به قدری نیکو و با برکت است که اگر دشمنان بخواهند به آن آسیب برسانند، تنها می‌توانند به سمت دست چپ تو حمله کنند.
از شوشتری کلک همایون توگردید
پر شور نهاوند و صفاهان و توابع
هوش مصنوعی: قلم زیبای تو باعث شده تا در شهرها و مناطق مختلف مانند نهاوند و اصفهان، شور و شوقی ایجاد شود.