گنجور

شمارهٔ ۳۶ - مطلع ثانی

کای بهر مرحله اجرام مشار و تو مشیر
وی بهرغائله افلاک مجارو تو مجیر
کیست کیهان که نماید برجاه تو بزرگ
چیست گردون که نباشد برقدر تو حقیر
کو ه از دشت نگشته برخنگت ممتاز
رزم با بزم ندارد بر خیلت توفیر
اغنیا را زفلک گرد سرای ازتو حصار
فقرا را زستبرق بوثاق ازتو حصیر
دلت از پیش و پس رفته و آینده علیم
رایت از کیف و کم ثابت و سیاره خبیر
جز بفرخنده خطاب تو ندارد مانند
کشد از جنت اگر خامه رضوان تصویر
غیر سوزنده عتاب تو ندارد تمثال
کند از دوزخ اگر منطق مالک تفسیر
بدیاری که دهد فرتو یکروز عبور
ابدالدهر بجان آید از او بوی عبیر
تو سنت صورسرافیل گذارد زصهیل
قلمت نفخه جبریل نماید زصریر
دخل هر روزه فزائی نه برآورده سپاه
خرج صد ساله ستانی نفرستاده سفیر
هرکه درخواب بدوران تو نیران نگرد
گرددش بردم تیغت زمعبر تعبیر
فتح را ناوک رمح تو عدیلست و بدیل
چرخ را سایه چتر تو نصیر است و بصیر
کام بخشای امیرا منم آن چامه نگار
که بخوان سخنم زائده چینی است جریر
فاریاب ار چه نباشد هله محروسه یزد
که تو را فر طغانشاه و مرا نظم ظهیر
سالها رفت که از سیرمه وگردش مهر
شعر شعری صفتم را نبد اکرام شعیر
گاه چون باز پریدم پی یکپارچه گوش
گاه چون یوز دویدم پی یکمشت پنیر
جای راحت همه دیدم ستم از پیل ملک
جای نعمت همه خوردم لگد از اسب وزیر
لیک تا سایه بزم توام افتاده بسر
نزد قصرم بود افراشته افلاک قصیر
مه نتابد چو کنیزان من اندر نخشب
سرو ناید چو غلامان من اندر کشمیر
تا هلال از فر شوال و شکوه رمضان
گاه از لطف بشیر است وگه از عنف نذیر
ماه نوا زقدا عدای تو اندر حسرت
بدر از چهره احباب تو اندر تشویر

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کای بهر مرحله اجرام مشار و تو مشیر
وی بهرغائله افلاک مجارو تو مجیر
هوش مصنوعی: ای کسی که برای درک مراحل اجرام آسمانی آموزش دیده‌ای و تو راهنمای این مسیر هستی، تو باید از مشکلات و چالش‌های فضا دوری کنی و مدیری در این زمینه باشی.
کیست کیهان که نماید برجاه تو بزرگ
چیست گردون که نباشد برقدر تو حقیر
هوش مصنوعی: کیست که بتواند عظمت تو را در آسمان‌ها نشان دهد؟ چه چیزی است که در زمین وجود داشته باشد و نتواند در مقابل ارزش و جایگاه تو کوچک و حقیر به نظر برسد؟
کو ه از دشت نگشته برخنگت ممتاز
رزم با بزم ندارد بر خیلت توفیر
هوش مصنوعی: شخصی که از میدان جنگ دور است و در دل دشت باقی مانده، در مقایسه با کسانی که با زرق و برق و تجملات زندگی می‌کنند، در اصل تفاوتی ندارد. او در واقع از لذت‌های زندگی جنگی برخوردار نیست و در دنیای آرامش و نشاط نمی‌تواند خود را نشان دهد.
اغنیا را زفلک گرد سرای ازتو حصار
فقرا را زستبرق بوثاق ازتو حصیر
هوش مصنوعی: ثروتمندان را از آسمان دور کرده‌ای و دور آن‌ها حصاری درست کرده‌ای، در حالی که فقرا را به نور برق و روشنی خود تجلی داده‌ای و برای آن‌ها فرشی از نعمت‌های خود فراهم کرده‌ای.
دلت از پیش و پس رفته و آینده علیم
رایت از کیف و کم ثابت و سیاره خبیر
هوش مصنوعی: دل تو از گذشته و آینده گریزان است، در حالی که علم تو در چگونگی و اندازه چیزها ثابت و آگاهانه است.
جز بفرخنده خطاب تو ندارد مانند
کشد از جنت اگر خامه رضوان تصویر
هوش مصنوعی: به جز خوشحالی و دلخوشی که از سخنان تو می‌آید، هیچ چیز دیگری مانند آن وجود ندارد، حتی اگر قلم بهشتی رضوان هم تصویری زیبا بکشد.
غیر سوزنده عتاب تو ندارد تمثال
کند از دوزخ اگر منطق مالک تفسیر
هوش مصنوعی: جز خودت هیچ چیزی نمی‌تواند به شدت عتاب و سرزنشت انسان را بسوزاند؛ حتی اگر دوزخ هم توصیف شود، باز هم تفسیر و منطق تو بر همه چیز حاکم است.
بدیاری که دهد فرتو یکروز عبور
ابدالدهر بجان آید از او بوی عبیر
هوش مصنوعی: هرگاه یاری پیدا کنی که روزی به تو کمک کند، در طول زندگی بوی خوشی از آن کمک به مشامت می‌رسد.
تو سنت صورسرافیل گذارد زصهیل
قلمت نفخه جبریل نماید زصریر
هوش مصنوعی: شما به گونه‌ای تربیت شده‌اید که با دقت و ظرافت نوشته‌اید و آثار قلمتان همچون نفخه‌ای الهی، تاثیر عمیقی می‌گذارد.
دخل هر روزه فزائی نه برآورده سپاه
خرج صد ساله ستانی نفرستاده سفیر
هوش مصنوعی: هر روز به مقدار درآمدم افزوده می‌شود، اما این افزایش کافی نیست و فقط هزینه‌های یک صد ساله را پوشش می‌دهد. در واقع من برای برقراری ارتباط و ارسال پیام به شما سفیری نفرستاده‌ام.
هرکه درخواب بدوران تو نیران نگرد
گرددش بردم تیغت زمعبر تعبیر
هوش مصنوعی: هر کسی که در خواب به یاد تو باشد، در واقع در مسیر تعبیر خوابش به چنگال تیغ تو گرفتار می‌شود.
فتح را ناوک رمح تو عدیلست و بدیل
چرخ را سایه چتر تو نصیر است و بصیر
هوش مصنوعی: پیروزی به تیرکمان تو شبیه و مشابه است و سایه چتر تو یاری‌رسان و بینا برای گردش آسمان به حساب می‌آید.
کام بخشای امیرا منم آن چامه نگار
که بخوان سخنم زائده چینی است جریر
هوش مصنوعی: من کسی هستم که به امیرا کام می‌بخشم و سخنانی می‌سرایم که مانند زاییده چینی، زیبا و دلنشین است.
فاریاب ار چه نباشد هله محروسه یزد
که تو را فر طغانشاه و مرا نظم ظهیر
هوش مصنوعی: اگرچه که فاریاب وجود ندارد، اما یزد که در آن محروسه است، تو را به سلطنت طغانشاه و مرا به شعر نظیری از ظهیر می‌رساند.
سالها رفت که از سیرمه وگردش مهر
شعر شعری صفتم را نبد اکرام شعیر
هوش مصنوعی: سال‌ها گذشت و من در گردش زندگی و تأثیر نور خورشید، حالتی را تجربه نکردم که شعر من با احترام و اصالت شناخته شود.
گاه چون باز پریدم پی یکپارچه گوش
گاه چون یوز دویدم پی یکمشت پنیر
هوش مصنوعی: گاهی مثل باز پرنده‌ای به دنبال یک چیز مشخص می‌روم و گاهی مثل یوز با سرعت به دنباله‌ی یک چیز کوچک و دلخواه می‌دوم.
جای راحت همه دیدم ستم از پیل ملک
جای نعمت همه خوردم لگد از اسب وزیر
هوش مصنوعی: در زندگی می‌بینم که در حالی که همه جا به ظاهری آسان و خوش‌بودن به نظر می‌رسد، اما در واقع از قدرت و سلطه‌ی کسانی که در راس هستند، به ز hurts حالت‌ها و ناملایمات دچار می‌شوم. از ثروت و نعمت دوری جسته‌ام و با مشکلات و سختی‌هایی مواجه شده‌ام که ناشی از سیستم و افراد قدرتمند است.
لیک تا سایه بزم توام افتاده بسر
نزد قصرم بود افراشته افلاک قصیر
هوش مصنوعی: تا زمانی که سایه‌ی میخانه‌ات بر سرم افتاده، در کنار کاخ من، ستاره‌ها به بلندای آسمان قد برافراشته‌اند.
مه نتابد چو کنیزان من اندر نخشب
سرو ناید چو غلامان من اندر کشمیر
هوش مصنوعی: چون ماه نمی‌تابد، مانند کنیزان من، در باغ و بستان نخواهد رویید مانند سروها، که به زیبایی غلامان من در کشمیر می‌رسند.
تا هلال از فر شوال و شکوه رمضان
گاه از لطف بشیر است وگه از عنف نذیر
هوش مصنوعی: هلال ماه شوال، نشانه‌ای است از زیبایی و شکوه ماه رمضان، گاهی به انسان خبرهای خوشی می‌دهد و گاهی هشداری از جانب خداوند.
ماه نوا زقدا عدای تو اندر حسرت
بدر از چهره احباب تو اندر تشویر
هوش مصنوعی: ماه با نغمه‌اش از دور شبیه تو می‌خواند و دیگران از زیبایی تو حسرت می‌خورند.